درباره معلم خاطره‌ساز تلویزیون

آموزگاری که زمزمه محبت بود

رضا صائمی
دبیر گروه فرهنگی


در حافظه تاریخی ما، نام معلمانی ماندگار شده که فقط معلم نبودند، عاشق بودند و درس عاشقی می‌دادند تا عشق ورزیدن را یاد دهند. از عشق به آگاهی تا مهارت زندگی. در عرصه نمایش و تصویر، از تئاتر و سینما تا تلویزیون، شمایل معلمانی ترسیم شده که برخی از آنها در ذهن‌ها باقی مانده‌اند مثل پرویز فنی‌زاده در نقش معلم در فیلم «رگبار» به کارگردانی بهرام بیضایی تا علی نصیریان در فیلم «جاده‌های سرد» اثر مسعود جعفری جوزانی. آنها بازیگرانی بودند که در نقش معلم ظاهر شدند، اما خودشان معلم نبوده‌اند. گرچه می‌توان برخی از آنها را معلم سینما دانست که درس هنر می‌دادند. در این میان شاید مهم‌ترین چهره‌ای که او را هم در قامت خودش و هم در قاب تصویر به عنوان معلم می‌شناسیم «سیدحسن نیّرزاده نوری» باشد که مزیت خاص دبستان علوی بود اما عامه با او در قاب تلویزیون آشنا شدند. در سال‌های اول بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ کلاس درس او با نام «طرحی نو دراندازیم» در برنامه «بر و بچه‌های پشت پنجره» شبکه یک سیما پخش می‌شد و دوستداران بسیاری داشت؛ برنامه‌ای که مخاطبان باسواد و بزرگسال را هم شیفته خود کرده بود. پدرش، غلامحسین نیرزاده سردبیر روزنامه غربال بود و خودش در سال ۱۳۳۲ آموزگاری را آغاز کرد و پس از آشنایی با سید جعفر بهشتی شیرازی و کرباسچیان (مشهور به علامه) در مدارس نیکان و علوی مشغول تدریس شد. نیرزاده که پس از مشاهده سختگیری‌های آموزگاران تصمیم گرفته بود معلم شود، همواره با صدای گرم و نگاه مهربان در کلاس حاضر می‌شد و با استفاده از مهارت‌های بازیگری تدریس می‌کرد. او پس از مطالعه روش باغچه‌بان، روشی نوین برای تدریس الفبا ابداع کرد. نیّرزاده در برنامه «بر و بچه‌های پشت پنجره» لباس روستایی به تن می‌کرد و با دو تکه چوب و تکه‌ای گچ شورمندانه می‌کوشید خط قرمزهای سرسخت آموزشی آن زمان را بشکند و در فضایی جدید و فارغ از سختگیری‌های مرسوم به کودکان ابتدایی الفبا بیاموزد. زنده‌یاد نیرزاده در بخش‌های مختلفی از برنامه، به شعرخوانی از شاعران کلاسیک و بزرگان ادب فارسی اقدام و آثار آنها را با همان لحن نقالی اجرا می‌کرد؛ موضوعی که هم برای مخاطبان بزرگسال دیدنی و شنیدنی بود و هم برای مخاطب کودک و نوجوان خالی از لطف نبوده و مایه پیوند بیشتر آنها با گنجینه ادب فارسی می‌شد.
نکته دیگر، حضور خود دانش‌آموزان در فضای برنامه بود. فضایی که واکنش‌های آنها را نیز به نمایش می‌گذاشت و سبب می‌شد تا مخاطبی که در خانه ناظر قاب تلویزیون است نیز با آنها همراه شود و خود را جزوی از آنها بداند.
سید حسن نیّر‌زاده در واقع شیوه نمایشی را برای تدریس انتخاب کرده و معلمی راوی بود. او معلمی را در کسوت یک قصه‌گو بازنمایی می‌کرد که درس را در بستر یک موقعیت نمایشی ارائه می‌دهد. از این حیث می‌توان گفت نیرزاده معلمی را دراماتیزه کرده و آن را به بازیگری و هنر نمایش گره زده بود. هر بار شخصیت‌هایی نظیر کدخدا شعبانعلی، اکبر آقا، آقاکمال و... را خلق و خودش هم یک تنه آنها را اجرا می‌کرد. لباس‌ و گچ و تخته‌پاک‌کن و مقداری شعر و موسیقی و دو تکه چوب، ابزار تدریس و هنرنمایی او بود که با برهم زدن‌شان به صورت ریتمیک و ملودیک، از دانش‌آموزان می‌پرسید: «خوشگل بگو! قشنگ بگو! که این با این چی می‌شه؟!» (هنگام خواندن و پرسش آوازگونه‌اش نیز مثلاً دو حرف به هم چسبیده «ب» و «الف» را نشان می‌داد). آن‌وقت، دانش‌آموزان، هم‌صدا و هم‌آهنگ جواب می‌دادند: «با با با می‌شه...» هر جلسه را هم با گفتن این سخن سعدی در گلستان (بدون توقف بر کلمه عمر یا بر زبان آوردن آن) به پایان می‌رساند که «مجلس تمام گشت و به آخر رسید... ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم.» به خاطر آوردن او در روز معلم فقط یک تداعی نوستالژیک نیست بلکه می‌تواند به یاد آوردن یک استراتژی درست و اثربخش در شیوه معلمی باشد. چوپ‌های در دست او می‌توانست مثل بسیاری از معلمان و ناظمان، ترکه‌ای باشد که بچه‌ها را با آن فلک می‌کردند اما در دست‌های او به ابزاری برای آموختن بدل شدند. او با آواز و نمایش، الفبا را به کودکان می‌آموخت تا با مهر و لطافت تدریس کند نه تنبیه و حقارت. آن هم در زمانه‌ای که می‌گفتند «چوب معلم گله/ هر کی نخوره خله.»
حسن نیرزاده به واسطه کاراکترهایی که خودش طراحی و اجرا می‌کرد به «کدخدا» و «عمو زنجیرباف» هم معروف بود اما نه کسی را زنجیر کرد و نه برای کسی کدخدایی تا شیوه معلمی‌اش مصداق این شعر شود که: «درس معلم ار بود زمزمه محبتی... جمعه به مکتب آوَرَد طفل گریز‌پای را»
 یادش گرامی باد.