نگاهی به مناسبات دو پارادایم حاکم بر تولید و مصرف انرژی

پویا نعمت‌اللهی
 دکترای علوم ارتباطات اجتماعی و روزنامه‌نگار

چند روز قبل وزیر نفت نکته‌ مهمی را بیان کرد که نیازمند توجه بیشتری است. او توضیح داد که بخشی از راهکار رفع ناترازی انرژی در بخش گاز، معطوف به افزایش تولید است و توسعه میدان‌های خشکی و دریایی، توسعه میدان‌های گازی جدید و فشارافزایی میدان گازی پارس جنوبی با همین هدف برنامه‌ریزی شده است.
او در ادامه گفت اگر در این حوزه نتوانیم تدابیر لازم را اتخاذ کنیم و مصرف را پایش نکنیم، هرچه در زمینه تولید سرمایه‌گذاری کنیم، همیشه مصرف بیش از تولید خواهد بود و ناترازی حل نمی‌شود.
اما اهمیت این اظهارات در چیست؟ این سخنان را می‌توان از سویی ذیل موضوعات فنی و اقتصادی و انرژی تفسیر کرد که طبعاً برعهده‌ کارشناسان همین حوزه‌هاست. اما یک سمت مهم از این اظهارات، ناظر بر فرا رفتن از دوگانگی‌های مرسوم است.
این دوگانگی‌ها چیستند و چه کارکردی دارند؟
معانی متعددی از دوگانگی می‌تواند در اذهان عمومی وجود داشته باشد. برای برخی به معنای جداسازی ساده دو چیز یا دو مفهوم یا دو عمل و برای برخی دیگر به معنای تفکیک کامل آن است. به عبارت دیگر می‌تواند دو مشخصه داشته باشد.
ابتدا اینکه در مورد یک مسأله فقط دو حالت را شامل می‌شود و از این دو حالت خارج نیست و دیگر آنکه نمی‌تواند هر دو حالت را همزمان داشته باشد.در نگاه بسیاری از مدیران ما بویژه در بخش‌های صنعتی و عملیاتی، صرفاً افزایش مقادیر کمی و افزایش تولید و محصول می‌تواند نشانه‌ عملکرد صحیح و مؤثر باشد. شاخص‌ها باید مرتباً در حال افزایش و آمارها باید حاکی از ازدیاد مستمر باشند.
این پارادایم افزایش‌محور یکی از مصادیق مدیریت مناسب محسوب می‌شده است. پارادایم در اینجا می‌تواند به‌معنای سرمشق هم باشد و به تمامی یک نظام فکری اطلاق می‌شود که دربرگیرنده‌ مجموعه‌ای از بینش‌ها، نظریه‌ها، روش‌های تحقیق و تکنیک‌هاست.
بسیاری از مدیران دولتی کشور تحت همین پارادایم رشد کرده‌اند. شناخت این پارادایم‌ها از این حیث می‌تواند مهم باشد که پارادایم‌های مزبور اصولی را فراروی باورمندان خود قرار می‌دهند و محدوده‌ای را برای افراد مشخص می‌کنند که به نوعی نشانگر موفقیت فرد در حوزه‌ مربوطه در صورت تبعیت از پارادایم حاکم است. به عبارت دیگر، وقتی پارادایمی در جامعه شکل می‌گیرد، عدم تبعیت از آن پارادایم در ساحت سیاسی و اجتماعی می‌تواند منجر به طرد شود.
در عین حال پارادایم دیگری وجود دارد که کارکرد معکوسی را بازنمایی می‌کند. تقریباً مدیری را سراغ نداریم که مایل باشد شاخص‌های خود را به طور کاهنده ارزیابی کند. همه چیز باید افزایشی باشد.
وزیر نفت نیز در اظهاراتی که در بالا اشاره شد، تابع پارادایم نوع اول است. او از لزوم افزایش تولید گاز صحبت می‌کند. اما او همزمان پارادایم نوع دوم را نیز به خدمت می‌گیرد. نکته‌ مورد نظر همین جاست. به نظر می‌رسد وزیر نفت خواستار نوعی فراروندگی از دوگانه‌های مرسوم است.
شواهدی در دست است که نشان می‌دهد سایر مدیران این وزارتخانه نیز در همین موقعیت ایستاده‌اند. چندی قبل حداقل سه معاون وزیر نفت به این قضیه اشاره کردند که اگر فکر کنیم می‌توانیم با افزایش تولید و ذخیره‌سازی ناترازی گاز را حل کنیم، اشتباه کرده‌‌‌‌‌‌‌ایم.
باید خوشحال بود که مدیران بخش‌های مهندسی و عملیاتی در این وزارتخانه به این نتیجه رسیده‌‌‌‌‌‌‌اند که همه‌چیز با افزایش تولید قابل‌حل نیست.
اینجا دوگانه‌سازی یک ویژگی ذهنی دارد و یک ویژگی فیزیکی. ذهن دوگانه‌ساز تلاش دارد یکی را مهم‌تر و مقدم‌تر بر دیگری معرفی کند. باید از یک نگاه خاص پرهیز کرد و آن اینکه اعتقاد داشته باشیم واقعیت‌های موردنظر ما- خواه واقعیت‌های این جهان به طور کلی باشند یا طبقه خاصی از آنها- قابل تبیین نیستند، جز آنکه فرض کنیم دو اصل مختلف و غیرقابل ارجاع در نهایت وجود دارد.
در سال 1397 که ناترازی شدیدی در بخش بنزین وجود داشت، با احداث پالایشگاه ستاره خلیج فارس چیزی حدود 30 میلیون لیتر بنزین بسیار مرغوب به سبد تولید اضافه و کشور نه تنها از واردات بنزین بی‌نیاز شد بلکه مقادیری فرآورده نیز صادر می‌کرد. اما غلبه‌ نگاه مهندسی (پارادایم تولیدمحور) باعث شد که اکنون به همان نقطه ابتدایی برسیم. اگر همین امروز مجدداً یک پالایشگاه دیگر از آسمان نازل شود، باز هم بعد از چند سال به ناترازی خواهیم رسید.
پارادایم بهینه‌سازی (که اینجا مسامحتاً به عنوان پارادایم دوم معرفی می‌شود) همواره تابعی از پارادایم اول بوده است. هرگاه وضعیت به مرحله‌ ناترازی نزدیک می‌شود، بلافاصله فعالیت‌های مرتبط با بهینه‌سازی پررنگ‌تر می‌شود. با دور شدن خطر، مجدداً پارادایم اول به موضع سلطه خود برمی‌گردد.
واضح است که هرگز نباید کوچک‌ترین درنگی در کوشش‌های مربوط به افزایش تولید داشت.
 بحث بر سر این است که تأکید مستمر بر افزایش تولید و غفلت از وجوه بهینه‌سازی مصرف می‌تواند منجر به پدید آمدن وضعیتی شود که آن را تحت عنوان ناترازی یا کمبود یا کسری یا هر چیز دیگری معرفی می‌کنند و مصداق وضع کنونی ما در حوزه انرژی است. اظهارات وزیر نفت نشان می‌دهد او از این دوگانه‌ تأکیدی عبور کرده است. به یک معنی دریافته که برساخت واقعیت موجود، مستلزم زایل‌شدن وجه دوگانه است و لذا با عبور از آن، می‌خواهد عناصری از هر دو پارادایم را با یکدیگر تحت شمول یک کلیت عام‌تر درآورد. این همان نگاهی است که تاکنون چندان مورد عنایت نبوده است. معنای دوگانگی از تمایز و تضاد متعارف می‌گریزد و به حوزه‌ تعامل و سازگاری میان وهله‌ها و وقته‌ها (moments) کشیده می‌شود. این دوگانگی به دنبال جداسازی شکلی یا ماهوی این دو عمل (پارادایم) نیست، بلکه پا را فراتر گذاشته و تضاد را با تعامل عجین ساخته است. این بدان معنا است که ما همزمان با افزایش تولید انرژی، باید اقدامات مرتبط با بهینه‌سازی را نیز در دستور کار قرار دهیم.افزایش تولید انرژی (مثلاً گاز و فرآورده‌های نفتی) نمی‌تواند بدون اقدامات بهینه‌سازی به رفع مشکل ناترازی منتهی شود. قانون در این مورد تکالیف عدیده‌ای برای طیف متعددی از دستگاه‌ها، سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها و ارگان‌ها تعیین کرده است.
متأسفانه این دستگاه‌ها در تمامی این سال‌ها خود را در پشت وزارت نفت مخفی کرده و به انحای مختلف از ایفای وظایف و مسئولیت‌های خود شانه خالی کرده‌اند. بدیهی است نمی‌توان و نباید فعالیت پرحجم و بزرگ و تعیین‌کننده‌ای مانند بهینه‌سازی مصرف انرژی را به گردن همان دستگاهی انداخت که وظیفه افزایش تولید انرژی را برعهده دارد.