پیوند سینما و گرافیک
سینماگری که تصویر را طراحی میکرد
حسین نوروزی
روزنامه نگار هنری و گرافیست
درگذشت بهرام بیضایی، برای من بهعنوان یک طراح گرافیک، صرفاً خاموشی یک فیلمساز برجسته نیست؛ بلکه فقدان اندیشمندی است که سینما را پیش از آنکه روایت بداند، تصویر میفهمید. بیضایی از معدود هنرمندانی بود که قاب را نه بهعنوان چهارچوبی برای ثبت کنش، بلکه بهمثابه سطحی طراحیشده، اندیشیده و معنادار میدید. در سینمای او، تصویر پیش از آنکه حرکت کند، فکر میکند.
فیلمهای بیضایی را میتوان بیصدا دید و همچنان دریافت. این ویژگی، برای کسی که با تصویر، ترکیببندی و نشانه سروکار دارد، اهمیتی بنیادین دارد. قاب در سینمای او هرگز تصادفی نیست؛ نسبت عناصر، فاصلهها، خلأها و سکوتهای بصری، همه حامل معنا هستند. بیضایی قاب را پر نمیکرد، قاب را میساخت؛ درست همانگونه که یک طراح گرافیک میداند حذف، بخشی از فرآیند معناپردازی است.
این نگاه، بیضایی را بهطور طبیعی به قلمرو هنرهای تجسمی نزدیک میکند. سینمای او بیش از آنکه وامدار ادبیات باشد، به نقاشی، معماری، نمایشهای آیینی و حافظه تصویری ایران تکیه دارد. شخصیتها اغلب شمایلگونهاند؛ ایستاده، جبههدار و آگاه از حضور خود در قاب. این شمایلگرایی نه تزئینی است و نه نوستالژیک، بلکه حاصل درک عمیق او از منطق تصویر در فرهنگ ایرانی است.
از همین منظر است که پیوند سینمای بیضایی با گرافیک دیزاین اهمیتی دوچندان پیدا میکند. طراحی پوسترهای بهیادماندنی استاد مرتضی ممیز برای فیلم «غریبه و مه»، نمونهای درخشان از همنشینی سینما و گرافیک دیزاین در تاریخ معاصر ایران است. ممیز با حداقل عناصر، با اتکا به نشانه، فضای خالی و تنش بصری، جهان بیضایی را به زبانی مستقل ترجمه میکند. این پوسترها صرفاً آگهی فیلم نیستند؛ بخشی از متن بصری اثرند.
در ادامه همین مسیر، طراحی پوستر فیلم « باشو، غریبه کوچک» بهدست محمدرضا دادگر انجام شد؛ پوستری که بهدرستی در حافظه بصری سینمای ایران ماندگار شده است. این پوستر، با زبانی موجز و صریح، مضمون ملی فیلم را بازتاب میدهد: پیوند شمال و جنوب ایران، مواجهه فرهنگها و تنهایی کودک جنگزده. در اینجا نیز گرافیک دیزاین در حاشیه سینما قرار نمیگیرد، بلکه در امتداد منطق تصویری بیضایی عمل میکند. این پیوند در فیلم «مسافران» نیز به شکلی دیگر تداوم مییابد. طراحی پوستر بهیادماندنی این فیلم توسط علی خسروی، نمونهای شاخص از ترجمه فضای درونی و آیینی اثر به زبان گرافیک است. پوستری که با بهرهگیری از سکوت بصری، ریتم فرمی و نوعی تعلیق تصویری، بهخوبی جهان مرگآلود، تقدیرگرایانه و آیینی فیلم را بازتاب میدهد. اینجا نیز پوستر نه شرح داستان، بلکه همنفس با فیلم است؛ تصویری که همانقدر میاندیشد که اثر سینمایی.
«باشو، غریبه کوچک» از منظر تجسمی، اثری یگانه است. بیضایی در این فیلم، از بدن، پوشش و حرکت بهعنوان عناصر بصری فعال استفاده میکند. نمونه شاخص آن، نحوه بستن روسری سوسن تسلیمی است؛ فرمی که فراتر از پوشش، به یک عنصر گرافیکی بدل میشود. خطوط مورب، شکست سطح، تضاد با پسزمینه و نحوه قرارگیری آن در قاب، کادر را میشکند و نگاه را هدایت میکند. این تصمیم فرمی، بهروشنی بر مبانی هنرهای تجسمی استوار است: تقسیم سطح، ایجاد تنش، ریتم و تعادل ناپایدار.
برای یک طراح گرافیک، چنین جزئیاتی تصادفی نیستند؛ اینها تصمیماند. بیضایی تصویر را همچون زبان میشناخت؛ زبانی که اگر درست بهکار گرفته شود، بینیاز از توضیح اضافه است.
خاطرهای شخصی دارم که پیوند من با جهان بیضایی را عمیقتر کرده است. سالها پیش، در هفتهنامه سینمای نو، افتخار طراحی آگهی فیلم «سگکشی» را داشتم. مواجهه با آن فیلم، برای من تمرینی جدی در فشردهسازی معنا بود: چگونه میتوان فضای بیاعتمادی، خشونت پنهان، تعلیق سرد و فروپاشی اخلاقی فیلم را در یک سطح محدود بصری خلاصه کرد؟ آن تجربه برایم ماندگار شد، زیرا نشان داد که سینمای بیضایی پیش از آنکه روایت شود، باید دیده شود.
در «سگکشی»، قابها همانقدر سخن میگویند که دیالوگها. خطوط عمودی، فضاهای بسته و نسبت چهرهها با محیط، همگی حامل معنا هستند. این سینما، سینمای مکث است؛ مکثی که به تصویر اجازه میدهد اندیشمندانه عمل کند. دوربین ناظر است، نه مداخلهگر؛ و این نگاه، عمیقاً تجسمی است.
رنگ در سینمای بیضایی نیز تابع منطق طراحی است. او به رنگ همچون تایپوگرافی نگاه میکند؛ عنصری که اگر بیجا استفاده شود، پیام را مخدوش میکند. رنگ در آثار او نجوا میکند، نه فریاد.
بهرام بیضایی از معدود هنرمندانی بود که بهراستی میانرشتهای میاندیشید. سینمای او محل تلاقی نمایش، نقاشی، گرافیک، اسطوره و معماری است. برای ما که با تصویر زندگی کردهایم، فقدان او یادآور یک حقیقت تلخ است: اندیشیدن به تصویر، کمیاب شده است.
بیضایی رفت، اما قابهایی که اندیشید، همچنان ایستادهاند؛ مانند پوسترهای خوب و تصاویر ماندگار، که زمان از کنارشان میگذرد، اما بر آنها غلبه نمیکند.

