فارنافرز چشمانداز پیکربندی نظم منطقهای را بررسی کرد
موازنه قوای جدید در خاورمیانه
دونالد ترامپ در طول سفر خود به خاورمیانه، چند اقدام انجام داد که کمتر کسی در ماهها یا حتی هفتههای قبل از آن پیشبینی کرده بود. یکی از این اقدامات ملاقات غیرمنتظرهاش با رهبر جدید سوریه، احمد الشرع و سپس لغو تحریمهای ایالات متحده علیه سوریه بود.
به همراه آغاز مذاکرات مستقیم ترامپ با ایران- گامی که اسرائیل به شدت مخالف آن است اما رهبران عرب حوزه خلیج فارس از آن استقبال کرده و حتی به تسهیل آن کمک کردهاند- اقدام دیگر او تصمیم به عدم گنجاندن اسرائیل در برنامه سفر منطقهای بود. این سفر پس از تصمیم دولت ترامپ در امضای آتشبس با یمن، بدون مشورت یا اسرائیل انجام شد.
این تحولات نشان میدهد که توازن قدرت منطقهای تا چه حد از زمان حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تغییر کرده است. جنگ در غزه چشمانداز ژئوپلیتیک خاورمیانه را تغییر داده است. در سالهای پیش از حمله ۷ اکتبر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس با اسرائیل دیدگاهی مشترک داشتند مبنی بر اینکه ایران و ائتلاف متحدانش، تهدید اصلی منطقه هستند. آنها از کمپین «فشار حداکثری» در دولت اول ترامپ علیه تهران حمایت کردند و روابط خود را با اسرائیل عادیسازی کردند.
امروز، وضعیت بهطور چشمگیری تغییر کرده است؛ 20 ماه از جنگ میگذرد و تهران به نظر تهدید کمتری برای جهان عرب است. در میان این تحولات، متحدان عرب واشنگتن و اسرائیل اکنون در اردوگاههای مخالف در مورد مزایای یک توافق هستهای جدید قرار دارند. اسرائیل هنوز به دولت ترامپ فشار میآورد تا به جای توافق، اقدام نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران انجام دهد. کشورهای حوزه خلیج فارس اما از یک جنگ جدید و غیرقابل مهار در پشت خانههای خود وحشت دارند و توافق دیپلماتیک با تهران را برای امنیت و ثبات منطقهای حیاتی میدانند. آنها همچنین از ایجاد خاورمیانهای که در آن اسرائیل آزادی عمل کامل داشته باشد، نگران هستند. کشورهای حوزه خلیج فارس به بازیگران اصلی در تلاش ترامپ برای توافق با تهران تبدیل شدهاند. آنها با هم میخواهند به تکیهگاه یک نظم منطقهای بازپیکربندیشده تبدیل شوند.
چرخش در خلیج فارس
برای درک میزان تغییر موضع کشورهای حوزه خلیج فارس در قبال ایران، لازم است واکنش عربستان سعودی و امارات به اولین توافق هستهای آمریکا و ایران را که 10 سال پیش صورت گرفت، به یاد بیاوریم. زمانی که ایران و ایالات متحده در ژوئیه ۲۰۱۵ برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را امضا کردند، کشورهای حوزه خلیج فارس نگرانیای مشابه اسرائیل داشتند که این توافق نفوذ منطقهای ایران را تقویت خواهد کرد. در آن زمان، دنیای عرب هنوز در حال گذر از قیامهای مردمی دوران بهار عربی ۲۰۱۰–۲۰۱۱ بود که حکومتهای پیشین قدرتمند را سرنگون کرده و جنگهای داخلی در لیبی، سوریه و یمن به راه انداخته بود. ایران حوزه نفوذ خود را از شبهجزیره عربی تا شام گسترش داده بود.
اسرائیل و متحدان خلیج فارسی واشنگتن ممکن است احتمال هژمونی ایران در خاورمیانه را بیش از حد بزرگنمایی کرده باشند، اما انکارناپذیر بود که آشوب در جهان عرب توازن قدرت منطقهای را به نفع ایران تغییر داده بود. برای مخالفان برجام در خاورمیانه، این توافق تنها مربوط به تواناییهای هستهای ایران نبود، بلکه درباره نفوذ نسبی ایران نیز بود. بر اساس مفاد این توافق، ایران تنها به خاطر موافقت با محدود کردن برنامه هستهایاش از تحریمها معاف شد؛ ولی ملزم به کنترل متحدان خود در منطقه نبود. در نتیجه، این توافق تهدیدی برای افزایش نفوذ منطقهای ایران- حتی با وجود محدودیت در برنامه هستهای- بود. بنابراین کشورهای عربی دست به دست اسرائیل دادند تا این نقص را برجسته کنند و تلاش پرسر و صدایی برای تضعیف برجام به راه انداختند. علاوه بر لابی شدید در کنگره آمریکا-که با سخنرانی نتانیاهو در ۲۰۱۵ نمادین شد-این تلاش شامل کمپینهای عمومی و رسانهای علیه توافق بود.
ترامپ در دولت اولش با منتقدان توافق همنظر بود. ایالات متحده بهصورت یکجانبه در ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و ایران را با «فشار حداکثری» تحت تحریمهای اقتصادی قرار داد. در آن زمان، او انتظار داشت که این فشار، ایران را تضعیف کرده و نفوذ منطقهای آن را کاهش دهد تا نظم منطقهای جدیدی حول اسرائیل و متحدان عرب واشنگتن شکل گیرد. دولت ترامپ همکاریهای امنیتی و اطلاعاتی عربی-اسرائیلی را گسترش داد که به توافقنامههای ابراهیم در ۲۰۲۰ انجامید؛ توافقی که روابط اسرائیل را با چند کشور عربی و شمال آفریقا، از جمله بحرین و امارات و بعداً مراکش و سودان، عادی کرد.
استراتژی سختتر آمریکا نسبت به ایران در ریاستجمهوری جو بایدن نیز ادامه یافت. برخلاف انتظارها، دولت بایدن برجام را احیا نکرد و از تعامل مستقیم با ایران اجتناب کرد، تنها زمانی با گفتوگو موافقت کرد که ایران با تسریع در تولید اورانیوم غنیشده بسیار بالا، میزان ریسک را افزایش داد. تمرکز بایدن مانند ترامپ، بر ایجاد محور عربی-اسرائیلی بود. بنابراین، عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی به محور اصلی سیاست خاورمیانهای بایدن تبدیل شد. در واقع، در زمان ۷ اکتبر، دولت بایدن فکر میکرد که در آستانه امضای توافق اسرائیل و عربستان است که صلحی پایدار برای منطقه به همراه خواهد داشت.
اسرائیل رها شده
همانطور که رویدادها به زودی نشان دادند، این فرض کاملاً اشتباه بود. استراتژی ترامپ-بایدن تنها تنشهای منطقهای را تشدید کرد. ایران در پاسخ به فشارهای آمریکا، برنامه هستهای را گسترش داد. حتی پیش از ۷ اکتبر، کشورهای خلیج فارس اعتماد خود را به استراتژی واشنگتن از دست داده بودند. در مارس ۲۰۲۳، عربستان سعودی از صف متحدان خارج شد و با میانجیگری چین روابط خود را با ایران عادی کرد. یکی از نتایج فوری این بود که حملات انصارالله یمن به عربستان و امارات پایان یافت.
سپس جنگ ویرانگر اسرائیل در غزه رخ داد که روند عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی را مختل کرد. «محور مقاومت» که با حمایت ایران احیا شده بود اکنون در جنگی آشکار با اسرائیل قرار داشت. دولت بایدن فرض کرد که این درگیری منطقهای جدید، دلایل تشکیل یک ائتلاف امنیتی بین اسرائیل و کشورهای خلیج فارس را تقویت خواهد کرد، اما اعراب تمایلی نداشتند وارد این درگیری شوند. در ژانویه ۲۰۲۴، وقتی بایدن تصمیم گرفت به حملات یمن به کشتیهای بینالمللی در دریای سرخ پاسخ نظامی دهد، عربستان سعودی و امارات به شدت از دخالت اجتناب کردند. کشورهای عربی همچنین باید خشم فزاینده افکار عمومی عرب نسبت به جنگ غزه را در نظر میگرفتند که مانع هرگونه تشدید بیشتر همکاریهای امنیتی عربی-اسرائیلی شد.
با بازگشت احتمالی ترامپ به کاخ سفید به عنوان حامی قوی اسرائیل، دولت نتانیاهو در اسرائیل فرصتی نادر برای ضربهای قاطع به ایران دید.
ایران در ترازوی قدرت
با این حال، ترامپ مطابق سناریوی مورد انتظار اسرائیل عمل نکرده است. رئیس جمهوری آمریکا نگران است که اقدام علیه ایران، ایالات متحده را وارد جنگی پرهزینه کند، بنابراین تاکنون در برابر فشار اسرائیل برای کنار گذاشتن دیپلماسی، مقاومت کرده است. در عوض، او برای نسخهای جدید از همان چیزی که در دوره اول ریاستجمهوریاش رد کرده بود-توافق هستهای-پافشاری کرده است و در این مسیر از حمایت کشورهای خلیج فارس برخوردار است که علیرغم مخالفتشان با توافق قبلی، اکنون از دیپلماسی با ایران حمایت میکنند. از زمان به قدرت رسیدن ترامپ، عمان، قطر، عربستان و امارات همگی علیه جنگ مشورت داده و به عنوان میانجی و واسطه بین تهران و واشنگتن عمل کردهاند. واضحترین دلیل این تغییر نگرش، ترس از تأثیرات جنگ در منطقه بر اقتصاد آنها است. در سطحی بنیادیتر، عربستان و سایر کشورهای خلیج فارس، توافق هستهای را کلید ایجاد توازن جدید قدرت در خاورمیانه میدانند.
تا حدی این حمایت کشورهای عربی از توافق با ایران به تغییر موقعیت اسرائیل در منطقه مربوط میشود. حتی در حالی که اسرائیل حملات خود در غزه را ادامه میدهد با اطمینان از برتری نظامی مطلق خود، آماده است از آن برای تحمیل تسلط بر خاورمیانه استفاده کند. اسرائیل علاوه بر گسترش اشغال غزه، اراده خود را بر جنوب لبنان تحمیل کرده و بخشهای وسیعی از سوریه را اشغال و به عملیات نظامی در آن مناطق ادامه میدهد. تلآویو اکنون قصد دارد کمپین خود در شام را با ماجراجویی علیه ایران به خلیج فارس گسترش دهد. چنین حملهای علاوه بر پاسخ ایران که ممکن است به سرعت اهدافی در شبهجزیره عربستان را شامل شود، میتواند عرضه جهانی انرژی را مختل کرده و دوام طولانیمدت رونق اقتصادی در خلیج فارس را به شک و تردید بیندازد.
منبع: Foreign Affairs
برش
محور ثبات علیه اسرائیل
بازیگران اصلی قدرت در خاورمیانه، از جمله کشورهای عربی، ایران، اسرائیل و ترکیه، تاریخی طولانی در مقاومت در برابر تسلط یک بازیگر منطقهای داشتهاند. زمانی که جهان عرب در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در پی دستیابی به برتری تحت پرچم ناسیونالیسم عربی بود، ایران، اسرائیل و ترکیه برای مهار آن متحد شدند. بعدها، با ظهور ایران به عنوان قدرتی رو به رشد، اسرائیلیها با کشورهای عربی برای مقابله با آن همپیمان شدند. اکنون که اسرائیل ادعای قدرت بیرقیب منطقهای را دارد، کشورهای عربی و ایران- و همچنین ترکیه-برای ایجاد توازن به یکدیگر نیاز دارند. در میان این گروه، بحرین، مصر و اردن قرار دارند که روابط دیپلماتیک با ایران ندارند اما مانند دیگر قدرتهای عربی، تعاملات خود را با تهران به طور چشمگیری افزایش دادهاند. بیش از همه، کشورهای حاشیه خلیج فارس به عصای حمایتی ایران در پیگیری مذاکرات هستهای با آمریکا تبدیل شدهاند. آنها درک کردهاند که در رقابت بین ایران و اسرائیل، خودشان آسیب میبینند. این ضرورت حفظ توازن باعث شده است که متحدان خلیج فارسی واشنگتن از مخالفان سابق توافق هستهای به حامیان قوی آن تبدیل شوند.
ایران و کشورهای خلیج فارس اکنون به یکدیگر نیاز دارند. این تحول مثبتی است که میتواند اعتماد میان این همسایگان را بسازد و به آنها امکان دهد تعامل خود را به همکاریهای امنیتی، سرمایهگذاریها و تجارت گسترش دهند. اعراب نمیخواهند مجبور باشند بین ایران و اسرائیل انتخابی دشوار و غیرممکن کنند.