در حافظه موقت ذخیره شد...
فضای مجازی
کاظم موسوی بجنوردی، به خبر بستری شدن استاد محمدعلی موحد در بیمارستان و خبر خوش بهبود وضعیت این نویسنده، مترجم، حقوقدان، مصحح و پژوهشگر واکنش نشان داده و نوشته است: «رجاء واثق دارم همین روزها سلامت خود را بازخواهید یافت، از بستر برخواهید خاست و دوباره کار را از سر خواهید گرفت که فرهنگ ایرانزمین سخت در انتظار قلم بلند و دانش بیمانندتان است تا از آن بهرهمند شود. وجود ذیجودتان آزرنده گزند و نیازمند ناز طبیبان مباد.»
حجم و ابعاد اسباببازیهاست که فرق دارد
حسین معززینیا، منتقد شناخته شده سینما در صفحه اینستاگرام خود یادداشتی کوتاه درباره فیلم «آنورا» منتشر کرده و از 5 ستاره به این فیلم چهارونیم ستاره داده است. او در بخشی از یادداشت خود درباره فیلم پربحث این روزهای شان بیکر نوشته است:«آنورا داستان درآمیختگی رؤیای امریکایی است با شتاب و جنون نوجوانانه. پسربچه توریست روس که لم داده در عمارت نیویورکیاش، در محاصره هورمونها، پول کثیف پدر و مادر قاچاقچیاش را صرف دود و الکل و دختر میکند، حتی نیاموخته رفتاری را که با دسته پلیاستیشن میکند با دخترها نکند، کمی آرامتر پیش برود. پدر و مادر در سطح بینالمللی «بازی» میکنند، پسر در لیگ کوچکتر. آنورا از دنیای متفاوتی میآید ولی مثل بقیه جستوجوگر رؤیای امریکایی است؛ انتظار میکشد معجزه از راه برسد، در جنون پسرک شریک میشود و تصور میکند شاید مرد زندگیاش را پیدا کرده. دو دنیای زیرزمینی به هم گره میخورد: از دنیای نیمهتاریک اتاقهای خصوصی استریپکلاب تونلی باز میشود به دنیای تاریک گنگسترهای سرشناسی که گاهی ناچارند سر جت شخصیشان را سمت وگاس بچرخانند تا عواقب عیاشی پسربچه تخسشان را راست و ریس کنند. میل شهوانی پسرک به پلیاستیشن و دخترها تداوم میل پدر و مادر به بازی با اسلحه و نفت و پول است؛ حجم و ابعاد اسباببازیهاست که فرق دارد.»
سادگی که تا مغز استخوان نفوذ میکند
حسین عیدیزاده منتقد سینما هم در تازهترین پست اینستاگرامیاش به معرفی فیلم «چیزهای کوچکی مثل اینها» با بازی کیلین مورفی پرداخته است. در بخشی از یادداشت او درباره این فیلم آمده است: ««چیزهای کوچکی مثل اینها» ساخته تیم میلانتس مانند نوولای کلر کیگن که منبع اقتباسش بوده، کاری است با ظاهری آرام و لطیف در مورد یکی از سیاهترین فصلهای تاریخ ایرلند. سادگی پیراستهای سراسر متن کیگن را فراگرفته بود که در فیلم هم راه پیدا کرده، از آن جنس سادگیها که آدم را غافلگیر میکند، سادگی جملات ساده و کوتاهی که تا مغز استخوان نفوذ میکنند. مثل سادگی خود بیل، که انگار بابانوئل واقعی خود اوست که بالاترین ارمغان کریسمس را به سارا، دختر بارداری که همنام مادرش است، هدیه میدهد: آزادی.»