یک خانه شخصیت‌مند!

عید دیدنی از خانه لهستانی‌ها

در معماری، یک واژه‌ای وجود دارد تحت عنوان «کانسپت». معادل دقیقی هم در فارسی ندارد. یک‌چیزی درمایه‌های «روح‌ کلی حاکم بر بنا که در تصور معمار بوده و به عینیت رسیده است». با این مقدمه، در داستان و نویسندگی کانسپتی وجود دارد تحت عنوان «مکان به مثابه شخصیت». یعنی نویسنده با یک موقعیت مکانی، برخورد انسان‌گونه دارد. به آن مکان شخصیت می‌دهد، کنش و واکنش می‌بخشد و در پیشبرد داستان، مؤثر واقعش می‌دهد.
خانه لهستانی‌های خانم مرجان شیرمحمدی یک مصداق مناسب برای مکان به مثابه شخصیت است. یک خانه ساخته‌شده در دوره پهلوی اول برای اسکان مهاجران لهستانی پس از جنگ جهانی که در دوره پهلوی دوم که داستان روایت می‌شود، پذیرای تعدادی خانواده ندار و فقیر است. سهراب، راوی داستان است و آهسته‌آهسته به زندگی ساکنان اهالی خانه سرک می‌کشد و دست ما را می‌گیرد و با خودش از این اتاق، به اتاق و از آن اتاق به آن‌یکی دهلیز می‌کشاند تا در نهایت داخل زندگی جاری در خانه لهستانی‌ها، حل بشویم.
ویژگی مهم این کتاب، پررنگ بودن شخصیت‌های زن داستان است. غیرازسهراب که در طول داستان هست و نیست، باقی شخصیت‌های اصلی، زنان ساکن در خانه هستند. بهجت‌خانم، نصیبه‌خانم، دلشادخانم، ثروت‌خانم، عزت‌خانم و چند خانم دیگر. والبته این روایت زنانه، نقطه قوت برجسته کتاب است. غیر از شخصیت سهراب که پسرانگی‌اش خیلی شاخص نیست و اصطلاحاً درنیامده، باقی شخصیت‌های داستان بسیار قابل باور و دارای شخصیت‌پردازی کاملی هستند. جایی از کتاب، خاله سهراب به او می‌گوید که:«تو کل عالم، سه رقم آدم داریم؛ زورگو، بزدل و جیگردار. ولی این آخری خیلی کمه. اینقدر کمه که باهاس با فانوس دنبالش گشت.» ونویسنده دراین خانه، با فانوس به دنبال شخصیت‌هایش رفته است. البته کتاب نسخه صوتی قابل قبولی هم دارد وهردونسخه برای روزهای آغشته به بوی عید، پیشنهاد خوبی است.