یک کارشناس سازه‌های آبی در گفت‌وگو با «ایران» نظام مهندسی سنتی آب در کشور را تشریح کرد

زهرا کشوری
دبیرگروه زیست بوم

 آقای درجوش، شما تأکید زیادی بر نقش دانش آبی در شکل‌گیری تمدن ایرانی دارید. لطفاً در این باره  توضیح دهید.
تمدن ایران‌زمین بدون تردید بر پایه دانشی عمیق از مدیریت منابع آب بنا شده است. این دانش حتی در مناطق پرآب مانند حوزه‌های کارون، مارون، ارس، اترک و هیرمند نیز نقشی کلیدی داشته است. اما اوج این دانش در مناطق خشک فلات مرکزی، یعنی در قالب قنات‌ها، خود را نشان داده؛ دانشی که امروز با عنوان «تمدن کاریزی» شناخته می‌شود و در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز به ثبت رسیده است.
این دانش بومی چه تفاوتی با مدیریت امروزی منابع آب دارد؟
تفاوت اصلی در دقت و حسابرسی منابع آب است. در گذشته، هر قطره آب، بر پایه قطره در لحظه بر سرزمین محاسبه می‌شده است. به‌گونه‌ای که در کل مسیر زاینده‌رود، از سرچشمه تا شرق اصفهان، حتی یک قطره آب هم بررسی می‌شده است. مثلاً در حوضه آبریز گاوخونی با وسعت ۴۰ هزار کیلومتر مربع(که از یک سو به ارتفاعات کوه کرکس می رسد و از سوی دیگر ارتفاعات زردکوه بختیاری و همچنین بخش‌هایی از ارتفاعات کوه دنا را شامل می‌شود)، ظرفیت تولید آب حدود ۱۰ میلیارد مترمکعب در سال را دارد، اما امروز حتی ده میلیون مترمکعب هم به این تالاب نمی‌رسد. دلیلش این است که دیگر آن حسابرسی دقیق گذشته وجود ندارد و حقابه طبیعت نادیده گرفته شده است.
شما به تغییر شیوه اندازه‌گیری منابع آب اشاره کرده‌اید. این تغییر چه تأثیری داشته است؟
در گذشته، محاسبه منابع آبی بر پایه قطره در لحظه بر سرزمین محاسبه می‌شد اما امروز، مبنای محاسبه میلیارد مترمکعب است. این روش برای اقلیم خشک ایران مناسب نیست. اگر تنها ۱۰ درصد در محاسبه یک میلیارد مترمکعب خطا کنیم، صد میلیون مترمکعب آب از بین می‌رود؛ این حجم معادل یک و نیم برابر آبی است که سالانه به یزد منتقل می‌شود.
آیا استفاده از تکنولوژی‌های مدرن در مدیریت آب به زیان کشور بوده است؟
خیر، تکنولوژی بد نیست؛ مشکل در نحوه استفاده و بومی‌سازی آن است. از سال ۱۳۱۱ که نخستین فارغ‌التحصیلان رشته‌های مرتبط با آب به کشور بازگشتند، ما دانش غربی را بدون تطبیق با اقلیم و فرهنگ خود اجرا کردیم. در فلات مرکزی چاه زدیم، در مناطق پرآب سد ساختیم.
آیا سد‌سازی اشکال دارد؟
 نه به هیچ عنوان، ما از زمان‌های دور در ایران باستان نمونه‌هایی از سد و بندهای مختلفی در جای جای ایران داشته‌ایم، به‌عنوان نمونه سد کریت طبس که در میانه کویر مرکزی (لوت) ایران قرار گرفته، سد قوسی است که به‌عنوان بلندترین سد در طول بازه زمانی حدوداً ۷۰۰ سال در دنیا شناخته شده است. این سد کمترین آثار سوء یا مشکلی برای اراضی پایین دست سد بوجود نیاورد. حتی تا سال ۱۳۷۰ کارایی داشت و با روشی ساده اما هوشمندانه تحت عنوان «قفل‌کشی» شرایط آورد طبیعی سد تنظیم می‌شد.
پس چرا سدهای امروز عملکرد درستی ندارند؟
سدهای مدرن در ایران به‌جای آنکه نقش تنظیم‌کننده داشته باشند، بیشتر تبدیل به سدهای تحبیسی شده‌اند؛ یعنی آب را ذخیره و حبس می‌کنند، نه آنکه متناسب با نیاز و شرایط فصلی آزادسازی کنند. این رویکرد، بر پایه منافع بخشی و نه مصلحت جمعی طراحی شده است.
یعنی سد تنظیمی برای اقلیم ایران مناسب است؟
 قبلاً در سدهای تنظیمی افرادی بودند که توزیع آب را براساس شرایط، فصل و نیاز آبی تنظیم می‌کردند و آن را به مناطق پایین دست هدایت می‌کردند اما بویژه از دهه 40 به این طرف تا سال 1361 با تصویب قانون توزیع عادلانه آب آخرین میخ بر تابوت منابع آبی ایران زده شد. (من ضمن احترام به قوانین موجود سرزمین) اسم آن را گذاشتم؛ «قانون تضییع عامدانه آب» و سال‌هاست که در جلسات مختلف هم گفتم که بر این قانون نام توزیع عادلانه آب گذاشته شده است اما دقیقاً تضییع عامدانه و آگاهانه آب است. چون به جای آنکه شرایط در نظرگرفته شود، یک فرد تصمیم می‌گیرد که آب را اختصاص بدهد. این قانون که در سال ۱۳۶۱ تصویب شد، به جای «توزیع عادلانه»، منجر به «تضییع عامدانه» آب شد. این قانون نظام سنتی و دقیق مدیریت منابع آب را کنار گذاشت و بر مبنای برداشت‌های غیرکارشناسی و بدون مشارکت مردم طراحی شد. در نتیجه، دانش بومی به حاشیه رانده شد و نسخه‌هایی وارداتی، بدون توجه به شرایط اقلیمی و فرهنگی ایران، جایگزین آن شد.
راهکار برون‌رفت از این وضعیت را چه می‌دانید؟
بازگشت به عقلانیت و خرد جمعی. باید با شفاف‌سازی اطلاعات منابع و مصارف آب، از تنش‌های اجتماعی بکاهیم. مشارکت واقعی مردم در تصمیم‌گیری‌ها، توجه به حقابه طبیعت و بازنگری در سیاست‌های مدیریت کلان آب، راهی است که می‌تواند آینده بهتری رقم بزند.
این شیوه حسابرسی قطره‌ای و لحظه‌ای آب، ریشه در کدام بخش از تاریخ آبی ایران دارد؟
این روش حسابرسی آب که هر قطره در لحظه و بر سرزمین سنجیده می‌شود، برآمده از نظامی است که از هزاران سال پیش در ایران شکل گرفته است. برای نمونه، در دوره صفویه و هم‌زمان با پایتخت شدن اصفهان، نیاز به بازنگری در نظام توزیع آب زاینده‌رود احساس شد. اگرچه پیش از آن هم نظام‌های حقابه‌ای وجود داشت، اما با گسترش شهر و افزایش تنش‌های اجتماعی، شیخ بهایی با بهره‌گیری از آن نظام‌های پیشین، «تومار زاینده‌رود» را تدوین کرد. این سند یک نظام‌نامه جدید برای توزیع عادلانه آب میان حقابه‌داران بود که بر پایه خرد جمعی و اجماع عمومی شکل گرفت.
 آیا تدوین تومار تنها به شیخ بهایی نسبت داده می‌شود؟
خیر، برخلاف تصور رایج، این تومار حاصل کار فردی نبود. شیخ بهایی نقش کلیدی داشت، اما این نظام‌نامه نتیجه یک تلاش گروهی و بهره‌گیری از خرد جمعی بود. از جمله افراد اثرگذار در تدوین این تومار، خواجه غیاث‌الدین احمد میرمیران یزدی بود که دانش عمیقی در حوزه آب داشت. خانواده ایشان تا به امروز در مدیریت منابع آبی حوضه زاینده‌رود نقش فعالی دارند و نسل به نسل این مسئولیت را ادامه داده‌اند. برای مثال، آقای سیدامیر میرمیران هم‌اکنون نماینده حقابه‌بران شرق زاینده‌رود و عضو شورای میرآب‌ها هستند.
پس چرا این نظام‌نامه دیگر اجرایی نمی‌شود یا به‌روز نشده است؟
متأسفانه از دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی و با احداث سد زاینده‌رود، نتوانستیم تومار شیخ بهایی را با شرایط جدید تطبیق دهیم. نه بر اساس نیازهای واقعی و نه بر پایه تغییرات اقلیمی و اجتماعی، نسخه‌ای به‌روز و کارآمد تنظیم نکردیم. نتیجه این ناتوانی، تشدید بحران‌های آبی در منطقه بوده است.
شما اصطلاح «دانش آبی مبتنی بر صلح آب» را مطرح کردید. منظورتان چیست؟
این جمله یک اصل کلیدی در مدیریت سنتی آب ایران است. دانش آبی این سرزمین بر پایه صلح و همزیستی با طبیعت بنا شده، نه جنگ و نزاع بر سر منابع. اگرچه در تاریخ ایران، چه در فلات مرکزی و چه در مناطق پرآب، تنش‌هایی بر سر آب وجود داشته، اما همیشه راه‌حل‌ها بر پایه گفت‌وگو، اجماع و عدالت بوده است. نهادهایی مانند شورای میرآب‌ها، جوی‌بان، کشت‌بان، مباشر و... در نقاط مختلف کشور وجود داشته‌اند که همگی با نگاهی تخصصی و بر اساس سهم و حقابه، نه تخصیص دستوری، منابع را مدیریت می‌کردند.
چرا نظام آبی ایران بر اساس «سهم آب» بوده نه «تخصیص آب»؟
دلیل آن، ویژگی‌های اقلیمی ایران است. ما با آوردهای ناپایدار و متغیر در طول سال‌ها و فصل‌ها مواجه هستیم. بنابراین نمی‌توانستیم با اعداد ثابت منابع را تخصیص دهیم. به‌عنوان مثال، در حوزه زاینده‌رود، آب به مادی‌ها و بلوک‌های مختلف تقسیم می‌شد. در دوران پرآبی ممکن بود یک مادی ۱۰ سنگ آب دریافت کند، ولی در خشکسالی‌ها این میزان به ۵ سنگ کاهش می‌یافت یا حتی در پایان فصل، اصلاً آبی به آن نمی‌رسید اما امروزه با عددی ثابت مانند «۱۰۰ میلیون مترمکعب» آب را تخصیص می‌دهیم، بدون توجه به اینکه در سال‌های خشک باید این عدد به ۷۰ یا ۶۰ میلیون مترمکعب کاهش یابد. در گذشته، سهم هر منطقه بر اساس آورد طبیعی و در زمان و مکان مشخص محاسبه می‌شد، نه با فرمول‌های اداری و غیرواقع‌گرایانه‌ای که امروز رواج یافته است.
آیا در نظام سنتی مدیریت آب، مشاغل مشخص و تخصصی برای تقسیم آب وجود داشته است؟
بله، نظام آبی سنتی ایران بسیار دقیق و سازمان‌یافته بوده است. افرادی که در کنار میراب‌ها کار می‌کردند و وظیفه‌شان سنجش و زمان‌بندی تقسیم آب بود، «پَنگی» یا «پنگ آب» نام داشتند. اینها با ابزار خاصی به نام «کاسه و تشت» یا «فنجان» کار می‌کردند که نوعی ساعت آبی محسوب می‌شد. یک کاسه فلزی، معمولاً مسی، با سوراخی در ته آن، درون تشت آب قرار می‌گرفت و زمان پر شدن آن، مبنای محاسبه سهم آب بود. حجم این کاسه متناسب با دبی منبع آبی تعیین می‌شد؛ یعنی قناتی با دبی ۲۰۰ لیتر بر ثانیه، کاسه‌ای بزرگ‌تر از قناتی با دبی ۱۰ لیتر در ثانیه داشت.
 آیا حجم آب دریافتی در همه زمان‌ها یکسان بود؟
نه، دقیقاً برعکس. حجم آب دریافتی بر اساس زمان مشخص بود، اما میزان آبی که در آن زمان به دست می‌آمد، بستگی به آورد آب، فصل، و شرایط اقلیمی داشت. به‌طور مثال، در ابتدای سال و در دوره پرآبی، در ۱۱ دقیقه شاید هزار لیتر آب می‌رسید، اما در شهریور و دوران کم‌آبی، همان ۱۱ دقیقه ممکن بود فقط ۱۰۰ لیتر آب داشته باشد. من خودم در اصفهان از مادی نیاسر حقابه دارم و هرچند زمان و مکان دریافت آبم ثابت است اما حجم آن بر اساس فصل متغیر است. این یعنی انعطاف‌پذیری هوشمندانه‌ای در نظام آبی سنتی وجود داشته که متأسفانه در مدیریت امروزی، آن را به رسمیت نمی‌شناسیم.
منظورتان از تفاوت میان «تخصیص» و «سهم» در نظام آبی چیست؟
تفاوت این دو واژه بسیار کلیدی است. در گذشته، «سهم آب» بر اساس دبی واقعی، شرایط اقلیمی و تغییرات زمانی محاسبه می‌شد. اما امروزه آب را با عددی ثابت به مناطق تخصیص می‌دهیم. مثلاً گفته می‌شود که شهر یزد باید ۶۰ میلیون مترمکعب در سال آب دریافت کند، بدون توجه به اینکه در سال‌های خشک، این مقدار غیرقابل تحقق است. در گذشته، اگر آورد آب کم می‌شد، سهم همه کاهش می‌یافت، ولی زمان‌بندی ثابت می‌ماند. اما امروز با نادیده گرفتن این اصل، حتی به حقابه طبیعت هم دست‌اندازی می‌شود.
آیا در مهندسی سنتی آب ایران، برای محیط زیست و حیات‌وحش هم حقابه در نظر گرفته می‌شد؟
بله، این یکی از برجسته‌ترین نکات در مهندسی آبی ایران باستان است. در بسیاری از مناطق بویژه در فلات مرکزی، هنوز هم نشانه‌های رعایت این نظام دیده می‌شود. آن زمان که هنوز فن‌سالاری و تصمیم‌گیری‌های متمرکز امروزی وجود نداشت، در روستاها و آبادی‌ها نظامی دقیق برقرار بود.
حقابه به چهار بخش اصلی تقسیم می‌شد؛ حق‌المُلک (مالکیت)، حق‌المِلک (استفاده عرفی و قانونی)، حق‌الوحش (برای حیات‌وحش) و حق‌الشرب (برای مصرف انسان). تنها پس از تأمین این حقوق، آب مازاد برای کشاورزی، صنعت و سایر مصارف استفاده می‌شد.
این سطح از نظام‌مندی آبی از چه زمانی در ایران وجود داشته است؟
ریشه این نظام‌مندی به هزاره‌های قبل از میلاد بازمی‌گردد، حتی به دوران میترائیسم و مهرپرستی. آثار تاریخی فراوانی این دانش را اثبات می‌کند. برای نمونه، بند پل خواجو در اصفهان تنها یک پل نیست، بلکه یک سازه آبی مهندسی‌شده است. پل‌هایی چون سی‌وسه‌پل، جوقی، شهرستان و آبشار نیز همین‌گونه‌اند. همچنین در شوشتر، سازه‌های آبی بی‌نظیری از دوران هخامنشی و ساسانی باقی مانده‌اند که همه نشانه‌ای از یک تمدن آبی پیشرفته و مبتنی بر دانش دقیق هستند.
سند مکتوب برای ۵ نوع حقابه وجود دارد؟
بله، در سنت آبی ایران برای انواع مختلف حقابه از جمله حق‌المُلک، حق‌المِلک، حرایم آبی، حق‌الارض و حق طبیعت/محیط‌زیست سند مکتوب و نظام‌نامه‌ای وجود دارد. بارزترین آنها، تومار شیخ بهایی است؛ سندی مکتوب و دقیق برای توزیع آب زاینده‌رود، با لحاظ حقوق طبیعت و تقسیم عادلانه آب. نظام‌های سنتی قنات‌ها نیز همگی مستندات شفاهی و گاه مکتوب داشتند که میرآب‌ها، مقنی‌ها و بزرگان محل آن را رعایت می‌کردند.
  حق‌المُلک و حق‌المِلک را تعریف می‌کنید؟
حق‌المُلک یعنی حق کل پیکره آبی؛ که نگاهی کل‌نگر از سراب تا پایاب دارد و شامل حفظ سفره‌ها، تغذیه آب زیرزمینی و تضمین پایداری برای همه زیستمندان است.
حق المُلک جزء لاینفک قنات است و به نحوی سازه اجرا می‌شود که امکان بهره‌برداری یا بهتر بگویم بهره‌کشی بیش از توان سفره‌های زمینی را نمی‌دهد. از سوی دیگر باید نظام آبی پایین‌دست را هم حفظ و هم تغذیه مجدد کند. در این طراحی خیلی دقت می‌کردند چون اگر 50 متر بالاتر یا پایین‌تر قنات ساخته می‌شد، کل سفره تخلیه می‌شد.
در شاهین‌شهر اصفهان قناتی به اسم «امیرآباد» است که هزار لیتر بر ثانیه آب می‌دهد و هفت روستای حوزه شاهین‌شهر و میمه را تأمین آب می‌کرده است. حق‌المُلک و حق‌المِلک در معماری آن عیناً موجود است. غیرممکن است قناتی را ببینید و این دو مؤلفه اصلی را نداشته باشد. چون اگر وجود نداشته باشد آن قنات نمی‌تواند هزار یا دو هزار سال تداوم آب داشته باشد. نکته قابل تأمل در دانش آبی ایران، زمین و تفاوت آن نسبت به دانش آبی وارداتی است که یک جمله بیشتر نیست و تفاوت در استحصال و استخراج است؛ پایداری تمدن ایران بر اساس استحصال آب است نه استخراج آب.
 حق‌المِلک به حق بهره‌برداری بخشی از آن آب توسط یک مزرعه، روستا یا شخص گفته می‌شود که مقیاس کوچک‌تر در چهارچوب حق‌المُلک است. حقابه طبیعت(محیط‌زیست) همین حق‌المُلک و المِلک است که در بعضی از نسخه‌ها حق‌الارض هم نوشته شده است با تفاوت این که نحوه محاسبه آن بسیار دقیق و اجرای آن توسط خبرگان و نخبگان انجام می‌گرفت و به هیچ کسی در هر مقام و جایگاهی اجازه دخل و تصرف نمی‌دادند.
 حقابه محیط‌زیست و وحوش در معماری قنات دیده شده است؟
بله، در طراحی قنات‌ها، بویژه در فلات مرکزی (یزد، خراسان، اصفهان)، حقابه وحوش کاملاً لحاظ می‌شده است. برای نمونه می‌توان به پایاب‌های مخصوص وحوش در مناطق دور از آبادی، تعبیه آبشخورها در ابتدای ورود آب به روستا و اجرای پایاب گاورو (رمپ‌دار) برای دسترسی شتر اشاره کرد.
 نحوه اجرای این نظام چگونه بوده است؟
محاسبه و اجرا بستگی به اقلیم، موقعیت جغرافیایی و نقش آن آب در تغذیه زیرحوزه‌ها داشته است. در ابتدای حوضه آبریز قرار دارد یا در انتهای آن؟ تأثیراتش بر زیر حوضه آبریز چگونه است؟ برای مثال، تالاب گاوخونی که پایاب زاینده‌رود است، نقش حیاتی در تغذیه دشت یزد–اردکان دارد. اما با خشک شدن این تالاب، ارتباط بین بخش‌های مختلف قطع شده و بسیاری از قنات‌ها رو به نابودی رفته‌اند.
 قنات‌های یزد را چاه‌ها خشک کردند. اولین چاه چه زمانی در یزد حفر شد؟
 در دهه 20 یعنی اوایل دوره پهلوی دوم، می‌خواستند به اصطلاح آن روزگار اولین چاه ژرف را در شهر یزد حفر کنند. مقنی‌باشی‌ها مخالفت می‌کنند اما خب نمی‌شود در مقابل تغییر مقاومت کرد. در آذرماه سال 1326 اولین چاه در یزد با عمق ۵۰ متر و با آبدهی ۳۰ لیتر بر ثانیه و استفاده از موتور پمپ افتتاح می‌شود. آن زمان مقنی‌باشی دربار داشتیم؛ کسی که در نظام آن روز، دقیقاً کار وزیر نیرو، جهادکشاورزی و سازمان امور مالیاتی امروز را انجام می‌داد. ما در هر استان یا منطقه‌ای مقنی‌باشی داشتیم، مثلاً کاشان، نائین، اصفهان، یزد و... هر کدام مقنی‌باشی خودشان را داشتند.
مقنی‌باشی را چه کسی انتخاب می‌کرد؟
 این مقنی‌باشی توسط جامعه و مردم انتخاب می‌شد، دولت دخالتی در این انتخاب نداشت. مثل همان «میرآب‌ها» که مردم انتخاب می‌کردند.
 مقنی‌باشی دربار چگونه انتخاب می‌شد؟
با نظامی مردمی و رقابتی. دربار اعلام نیاز می‌کرد، فراخوان می‌داد و مقنی‌باشی‌ها از سراسر کشور گردهم می‌آمدند. فردی که دانش و توان اجرایی بیشتری داشت، انتخاب می‌شد. این فرآیند چیزی شبیه «مردم‌سالاری آبی» بود. برای مثال، حاجی استاد محمود قدیری از مجومرد یزد، یکی از مقنی‌باشی‌های دربار بود. بعدها، استاد حسن سمیعی ظفرقندی از اردستان جای او را گرفت؛ کسی که آخرین مقنی‌باشی دربار در دوران پهلوی دوم شد.
 پس چطور مقنی‌باشی دربار می‌شدند؟
نظام انتخابی داشته‌اند. مثلاً دربار پیشنهاد می‌کرده است که من فلان مشکل مدیریت آبی را در ایران دارم. فراخوان می‌دادند. همه مقنی‌باشی‌های کشور از خراسان، یزد، کرمان واصفهان می‌رفتند و در جلسه شرکت می‌کردند و هرکدام که عرضه، توانمندی و تخصص بیشتری داشته رقیب‌ها را کنار می‌زده است. روشی از پایین به بالا که من آن را «مردم‌سالاری آبی» می‌نامم. چون بر اساس توانمندی، دانش و تخصص انتخاب می‌شدند. مثلاً یکی از مقنی‌باشی‌های دربار، حاجی استاد محمود قدیری از اهالی مجومرد یزد که در دوره پهلوی اول و تا حوالی سال‌های ۱۳۴۰ مقنی‌باشی دربار بوده است. این نظام‌مندی مدیریتی از پایین به بالا شکل گرفته بود، بر عکس امروز که هر کس وزیر می‌شود، رؤسای اداره‌های کل یا مدیران سازمان‌ها را در شهرهای مختلف انتخاب می‌کند.
 ماجرای انتخاب حاجی محمود قدیری چه بود؟
در دوران پهلوی اول، برای ساخت قنات در کاخ تهران فراخوان داده می‌شود. شروطی هم گذاشته می‌شود: قنات باید طی دو سال به آب برسد و مقنی‌باشی دائماً حضور داشته باشد. تنها کسی که این مسئولیت را می‌پذیرد حاجی محمود قدیری است. بعد از موفقیت در این پروژه، مقنی‌باشی دربار می‌شود و از پادشاه نشان ویژه دریافت می‌کند؛ نشانی که او را در سراسر کشور معتبر می‌کرد.
  خشک شدن قنات‌ها در ایران چطور شروع شد؟
همان‌گونه که در ابتدا گفتم از سال 1311 که اولین دانش‌آموختگان در رشته آب آن روزگار از فرنگ برگشتند و حفر چاه در ایران شروع می‌شود. در شهر یزد حدوداً حوالی سال 1320 قصد حفر اولین چاه ژرف را داشته‌اند که به دلایل مختلف در سال 1326 اولین چاه به بهره‌برداری می‌رسد که به اعتراض مقنی‌باشی‌ها می‌انجامد. آنها بارها و بارها به تهران می‌روند و با شخص اول مملکت صحبت می‌کنند تا او را متقاعد کنند با این روند مدیریت، سرزمین نابود می‌شود. این رفت‌و‌آمد بیش از 20 سال طول می‌کشد. مستنداتی را طی این دو دهه جمع می‌کنند و درنهایت سال 1346 دشت یزد-‌اردکان به‌ عنوان اولین دشت ممنوعه در کشور معرفی می‌شود و اجازه حفر چاه دیگر داده نمی‌شود.
 از سال 1320 تا 1346 چند چاه زده می‌شود؟
آمار دقیقی ندارم، ولی آنقدر مقنی‌باشی‌ها روی مخالفت خود پافشاری کردند که مدیران وقت مجاب ‌شدند دشت یزد-‌اردکان دیگر توان اکولوژی بیشتری برای حفر چاه و استخراج آب ندارد. این عین تاریخ است و سند آن هم موجود است که سال 47‌-‌1346 حفر چاه در دشت یزد ممنوع اعلام شده است.
 پس تلاش 26 ساله مقنی‌باشی‌ها جواب می‌دهد و حفر چاه در دشت یزد ممنوع می‌شود؟
بله. جالب است بدانید که در این اعتراض‌ها، حتی مقنی‌باشی‌های یزد و مقنی‌باشی دربار مورد غضب ملوکانه قرار می‌گیرند و یک هفته یا 10 روز بازداشت می‌شوند. به آنها می‌گویند شما مخل پیشرفت هستید و از تکنولوژی سر در نمی‌آورید. حتماً مقنی‌باشی‌ها از نحوه ساخت دستگاه‌های حفاری سر در نمی‌آوردند ولی در زمینه آب آنقدر تخصص و دانش داشتند که نتیجه این‌گونه رفتار و استخراج آب را به‌خوبی متوجه می‌شدند و با وجود همه این بی‌مهری‌ها، تیشه تشنیع را به جان خریدند و در مقابل تجاوز به منابع آبی قد علم کردند تا در نهایت موفق شدند.
 وضعیت منابع آبی یزد در آن سال‌ها چگونه بود؟
سال 1346 حداقل متوسط آورد آبی جغرافیای امروز یزد حدود یک میلیارد مترمکعب آب در سال بود. حالا مثلاً در ترسالی‌ها یک میلیارد و دویست میلیون مترمکعب در ثانیه می‌شده و خشکسالی مثلاً به 900 میلیون مترمکعب می‌رسیده است. با پیگیری مقنی‌باشی اجازه حفر چاه در دشت یزد داده نمی‌شود، اما متأسفانه در دهه 60 قانون توزیع عادلانه آب که من به آن توزیع ناعادلانه آب می‌گویم، دلیلی برای حفر چاه مجدد در حریم قنوات می‌شود. در دهه 60 ما بالای 800 میلیون مترمکعب آورد آبی قنات‌های یزد را داشتیم. در دهه 70 که خودم به طور مستقیم در حال فعالیت برای قنات‌های یزد بودم، براساس آمار منطقه‌ای وزارت نیرو، بیش از 600 میلیون مترمکعب آورد قنوات یزد بود. هرچند من نسبت به آمارشان بحث دارم، اما این آماری است که خودشان قبول دارند. در دهه 80 به حدود 400 تا 450 میلیون مترمکعب می‌رسد و متأسفم که امروز بگوییم قنوات استان یزد کمتر از 150 میلیون مترمکعب آب‌دهی دارند. نه اینکه قنات‌ها آب نداشته باشند، حجم آب آنها کم شده چون یا در حریم آبی آنها چاه حفر شده و آب سفره‌ها تخلیه شده است یا بر اثر حوادث طبیعی مثل سیل یا عدم رسیدگی به قنوات، قنات‌ها خراب شده و الان آب در آن جریان ندارد. همین الان خیلی از قنات‌های ما آب دارد ولی حفاظت، مرمت و بازسازی‌های لازم انجام نشده است.
 الان در تمام یزد فقط قنات زارچ جاری است؟
نه. همین الان در تمام استان یزد، حدود 3 هزار رشته قنات جاری است، اما از آنجا که ساده‌اندیشی و راحت‌انگاری بر این سرزمین سایه انداخته اکثر قنات‌های دشتی رخت بر بسته و به کوهپایه‌ها و کوهستان‌ها پناه برده‌اند.
 چه بهره‌برداری از آنها می‌شود؟
این قنات‌ها، بیشتر در مناطق کوهستانی هستند و از آنها برای مصارف مختلف از جمله کشاورزی و شرب استفاده می‌شود.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هفتصد و پنجاه و سه
 - شماره هشت هزار و هفتصد و پنجاه و سه - ۱۰ خرداد ۱۴۰۴