درس‌هایی از سیاست و حقوق در مکتب علامه نایینی (۶)

آثار خطرناک فقر مبانی نظری و فقدان طرح عملی

محسن اسماعیلی
معاون راهبردی  و امور مجلس رئیس‌جمهور

 از زیانبارترین نقص‌ها و مهم‌ترین نقاط آسیب پذیری نهضت مشروطه، فقر مبانی نظری و فقدان طرح عملی برای دوران پساپیروزی بود. به اعتقاد مرحوم آیت‌الله طالقانی در مقدمه دردمندانه‌ای که بر کتاب «تنبیهُ الاُمَّة و تَنْزیهُ المِلَّة» نوشته است، این ابهام تئوریک باعث تفسیرهای متفاوتی از نظام مطلوب و جایگزین شد؛ تفسیرهایی که گاهی مغرضانه و به صورتی آشکار و عمدی در تناقض با ارزش‌های دین و باورهای مردم بود و ندامت و سرخوردگی متدینان، بویژه عالمان دینی را در پی داشت. به نوشته او: «با آنکه برای درهم شکستن مقاومتِ استبداد، علما و توده مسلمانان پیشقدم بودند، حال که مجلسی برپا شد و نمایندگانی اعزام گردیدند، یک عده سبک‌سرانِ از فرنگ برگشته و خودباخته سخنان و ظواهر زندگی اروپاییان، به میان افتادند و با کنایه و صراحت، به بدگویی از علما شروع کردند و روزنامه‌های بی‌بند و بار هم سخنان آنان را منتشر می‌ساختند. گاهی سخن از آزادی زنان به میان می‌آوردند، گاهی کلمه حُرّیت و مساوات را با مقاصد خود تفسیر می‌کردند (و) همین‌ها موجب بدبینی و آزردگی عده‌ای از علما و مسلمانان شد.»
فقدان نقشه راه، اولاً موجب متهم شدن دین به بی‌برنامگی و ناپاسخگویی به نیازهای بدیهی شده و ثانیاً، این امکان را برای فرصت‌طلبان فراهم می‌آورد تا تمایلات خویش را به نام حکم خدا به خورد ناآگاهان دهند و ثالثاً، معیاری برای ارزیابی میزان صحّتِ ادعای زمامدارانی وجود نخواهد داشت که در پوشش دین حکم می‌رانند. آری! حتی در این حالت نیز انقلاب به هدف سلبی خویش می‌رسد، امّا پس از پیروزی، «با آن هوشیاری اجتماعی و احساس که در عموم پدید آمده، خودی و بیگانه از نظم اجتماعی اسلام پرسش می‌نمایند. گاهی جوانانِ هوشیارِ مسلمان که خواه ناخواه با مسلک‌ها و مرام‌ها برمی‌خورند، با تعجب می‌پرسند: این دینی که برای هر چیز کوچک و بزرگ قانون و حکم دارد، چگونه امروز از جهت حکومت، وظیفه روشنی برای ما بیان ننموده؟! به همین جهت آنها که در پایه دین سُست‌اند، خود را در برابر روش‌های اجتماعی دیگران می‌بازند و راه دشمنی با دین و هواداران آن را پیش می‌گیرند و آن دسته از این مردم هوشیار که پایه ایمانی دارند، هر مسلک اجتماعی که خوشایندشان شد، می‌کوشند تا آن را با اسلام تطبیق دهند و این را خدمت به دین می‌پندارند و این‌طور می‌نمایند که اسلام مانند زمین بی‌صاحبی است که هرکس به آن دست یافت، حق دارد نقشه خود را در آن طرح نماید. ولی هنوز به جایی نرسیده، (نقشه) دیگری پی‌ریزی می‌کند، در نتیجه بنایی که قابل سکونت و اطمینان باشد، برپا نمی‌شود.
این از آن جهت است که نظام اجتماعی اسلام، واضح و روشن بیان نشده تا مسلمانان که امروز در معرض امواج مسلک‌ها و مرام‌های اجتماعی و رنگ‌های نو به نوی حکومت‌ها قرار گرفته‌اند، میزانی داشته باشند و وظیفه خود را از نظر دینی بدانند و با آن میزان بسنجند که هر مسلک و نظامی چه اندازه با مبانی و اصول دینشان نزدیک یا دور است، تا شاید کم کم و قدم به قدم با سیر اجتماع به آن مقصد و هدف نهایی که دین و قرآنشان نشان داده، برسند.»
این واقعیت اختصاصی به قیام مشروطه ندارد، بلکه یکی از درس‌های مهم و عبرت‌های مؤثر برای هر انقلاب سیاسی و اجتماعی است. بی‌شک، ابهام تئوریک و فقر نظریه پردازی در این گونه موارد بسی خطرناک است و می‌تواند یک انقلاب را به ضد خود تبدیل کند. استاد شهید مطهری نیز این را یکی از شش آفتِ اساسی نهضت‌های اسلامی دانسته و مقصود خود را چنین تبیین کرده است: «فرض کنیم ساختمان فرسوده و بى‏قواره‏اى را که در آن با ناراحتى بسر مى‏بریم، مى‏خواهیم خراب کنیم و به جاى آن، ساختمانى نو و زیبا که فاقد نواقص قبلى باشد و آسایش ما را کاملاً تأمین کند، بسازیم. اینجا دو احساس داریم: یک احساس منفى درباره ساختمان موجود که مى‏خواهیم هرچه زودتر خود را از شرّ آن راحت سازیم و دیگر احساس مثبت درباره ساختمان جدیدى که مى‏خواهیم بسازیم و هرچه زودتر یک زندگى خانوادگى ایده‏آل در آن به وجود آوریم. از نظر احساس منفى تکلیف ما روشن است. نیاز زیادى نیست که ضرورت تخریب آن براى ما توضیح داده شود، زیرا در عمل ناراحتی‌ها را لمس مى‏کنیم. اما از نظر احساس مثبت، اگر طرحى و نقشه‏اى مشخص جلو ما بگذارند یا ماکتى تهیه کنند و جلو ما بگذارند که ساختمان آینده این است با این مزایا و محاسن و ما در مجموع نقصى نتوانیم پیدا کنیم، قطعاً تسلیم مى‏شویم و قبول مى‏کنیم. ولى اگر طرحى ارائه نشود و از طرف متخصصان مورد اعتماد به طور اجمال گفته شود: بعد از خراب کردن، ساختمانى بسیار عالى به جاى آن خواهیم ساخت، بدیهى است که شوق ما تحریک مى‏شود اما نوعى دلهره هم در ته دل خواهیم داشت.
حالا اگر دو گروه مهندس پیشنهاد ساختمان جدید بدهند: یک گروه نقشه‏اى معین از هم‌اکنون ارائه مى‏دهد که مثلاً درِ ورودى کجاست، آشپزخانه به چه شکل و در کجاست، سالن پذیرایى چه ابعادى دارد و در کجاست، حمام و دستشویى کجا. اما گروه دیگر در عین اینکه به ارزش و شخصیتشان اعتماد داریم، هیچ گاه نقشه و طرح خود را ارائه نمى‏دهند، همین قدر وعده مى‏دهند که بهترین ساختمان‌ها را خواهیم ساخت. اینجاست که ابهام و روشن نبودن طرح این گروه ممکن است ما را به سوى آن گروه دیگر بکشاند.»
پرسش بعد این است که چه کسانی صلاحیت و بلکه رسالت طراحی، تدوین و ارائه طرح اصیل اسلامی برای حکومت را برعهده دارند؟ پاسخ به این پرسش دشوار نیست. بدیهی و طبیعی است کسانی باید به این وظیفه اثباتی بپردازند که آشنا به دین و صد البته آگاه از روزگار خویش و نیازهای زمانه باشند. با همین استدلال است که مغز متفکر انقلاب اسلامی در ادامه گفته است: «روحانیت آن گروه مهندسِ اجتماعىِ مورد اعتماد جامعه است که به علل خاصى در ارائه طرح آینده کوتاهى کرده و لااقل به طور کامل و به امضا رسیده، ارائه نداده است. اما در مقابل، گروه‌هاى دیگر هستند که طرح‌ها و نقشه‏هایشان مشخص است؛ معلوم است جامعه ایده‏آل آنها از نظر حکومت، از نظر قانون، از نظر آزادى، از نظر ثروت، از نظر مالکیت، از نظر اصول قضایى، از نظر اصول اخلاقى و... چگونه جامعه‏اى است.
تجربه نشان داده که روشن نبودن طرح آینده ضایعات اساسى به بار مى‏آورد. قطعاً نهضت باید طرح‌هاى روشن و خالى از ابهام و مورد قبول و تأیید رهبران ارائه دهد تا جلوی ضایعات گرفته شود. ما خوشوقتیم و خدا را سپاسگزار که از نظر موادِ خام فرهنگى، فوق‏العاده غنى هستیم. نیازى از این نظر به هیچ منبع دیگری نداریم. تنها کارى که باید بکنیم استخراج و تصفیه و تبدیل این مواد خام به مواد قابل استفاده است و (این امر) مستلزم بیدار دلى و کار و صرف وقت است.»
عظمت نایینی و کتابی که نوشت از همین منظر بیشتر قابل درک می‌شود. او در فضای پرخطر، غبارآلود و لغزنده آن دوران عافیت‌طلبی را کنار نهاد، طراحی الگوی مطلوب حکومت دینی از دیدگاه خویش را با شجاعت بر عهده گرفت و بحق دِین خود به اسلام و مسلمانان را ادا کرد؛ هرچند به قول استاد شفیعی کدکنی: «باید بچشد عذاب تنهایی را - مردی که ز عصر خود فراتر باشد.»