نگاهی به مرغابی وحشی ایبسن

پیشنهاد نمایشنامه، جهت عید خوانی

فاطمه منصوری نصرآباد
مترجم

هنریک ایبسن از بزرگان هنر نمایشنامه‌نویسی است که هر علاقه‌مند به دنیای نمایش اگر از آثارش نخوانده باشد، مطمئناً اسم او را شنیده است. برخی حتی ایبسن را در کنار شکسپیر گذاشته و او را جزو بزرگترین نمایشنامه‌نویسان می‌دانند. بهزاد قادری و یدالله آقا عباسی با همکاری هم این نمایشنامه را برای بخش «مجموعه نمایشنامه‌های بیدگل» ترجمه کرده‌اند. البته در طول سال‌ها دو مترجم دیگر هم این اثر را به فارسی برگردانده‌اند. داستان این نمایشنامه در پنج پرده روایت می‌شود. پرده اول میهمانی‌ای در خانه پدری شخصیت اصلی داستان یعنی گرگرس ورله روایت می‌شود. در چهار پرده بعدی ماجرای داستان تماماً در خانه دوست قدیمی گرگرس، یالمار ایکدال، در جریان است. اما ماجرا چیست؟ در واقع گرگرس ورله پس از چندین سال تبعید خودخواسته به شهر بازمی‌گردد و پدرش برای او میهمانی ترتیب می‌دهد. در آنجا او به پدرش اتهام دروغگویی می‌زند و ادعا می‌کند باید دروغی که تا به امروز پیش خود حفظ کرده را برملا کند. در ادامه ماجرا گرگرس متوجه می‌شود بخشی از گذشته و این دروغ به دوست قدیمی‌اش یالمار مربوط است. ماجرا مربوط به گذشته و ازدواج یالمار با خدمتکار خانه ورله‌ها است. گرگرس سراغ دوستش می‌رود تا به او نشان بدهد حقیقت واقعی چیست و در ادامه ماجراهایی پیش می‌آید که شرح‌شان بیشتر از این جایز نیست. ایبسن در این نمایشنامه تلاش کرده است با خلق شخصیتی مانند گرگرس به مخاطب خودش نشان دهد ایده‌آل‌گرایی و کشف حقیقت همیشه مسیر درست نیست. مخاطب در طول داستان بارها با کشمکش‌هایی روبه‌رو می‌شود تا در نهایت به جواب این سؤال برسد که آیا صداقت و کشف حقیقت می‌تواند منجر به بدبختی شود؟ یک کلام، این داستان تاریک و غمگین است. نام داستان مرغابی وحشی است؛ پرنده‌ای که با ورودش به داستان توانسته به کمک نویسنده بیاید و نمادی کامل برای اتفاقات و ارزش‌های موجود در داستان بسازد. مرغابی داستان نماد آسیب‌پذیری و حس خفقان شخصیت‌های داستان است. در نهایت بحث ترجمه. این نمایشنامه تا به امروز سه بار ترجمه شده است. ترجمه میر مجید عمرانی با همین نام مرغابی وحشی مستقیم از نسخه نروژی ترجمه شده است؛ اما چندان روان نیست و پیشنهاد من هم نیست. اما بین ترجمه بهزاد قادری و یدالله آقا عباسی و منوچهر انور باید بگویم کار هر دو عالی بوده است. هرچند ترجمه بهزاد قادری را بهتر می‌دانم؛ اما خیال‌تان از بابت خرید این دو ترجمه راحت باشد.
 

جستجو
آرشیو تاریخی