سیاست بدون هاشمی در ترازوی نقد و بررسی قرار گرفت
روایت هشتم از هاشمی
با آثاری از: مرتضی جوادی آملی، محسن هاشمی، غلامحسین کرباسچی، محمدرضا باهنر، اسماعیل کوثری و حمیدرضا ترقی
رضوانه رضاییپور - الهام یوسفی
روزنامه نگار
امروز هشتمین سالگرد درگذشت رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام است. زندگی هر فرد پردهها و فراز های بسیار دارد. زندگی سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی هم از این قاعده مستثنی نیست. در سالهای جنگ او مرکز وفاق و همگرایی همه نیروهای کشور، اعم از نیروهای سیاسی و نظامی بود. در سالهای ریاستجمهوری به تکنوکراتها نزدیک شد و سیاست را در خدمت توسعه میخواست. پس از وقایع 88 بار دیگر به سیاست بازگشت و دریافت که منشأ پایدار قدرت، جامعه است. اما در کنار این فراز و فرودها، نکته دیگر در زندگی سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی، مواجهه با واقعیت است. بهرغم تصاویری که از رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام ارائه میشود، رئالیسم سیاسی مشی همیشگی او نبود. از سال 1361 که امام(ره) را مجاب کرد که نیروهای نظامی ایران وارد عراق شوند، 6 سال طول کشید تا از ایده «یک پیروزی برای صلح» عبور کند. از 1376 تا 1388 نزدیک به 12 سال طول کشید که به جامعه بازگردد. سالها طول کشید تا دریافت نمیتوان رابطه با غرب را باوجود زمینههای تنش ترمیم کرد. فاصله میان مواجه شدن با واقعیت و پذیرش واقعیت البته برای کشور بیمخاطره هم نبود. باوجود همه اینها، اجماعسازی، هماهنگسازی و تصمیمگیریهای بهنگام برای عبور از لحظههای بحرانساز، ظرفیتی به او می بخشید که امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز است. همچنان که اگر عزم او برای سازندگی پس از جنگ نبود، امروز وضع ناترازیها از این شدیدتر میبود. او که کنار زدن تدریجی نیروهای چپ از عرصه سیاست را برای حرکت در مسیر سازندگی ضروری میدید، سالها بعد خود این هزینه را پرداخت.
یادداشت
مردمفریب نبود
غلامحسین کرباسچی
شهردار اسبق تهران
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی نهفقط بین روحانیون، بلکه میان همه سیاسیونی که طی دههها میشناسم، یک استثنا بود. به طرز اعجابآوری سطح بالایی از اطلاعات را داشت و این ویژگی به این دلیل بود که هیچوقت از هیچ موضوعی بهسادگی عبور نمیکرد. اگر میخواست از پروژه عمرانی بازدید کند، بهدقت از جزئیات آن با خبر میشد. دقیق گوش میداد که آن کارشناس و مهندس یا آن معمار درباره آن پروژه چه توضیحی میدهد. زمانی که پروژهای مربوط به شهرداری بود، من به عنوان مدیر مستقیم، گاه حوصله نداشتم به جزئیات گوش بدهم. اما آقای هاشمی به گونهای به جزئیات گوش میداد که ما به احترام ایشان میایستادیم. از همین رو، بحث کردن با ایشان درباره این مسائل دشوار بود و اینطور نبود که بتوان مسألهای را بهسادگی توضیح داد و از آن عبور کرد. در خاطرم هست که گاهی در بازدید از شهرداری، نکتهای را مطرح میکردند و ما هم جواب میدادیم. اما ایشان میخندید و میگفت: «باز داری روی حرف خودت میایستی؟ این مسأله، این طور است.» اگر کسی صحبتی میکرد که میتوانست ایشان را قانع کند، البته که میپذیرفت. در همه مدتی که در زمان ریاست جمهوری آیتالله هاشمی در شهرداری تهران حضور داشتم، فسادی وجود نداشت. این امر را میتوان با تجربه مدیریت شهری در سالهای بعد مقایسه کرد. آیتالله هاشمی رفسنجانی مسئولی باورمند در جمهوری اسلامی به خدا و مردم بود. به خود دروغ نمیگفت و به مردم هم دروغ نمیگفت. شعار مردمفریب هم نمیداد. هنگامی که احساس میکرد وظیفهای دارد که باید انجام دهد، چیز دیگری برایش مهم نبود و اینگونه بود که خدا هم او را یاری میکرد.
یادداشت
آیتالله و حل ناترازی ها
محسن هاشمی رفسنجانی
رئیس دفتر پیشین ریاست جمهوری
آیتالله هاشمی رفسنجانی در دوران دفاع مقدس، پس از گرفتن حکم فرماندهی از حضرت امام(ره)، سعیشان این بود با چند عملیات مهم، امتیازات جدی از عراق گرفته شود و ایران هم هیچ خاکی را از دست ندهد تا به طور آبرومندانهای جنگ را به پایان برساند.
در نهایت به این نتیجه رسیدند که قطعنامه 598 را بپذیریم. در سال 67 با دستور حضرت امام(ره) برنامه 5 ساله اول توسعه ایران را نوشتند. وقتی به ریاست جمهوری رسیدند، با اقدامات خود توانستند رفع ناترازیها را در طول 8 سال دولت سازندگی به نقطه مثبتی برسانند. شبیه همین شرایطی که کشور امروز درگیر آن است پس از جنگ هم شاهد بودهایم. لذا اگر امروز آیتالله هاشمی رفسنجانی در قید حیات بودند و با وضع فعلی اقتصادی مواجه میشدند، برای رفع ناترازیها حتماً تلاش میکردند ابتدا تحریمها را برطرف کنند تا منجر به کسب درآمد بیشتر و رفع کسری بودجه شود. در این صورت تورم رو به کاهش رفته و میتوان در چند سال کشور را از وضعیت ناترازی عبور داد. سابقه دغدغههای ایشان در دهه 90 گویای همین نکته است.
ایشان به کمک آقای روحانی رئیس جمهوری وقت و آقای ظریف آمدند تا برجام امضا و تحریمها رفع شود.
نگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی کاملاً توسعهای بود. ایشان فکر میکردند توسعه میتواند کشور را به تعادل برساند و با رسیدن به تعادل میتوانیم اهداف انقلاب را دنبال کنیم. آنان که دل در گرو ایران دارند، همواره به فکر بهبود و ارتقای معیشت مردم هستند؛ هدفی که آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز دنبال آن بودند و اعتقاد داشتند گام اول در این راه رفع تحریمها و بهبود روابط خارجی است.
یادداشت
تأکیدهای هاشمی منجر به کربلای 5 شد
اسماعیل کوثری
از فرماندهان سابق سپاه
در دورهای که مرحوم هاشمی رفسنجانی مدیریت جنگ را برعهده گرفت، با اینکه ریاست مجلس را هم برعهده داشت، مستمر مسائل جنگ را پیگیری میکرد و شرایط را طوری تنظیم میکرد تا هم به مجلس و هم به جنگ رسیدگی کند. ایشان از جایگاهی برخوردار بود که ارتش و سپاه و دستگاههای دیگر با هماهنگی ایشان جنگ را اداره میکردند. اگر فرماندهان برای انجام عملیات با مشکل مواجه میشدند، مسائل را با ایشان در میان میگذاشتند. آقای هاشمی در مسائل بسیار دقیق ورود کرده و تصمیمگیری میکرد. به عنوان مثال به دلیل ناکامی عملیات کربلای 4، روحیه رزمندگان بسیار پایین بود. ایشان جلسهای با 25 تن از فرماندهان از جمله حاج قاسم، شهیدان خرازی، کاظمی و شوشتری تشکیل داد تا به راهحل واحدی برسند. وسط جلسه از تهران با ایشان تماس گرفتند تا برای نماز جمعه بازگردد، اما گفت حضور در منطقه برای پیگیری مسائل جنگ مهمتر از حضور در نماز جمعه است. هدف مرحوم هاشمی از برگزاری این جلسه رسیدن به تصمیم واحدی برای جبران ناکامی کربلای 4 بود. اما نتوانستیم به جمعبندی برسیم. لذا ایشان با اقتدار خاصی تأکید کرد هر چه زودتر باید عملیاتی انجام شود و همین، نقطه آغاز کربلای 5 بود. عملیات کربلای 5 به دلیل تأکید آقای هاشمی بر انجام عملیات موفق، طراحی و اجرا شد. ایشان میزبان عصبانیتها، گلهها و نظرات فرماندهان بود و مدیریتاش در جنگ تا عملیات مرصاد ادامه داشت.
یادداشت
تحزب در نگاه آیتالله هاشمی
حمیدرضا ترقی
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی جزو بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی بود. ایشان به همراه مرحوم عبدالکریم موسوی اردبیلی، مقام معظم رهبری و شهید باهنر جزو مهمترین شخصیتها در کار سازمانی و تشکیلاتی بودند. این باور و اعتقاد آیتالله هاشمی موجب شد بعد از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی همچنان بر حمایت از احزاب سیاسی اصرار بورزند که در ادامه زمینه شکلگیری حزب کارگزاران را فراهم کردند. رابطه ایشان با حزب مؤتلفه اسلامی نیز به دوران مبارزات حزب با رژیم شاه
برمیگردد.
مؤتلفه اسلامی با بهرهگیری از نظرات ایشان (به نقل از سران حزب) توانست حکم اعدام حسنعلی منصور را اجرا کند. هرچند هیچ پروندهای در این رابطه وجود ندارد، اما دوستان ایشان در مؤتلفه در این زمینه از نظرات ایشان بهرهمند بودند. آیتالله هاشمی در دوران مبارزات کمک مالی زیادی به احزاب و گروههای سیاسی میکردند. ایشان معتقد بود تحزب در کشور ضرورت اجتنابناپذیر است و حزب میتواند واسطه مردم و دولت باشد. به باور ایشان احزاب میتوانستند خواستهها و مطالبات مردمی را دستهبندی کرده و در چهارچوب قانون به دولت ارجاع دهند.
از دیدگاه ایشان واسطهگری احزاب برای یک نظام مردمسالار یک امر اجتنابناپذیر بود که حتماً دولتها باید به آن ورود کنند.
توجه ویژه آیتالله جوادی آملی به هاشمی رفسنجانی
حجتالاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی
رئیس بنیاد بینالمللی اسراء
همانطور که در سخنان آیتالله جوادی آملی آمده است، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در عرصه سیاست، مجاهدت و مقاومت بینظیر بود. آن هنگام که بسیاری در فضای معمول زندگی خود سیر میکردند و توجهی به مسائل جامعه و کشور نداشتند، او بیشتر زمانها را در زندانها گذراند و از این بابت کمترین گلایه و شکایتی نداشت. گلایه نداشت، زیرا مبارزه و مقاومت را وظیفه خود میدانست. اتفاقاً شیرینترین نوع مبارزه، مبارزه آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. او با نظامی مبارزه میکرد که به باور او فاسد بود، مضافاً اینکه این مبارزه را زیر پرچم فقیهی جامع الشرایط دنبال میکرد. لذا در برابر مصائب ناشی از مبارزه خم به ابرو نمیآورد و همین، مجاهدت او را اصیل ساخت.
در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی که آیتالله هاشمی رفسنجانی سیاست ورزی به گونهای دیگر را آغاز کرد همین از خودگذشتگی، ایثار و پایداری از او مشاهده شد.
در دوران حیات مبارک امام خمینی(ره) آیتالله هاشمی رفسنجانی جایگاه ویژهای برای رهبر کبیر انقلاب اسلامی داشت. در اواخر جنگ نه تنها فرماندهی نیروهای مسلح و هدایت جنگ به ایشان محول شد، بلکه در هر سفر و رفت و آمد آیتالله هاشمی رفسنجانی به جبههها، امام(ره) از ایشان میخواست با مراقبت، بازگشت توأم با سلامت خود را به رهبر انقلاب اطلاع بدهند. رابطه امام(ره) و آیتالله هاشمی رفسنجانی مثال زدنی بود و نمیتوان نمونه دیگری برای آن پیدا کرد.
دوره ده ساله آخر حیات که به تعبیری دیگر موقعیت سابق خود را نداشت، خم به ابرو نیاورد و علاوه بر ایستادگی بر آرمانها و باور خود، این نوع مقاومت را به دیگران هم میآموخت.
با تکیه بر چنین زندگی سیاسی بود که میتوانست در هر زمانی امید را به جامعه برگرداند.
دوران ده سال آخر حیات پربرکت آیتالله هاشمی رفسنجانی، دوران سختی برای ایشان بود. آیتالله هاشمی رفسنجانی در این دوران که باز هم برای او دوران مقاومت بود، تلاش میکرد دو جهت را همزمان و باهم حفظ کند. اول، جهت انقلاب، نظام مقدس اسلامی و تفکر اصیل امام(ره) و جهت دیگر همراه نگاه داشتن جریانی که احساس میشد دارد از این فضا فاصله میگیرد. جمع کردن این دو با یکدیگر و تلاش برای حفظ همزمان آنها، کار آسانی نبود. اما آیتالله هاشمی رفسنجانی خود را فدای آرمانهای انقلاب و نظام کرد.
به رغم فشارهایی که از جوانب مختلف به او وارد میشد، تا آخرین لحظه حیاتش بالاترین حد وفاداری را نسبت به مقام معظم رهبری حفظ کرد و هیچ گاه نگذاشت کمترین آسیبی به حریم ولایت و مقام معظم رهبری وارد شود. هرچند دیگرانی که پیرو مسیر دیگری بودند، راه دیگری را طی کردند.
آیتالله جوادی آملی این موارد را کاملاً میدید و درمییافت و در آغوش کشیدن آیتالله هاشمی رفسنجانی در ملاقاتها، تعریف و تمجید آیتالله جوادی آملی از او، یا پیام ویژهای که پس از رحلت آیتالله هاشمی رفسنجانی صادر کردند، برای این بود تا این ظرفیت در اذهان جامعه باقی بماند.
آیتالله جوادی آملی برای هیچ کس این گونه سخن نگفتند و این گونه از کسی استقبال یا تمجید نکردند. اما اولاً، این تمجید و تعریف حق آیتالله هاشمی رفسنجانی بود و ثانیاً این سخنان از سوی آیتالله جوادی آملی باید ابراز میشد تا جامعه بداند چه انسانی، با چه ظرفیت و جایگاه و چه تاریخی از دست رفته است. آیتالله هاشمی رفسنجانی کسی بود که همه هستی خود را برای انقلاب و نظام داد.
آیتالله جوادی آملی، آیتالله هاشمی رفسنجانی را همواره در سطح و تراز دیگری میدید. موقعیت آیتالله هاشمی بینظیر بود که مع الاسف همچنان شاهد اجحافهایی نسبت به این شخصیت هستیم.
با اینکه همواره در متن حکومت بود، اما تا آخرین لحظه روحیه خدمت و سازندگی خود را حفظ کرد. او با همه وجود برای ایران دل میسوزاند. تفاوت آیتالله هاشمی رفسنجانی با دیگران این بود که دیگران در ایران زندگی میکنند، اما ایشان ایران را زنده کرد، زیرا به ایران باور داشت و آب و خاک و هوای ایران را با همه وجود میپرستید.
هاشمی بازوی سیاسی و فکری انقلاب بود
محمدرضا باهنر
دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین
هشت سال پس از وفات آیتالله هاشمی رفسنجانی همچنان نگاه به خدماتی که ایشان در راستای اعتلای ایران و انقلاب اسلامی داشتند حائز اهمیت است. با این حال قابل انکار نیست که ایشان در سالهای پایانی عمرشان با انتقادهای اغلب غیرمنصفانه برخی جریانهای سیاسی مواجه بودند و اینگونه القا میشد که آیتالله هاشمی شیخوخیت و جایگاه خود را از دست داده است یا میان ایشان و رهبر معظم انقلاب فاصله افتاده است.
این در حالی بود که آیتالله هاشمی در زمره هیأت امنای انقلاب اسلامی به شمار میآمد و خدماتی که به انقلاب کرد در بسیاری موارد کم نظیر و بلکه بینظیر بود؛ چه قبل از پیروزی انقلاب با مجاهدتها و زندانی شدنهایش و چه پس از آن که او در زمره معدود چهرههای مورد اعتماد امام (ره) قرار گرفت و مسئولیتهای مختلفی را ازجانشینی فرمانده کل قوا و ریاست مجلس درزمان جنگ تا ریاست جمهوری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام بر عهده گرفت.
اظهارات و موضعگیریهای علیه او که اغلب بر اثر حسادتها و کینهجوییها بیان میشد، تلاش برای اینکه هاشمی، هاشمی نماند و مطرح کردن ادعای فاصله افتادن میان آیتالله هاشمی و رهبر معظم انقلاب در حالی بود که او خود بارها با نقل خاطرهای از محاجهاش با رهبر انقلاب درباره مسأله امریکا تأکید داشت که «اگر چه هر دو استدلالهایمان را گفتیم و نتوانستیم یکدیگر را قانع کنیم اما وقتی حضرت آقا پرسیدند حالا که نتوانستیم یکدیگر را قانع کنیم، تکلیف چیست، پاسخ دادم که تکلیف مشخص است شما رهبر هستید و باید از نظر شما تبعیت شود».
این رابطه یک پیشینه تاریخی داشت و بر اساس همان پیشینه بود که در زمان ارتحال حضرت امام وقتی خبرگان رهبری بنا داشت رهبر را انتخاب کند این آقای هاشمی بود که قویترین دفاع را از رهبری آیتالله خامنهای مطرح کرد و در مقابل بیشترین مخالفت با پیشنهاد او از سوی خود آقای خامنهای انجام شد.
در برخی مواقع آقای هاشمی دید که به دلایل متعددی نمیتواند طرح و برنامههای خود در حوزههای مختلف سیاست خارجی، اقتصاد و... را اجرایی کند. در ماجرای تصمیم ایشان به اجرای سیاست تعدیل اقتصادی، این نمایندگان مجلس وقت بودند که از ترس تبعات تعدیل و واکنش اقشاری که از آزادسازی قیمتها آسیب میدیدند، ترمز تعدیل را کشیدند. حال آنکه شاید امروز بسیاری از مخالفان تعدیل نگاهشان این باشد که باید میگذاشتند آن برنامه در زمان خود اجرایی میشد و امروز نظام با مشکلات کمتری برای اصلاح نظام اقتصادی مواجه بود. این را امروز بسیاری از همان دوستانی میگویند که با روی کار آمدن دولت اصلاحات حملات ناجوانمردانهای را علیه شخص هاشمی و نیز علیه عملکرد دولتش ترتیب دادند. با همه آنچه گفته شد در گرامیداشت یاد آیتالله هاشمی باید گفت که او یکی از بازوهای فکری و سیاسی مؤثر در تاریخ انقلاب اسلامی بود که کج فهمیها وحسادتها نمیتواند تصویر روشن آن را مکدر سازد.