در حافظه موقت ذخیره شد...
متهم در دادگاه:
دوستان ناباب مرا اغفال کردند
به گزارش خبرنگار «ایران»، رسیدگی به این پرونده از بهمن سال 98 با شکایت معلم بازنشستهای آغاز شد.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ساعت 9 شب در کنار گذر اتوبان امام علی جنب بیمارستان بوعلی توقف کردم و از ماشینم پیاده شدم. همسرم داخل ماشین بود. بعد از دقایقی صدای فریادهای همسرم را شنیدم و به سرعت خودم را به ماشین رساندم و دیدم دو پسر جوان که موتورسیکلت داشتند پس از شکستن شیشه خودرو با تهدید قمه تلفن همراهم را از همسرم گرفتند و به سرعت هم متواری شدند.
تحقیقات برای ردیابی سارقان جوان آغاز شده بود تا اینکه دو سال بعد به مأموران گزارش شد که پسرجوانی در جدال با دو سارق جوان موفق شده مانع فرار یکی از آنها شود.
در ادامه مأموران به محل زمینگیر شدن سارق در بلوار ابوذر رفتند و سارق 20 ساله در محل دستگیر و به اداره آگاهی منتقل شد. البته همدست او توانست از محل بگریزد.متهم در بازجوییهای اولیه به سرقت از 10 مالباخته اعتراف کرد و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. با این حال متهم توانست تا پیش از برگزاری جلسه دادگاه رضایت 8 شاکی پرونده را جلب کند.
در آغاز جلسه رسیدگی به پرونده معلم بازنشستهای که در سال 98 تلفن همراهش به سرقت رفته بود به جایگاه رفت.
قاضی از شاکی پرسید: زمانی که شما اعلام سرقت کردید متهم 17 یا 18 ساله بوده آیا با قاطعیت میتوانید بگویید که سارق تلفن شما همین متهم حاضر در دادگاه است؟
شاکی جواب داد: آن روز متهمان کلاه کاسکت بر سر داشتند اما ما بر اساس نظریه پلیس که اعلام کرده سارق تلفن شما دستگیر شده از آنها شکایت داریم. ولی با قاطعیت نمیتوانیم بگوییم که متهم همان سارق تلفن ما بوده است.
پس از آن شاکی دیگری که باعث دستگیری متهم شده بود در تشریح ماجرای سرقت تلفن همراهش گفت: من در یکی از تاکسیهای اینترنتی کار میکنم. آن شب ساعت از 12 و نیم گذشته بود که در داخل خودروام نشسته و منتظر درخواست مسافر بودم که به یکباره متهم تلفنم را ربود و قصد داشت فرار کند که من با خودروام به موتورشان زدم و همدست او با قمه چندبار به شیشه کوبید. من تلاش میکردم تا هم آنها را زمینگیر کنم و هم بتوانم با فرار از دستشان مراقب خودم باشم که چندباری ماشینم به جدول و موتورشان خورد تا اینکه پلیس سر رسید و همدست او فرار کرد و متهم حاضر در دادگاه دستگیر شد.
بعد از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من اولین بار است که این اشتباه را کردهام و حالا هم پشیمان هستم. من کار میکنم و اولین بار است که به خاطر رفاقت با دوستان ناباب وارد این کار شدم. حالا هم باید تاوان همان کسی را پس بدهم که متواری شده و ردی از او نیست. من اصلاً چاقو نداشتم و با قمه هم کسی را تهدید نکردم. نادر مسبب همه این کارها بود و من فقط اغفال شدم.
پس از اظهارات متهم و وکیل او، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.