برابری‌های کارآمدساز

احمد میدری
 وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی


 پژوهشگران و اندیشمندان حاضر در معاونت راهبردی ریاست جمهوری گرد‌هم آمده‌اند تا در تحقق یکی از آرمان‌های بشری و انقلاب اسلامی، با رویکرد ویژه‌ای که رئیس‌جمهوری به آن دارند، گامی به جلو برداریم. سخنرانان قبلی بر این نکته تأکید داشتند که دکتر پزشکیان بر موضوع عدالت آموزشی تأکید ویژه‌ای داشته‌اند. من می‌خواهم در این زمینه تفاوت رویکرد دولت چهاردهم و شخص رئیس‌جمهوری به عدالت آموزشی را توضیح دهم.
همه رؤسای‌جمهوری در ایران، خواهان ساخت مدرسه بوده‌اند؛ اینکه مدارس صحرایی جمع شود و فرزندان ایران در کانکس درس نخوانند و در این راستا تلاش‌هایی شده و حتماً نیز دستاوردهایی داشته‌اند. اما تفاوت رویکرد دولت چهاردهم در حوزه عدالت آموزشی با سایر دولت‌ها، صرفاً تأکید دوباره‌ای بر این موضوع درست و انسانی نبوده است. بلکه ما می‌توانیم سیاست‌های دولت‌های پیشین را در حوزه آموزش‌وپرورش به دو چهارچوب متفاوت تقسیم کنیم.
یک گروه؛ سیاستمدارانی بوده و هستند که نابرابری را به ‌عنوان امری اجتناب‌ناپذیر می‌پذیرند و از طرفی دیگر باور دارند این نابرابری، این امکان را می‌دهد که به مدارس دولتی رسیدگی بیشتری کنیم. این دیدگاه که در پایان دهه 1360 در ایران مطرح و به آموزه اصلی سیاست‌گذاری بدل شد، این بود که گروه‌های ثروتمند را جدا کنیم تا بودجه آموزش‌وپرورش به اقشار کم‌برخوردار اختصاص داده شود. مطابق این دیدگاه، از آنجا که دولت نمی‌توانست برای همه آموزش باکیفیت را محقق کند، پس بهتر است مدارس گروه‌های کم‌درآمد از مدارس گروه‌های پردرآمد جدا شود تا بار مالی دولت کاهش پیدا کند. این دیدگاه منجر به تغییرات اساسی در نظام آموزشی ایران شد. تغییر اول در این زمینه این بود که ابتدا مدارس غیرانتفاعی ایجاد شدند. بعد گفته شد از آنجا که بچه‌های مرتبط با خانواده‌های عزیز ایثارگر و شاهد در مدارس دولتی آموزش باکیفیت نمی‌بینند، مدارس غیرانتفاعی ایثارگران و شهدا ایجاد شد. پس از آن نیز به این دلیل که مدارس دولتی نمی‌توانستند از پسِ آموزش مطلوب برآیند، مدارس استعدادهای درخشان تأسیس شد. به این ترتیب مدارس ایران هر روز طبقاتی‌تر شد و مدارس دولتی به مدارس گروه‌های کم‌درآمد و فقیر تبدیل شد. این تغییرات درحالی است که اقتصاددانان نشان داده‌اند، هرگاه نظام آموزشی چندپاره می‌شود، پیامدهای بسیار نامطلوب و ویرانگری خواهد داشت. می‌توان چند پیامد چنین تفکیک‌های زیان‌باری را برشمرد:
اول: وقتی مدارس دولتی به مدارس اقشار کم‌درآمد بدل می‌شوند، کیفیت‌شان به این علت کاهش پیدا می‌کند که صدای گروه‌های کم‌درآمد به سیاستمداران منتقل نمی‌شود.
دوم: وقتی که مدارس فرزندان سیاستمداران از مدارس دولتی جدا می‌شود، نتیجه این تفکیک، کاهش طنین صدای مدارس دولتی در عرصه سیاست‌گذاری است.
سوم: پیامد مستقیم این تفکیک، کاهش بودجه‌های مدارس دولتی است. مدارس دولتی که در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی حدود ۱۷ درصد بودجه عمومی را تشکیل می‌دادند، سیر کاملاً نزولی را طی کرده و در برخی سال‌ها سهم آنها از بودجه عمومی به حدود ۸ تا ۹ درصد کاهش پیدا کرده است. البته وزیر آموزش و پرورش گفته‌اند که بودجه فعلی به ۱۲ درصد افزایش پیدا کرده که اقدامی خوب اما ناکافی است.
چهارم: پیامد دیگر، مسأله‌ای است که دو برنده نوبل اقتصاد، یعنی «بنرجی و دوفلو» با عنوان «نخبه‌گرایی در نظام آموزش‌وپرورش» طرح کرده‌اند. به این معنا که نه‌تنها دسترسی فقرا به مدرسه خوب محدود می‌شود، بلکه محتوای نظام آموزشی بر اساس گروه‌های ثروتمند طراحی می‌شود.
این یافته بسیار مهمی است. مطالعات تطبیقی در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز نشان می‌دهد، متأسفانه نظام آموزشی ایران به این مشکل دچار شده است.
این مسأله، ابعاد یا پیامدهای متعددی دارد که نخبه‌گرایی از جمله آنهاست. برای درنظر گرفتن پیامدهای نخبه‌گرایی، باید ویژگی‌های خانواده‌های فقیر را بررسی کرد. این خانواده‌ها چند ویژگی مهم دارند: اول اینکه در این خانواده‌ها پدر و مادر سواد پایین‌تری دارند، دوم اینکه در منازل آنان کتاب درسی وجود ندارد و در مدارس هم کتابخانه وجود ندارد.
در این شرایط، مهم‌تر و مهلک‌تر از همه این مسأله است که نظام آموزشی برای بچه‌هایی طراحی می‌شود که توانایی به‌ کارگرفتن معلم کمکی را داشته باشند و بتوانند در مدارس غیرانتفاعی روزی ۸ ساعت درس بخوانند و پدر و مادر دارای تحصیلات باشند. نتیجه این نظام آموزشی، پرورش نخبگانی است که در المپیادهای جهانی می‌درخشند، اما نمرات «آزمون تیمز و پرلز» در سطح ملی از کاهش سطح سواد عمومی حکایت دارد. در ایران هم نشان داده شده است که در المپیادها درخشان هستیم، اما نمرات سواد عمومی که صرفاً از سوی مؤسساتی نظیر پرلز و تیمز ارزیابی می‌شود، پایین آمده است.
امروز دولت چهاردهم به دنبال تغییر در این چرخه است. ما بر این اعتقاد هستیم که نابرابری در نظام آموزشی، سیستم آموزشی را ناکارآمد ساخته و باید بتوانیم بر این مشکل فائق آییم.
 * متن پیراسته سخنرانی در اولین رویداد «راهبرد عدالت در کیفیت آموزشی»، برگزارشده در معاونت راهبردی ریاست‌جمهوری؛ 24 آذر 1404