از این سو و آن سو
خبر آمد خبری در راه است
«علی قمصری»، آهنگساز پروژه تار ایرانی با انتشار یک استوری در صفحه اینستاگرامش از استقبال خوب مخاطبان از کنسرت کرمان خبر داده و دراین باره نوشته:
خوشحالم که اجرای کرمان و تهران با استقبالی گرم مواجه شدهاند. در جنوب و شرق تهران بیش از 90درصد کنسرتها، پاپ هستند و این موضوع ناخودآگاه به تلاشی برای دورکردن اهالی این دو ناحیه از هنر ایرانی تبدیل شده است، در حالی که باور دارم مردم ایران در هر نقطه از کشور، به هنر ایرانی شوق بنیادین مبتنی بر ریشههای عمیقشان دارند و اگر بر خلاف این امر به نظر برسد حتماً مشکل از سوءمدیریت است. من به تمرکززدایی فرهنگی اعتقاد ندارم، به تبدیل کردن سطح و جنس ارائه هنر و خدمات در همه مناطق به اندازه مناطق متمرکز اعتقاد دارم. نباید از یک جا کند و به دیگری اضافه کرد، باید از یک جا الگو گرفت و در دیگری بذر متناسب را کاشت... اشکال سیاست تمرکززدایی در متوسطسازی پنهان آن است. آبی پررنگ یک محدوده را به همه جا اهدا کنیم، چیزی از آبی باقی نمیماند... باید رنگ ساخت...
من میگویم، شایسته را حفظ کنیم و در جایی دیگر شایستهای دیگر تعریف کنیم و بسازیم.
باور من به این شوق بنیادین مردم و لزوم اشاعه موسیقی ایرانی در نواحی، مرا به انتخابی نامتعارف و شاید کمی پرریسک، برای اجرای تازهمان تشویق کرد.
در همین چندساعت با واکنشهایی مواجه شدهایم... به هنر دوستان قول میدهم با چنان شکوهی در این سالن زیبا و خطه اصیل تهران روی صحنه میرویم که چشمها و گوشها با تجربهای تازه از موسیقی ایرانی همراه شوند. ممنونم که برای ما از هر نقطه دنیا انرژی خوب میفرستید.
تکهای از یک واقعیت تلخ
«شبنم مقدمی»، هنرپیشه تئاتر و تلویزیون با انتشار متنی در صفحه اینستاگرامش نوشت: هنوز خورشید درست و حسابی ننشسته پشت کوههای مغرب، مه که خودشو جمعوجور میکرد از روی تالاب کوچیک وسط جنگل که بره بچسبه به ابرای آسمون، پرندهها که پُرسروصدا پر میزدن سمت لونههاشون یهو صدای نخراشیده اره برقیا از دور، سکوت و آرامش غروب جنگل رو تیکه پاره کردن...
محلیا میگفتن کار هر شبه، دارن قاچاقی درخت میبرن و میبرن... سیرمونیام ندارن، آنقدر میبرن و میبرن که جنگل تموم شه...
اینکه نوشتم تکهای از یه داستان نیست واقعیت تلخیه که شاهدش بودم... که شاهدش هستیم... مدتهاست.
مثل همیشه با خودم فکر کردم چطور ممکنه؟! چطور ممکنه آدما ندونن با امروز و فرداشون چه میکنن؟ ندونن چه ظلمی میکنن به خودشون و فرزندانشون؟ چطور میشه به هیچ چیز فکر نکرد؟ چطور میشه این طور به هیچ اصولی پایبند نبود؟ کی تموم میشه این همه سودجویی؟ وقتی همه جنگل رو خوردن و تموم شد؟
آیا هیچ راهی برای کنترل این شرایط وجود نداره؟!