به احترام چراغی که برافروخت

مریم افشار 
نویسنده و معلم دانشگاه

روز شنبه خبر آسمانی شدن بهرام بیضایی، چون پتکی سنگین، بر سر فرهنگ ایران فرود آمد؛ بر سر نویسندگان، سینماگران، پژوهشگران و تمامی آنان که فرهنگ و هویت این سرزمین برایشان هنوز معنایی زنده دارد؛ خبری که نه کسی در انتظارش بود و نه تاب شنیدنش را داشت. از من خواستند درباره کتاب‌های استاد بنویسم؛ تنها یک روز پس از آنکه قلب او، در زادروزش، در غربت و دوری از ایران ایستاد. برای من که موضوع پایان‌نامه کارشناسی ارشدم تحلیل اسطوره‌ها و آیین‌ها در آثار بیضایی بود و حاصل سال‌ها پژوهش در این مسیر، چندین مقاله و یک کتاب است نوشتن در چنین روزی دشوارتر از همیشه است؛ روزی که قلب او برای فرهنگ ایران نمی‌تپد.
بی‌تردید من نیز همچون هزاران مخاطب آثارش، هربار با خواندن کتابی از او یا دیدن فیلمی از ساخته‌هایش، به احترام چراغی که برافروخت سر تعظیم فرود آورده‌ام؛ به احترام جهانی که با آگاهی عمیق از فرهنگ و تمدن ایران‌زمین آفرید و به پاس یک عمر وفاداری بی‌چون‌وچرایش به تاریخ و هویتِ این سرزمین.
بهرام بیضایی اندیشمندی بود که از دل اسطوره‌ها و آیین‌ها می‌نوشت و می‌ساخت. تاریخ را به‌درستی می‌شناخت و آن را با زبانی معاصر برای انسان امروز روایت می‌کرد. او راوی رنج انسان‌هایی بود که در پیچ‌وخم تاریخ گم شده بودند؛ هنرمندی که هویت را زنده نگه می‌­داشت، هویتی که در هاله‌ای از فراموشی فرومی‌رفت.
حاصل سال‌ها کوشش و آفرینش او، ۵۱ فیلمنامه، ۱۳ فیلم بلند، یک فیلم کوتاه، ۳۰ نمایشنامه، ۸ اجرای تئاتر، ۵ روایت و ۶ پژوهش است. بیضایی، همچون شیخ شرزینِ‌اش بود، راوی هنر؛ هنرمندی که از سرزمین خود رانده شد، در دیاری دیگر نوشت و در سکوت خاموش شد.
بهرام بیضایی از برجسته‌ترین نویسندگان و سینماگران ایرانی است که توجهی ژرف به اسطوره‌ها داشته است. او با به‌کارگیری اسطوره و آیین، نه‌تنها بر زیبایی آثارش می‌افزاید، بلکه می‌کوشد از طریق معناهای نهفته در آن‌ها، ناخودآگاه انسان معاصر را بیدار کند. آثار او نمونه‌ای درخشان از بازتاب فرهنگ و آیین در ادبیات و هنرند؛ آثاری که پیوندی ناگسستنی با اسطوره دارند و باورها و اندیشه‌های جامعه را باز می‌تابانند.
به باور خود بیضایی، شاید او آگاهانه قصد استفاده از اسطوره را نداشته و اسطوره‌ها از ناخودآگاه ذهنش جوشیده‌اند. چنان‌که در گفت‌وگویی می‌گوید: «وقتی این فیلم‌ها را می‌ساختم، اصلاً فکر نمی‌کردم دارم فیلم اساطیری می‌سازم؛ زیرا هرکدام از ما با خود دست‌کم امکان یک اسطوره را حمل می‌کنیم؛ اینکه خود ما باشیم. مردم عادی هم در چنبره حوادث می‌توانند اسطوره شوند… میان اسطوره شدن و نشدن فقط دو قدم فاصله است.»
بیضایی با تفکـــــــــــــر اســــــــــــطوره‌ای‌اش در نمایـــــــــشنامه‌ها و آثار سینمایی‌اش، روشی نو می‌آفریند و مخاطب را به اندیشیدن فرامی‌خواند. او در امروزی‌ کردن اسطوره‌ها و آیین‌های باستانی، شیوه‌ای منحصربه‌فرد دارد: آنها را دگرگون می‌کند، بازمی‌خواند و تفسیری تازه ارائه می‌دهد. 
او آگاهی می‌آفریند و همین عنصر است که آثارش را متمایز می‌کند.
امروز، من به احترام آگاهی و شجاعت او تمام‌قد می‌ایستم و می‌گویم: «بهرام بیضایی هرگز نمی‌میرد. ردِّ پای او در آثارش، در تأثیری که بر شناخت فرهنگ و تاریخ ایران‌زمین گذاشت، همواره دیده می‌شود. او نمی‌میرد، زیرا نمی‌توان از ادبیات سخن گفت و نامی از او نبرد؛ نمی‌توان از سینما گفت و از خالقی چون او یاد نکرد؛ نمی‌توان از تئاتر نوشت و بیضایی را نشناخت.»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و بیست و سه
 - شماره هشت هزار و نهصد و بیست و سه - ۰۸ دی ۱۴۰۴