کهنالگویی برخاسته از هویت فرهنگی ما ایرانیان
عبدالجبار کاکایی
شاعر و ترانهسرا
یلدا از جمله آیینهایی است که حتی گذر قرنها و تغییر سبک زندگی سنتی به مدرن هم منجر به حذف آن نشده است. برپایی این آیین سالانه ریشه در روزگار کهن و باورهای اسطورهای ما ایرانیان دارد. اسطورهها و کهنالگوهایی که یلدا هم برخاسته از آنهاست و خاستگاهی عمیق و اصیل در فرهنگ و پیشینه این سرزمین دارد. آنچنان که حتی ریشههای برخی از اینها را میتوان در تقدس جستوجو کرد که یلدا نیز از همان جمله است. همانطور که از متون کهن نیز برمیآید، یلدا شب تولد آفتاب است. آفتاب و آب در زندگی کشاورزی نقشی مهم و اساسی داشتهاند؛ برای این دو پدیده طبیعی در ایران باستان دو الهه مهر و آناهیتا تعریف شدهاند. مهر، الهه آفتاب است و آناهیتا هم الهه آب. تقابل این دو باهم، رونق زندگی کشاورزی جامعه ایرانی را به دنبال داشته است، جامعهای که به مرور یکجانشین و کشاورز شد، تمدن تشکیل داد و حتی تاریخساز شد. جالب است بدانید که سوگند به آفتاب هنوز هم در مناطق کردنشین که خودم به همان خطه تعلق دارم رایج است. مادران ما هنوز هم به آفتاب قسم میخورند.
یلدا در تاریخ کهن و بحث اساطیریمان جایگاه مهمی دارد، این کهنالگو ریشه در ناخودآگاه جمعی جامعه ایرانی دارد. دیگر آنکه شب یلدا با ادبیات و شعرخوانی هم درآمیخته، شاهنامه و حافظخوانی یکی از سنتهای کهن در برپایی این آیین کهن است که به محبوبیت آن افزوده است. دورهمی شب یلدا، عبور از شبهای سرد زمستانی را بهخصوص با امکانات محدودی که ایرانیان در روزگار قدیم در اختیار داشتند، سادهتر میساخته است. در این بین شعر و داستانخوانی نقش مهمی در دورهمی آنان داشته است. در وصف اهمیت و اثرگذاری برپایی آیین یلدا همین بس که بدانید، یلدا در برهههای مختلف تاریخی به خاستگاهی برای بسیاری از گرایشهای قومی و ملی در میان ایرانیان تبدیل شده است؛ البته این جدا از آن ریشه تاریخیاش به حساب میآید که آن را شب تولد مهر میداند.
نکته جالب دیگر آنکه آیینهای یلدا، شباهتهایی هم به شب کریسمس دارد، برخی حتی برگزاری کریسمس را تحت تأثیر آیینهای یلدا میدانند! اتفاقاً اینها شباهتهایی هم دارند، از جمله آنکه میلاد الهه مهر و عیسی(ع) بسیار نزدیک به یکدیگر است و مصادیق دیگری هم دارند که صحبت درباره آنها زمان دیگری را طلب میکند. تأثیری که میترائیسم بر مسیحیت گذاشته و از سویی رابطه تمدنهای ایران و یونان با یکدیگر، سبب شکلگیری شباهتهایی میان شب یلدا و شب کریسمس شده است. اما همانطور که اشاره شد، کهنالگوی شب یلدا در اصل گرامیداشت آفتاب به عنوان پدیدهای مهم در هستی است که در ادبیات عرفانی و عرفان نیز جایگاه مهمی دارد و پرکاربردترین پدیده زمینی برای نسبت دادن به خداوند است. هر چند که یلدا در ادبیات کهن ایران، بهخصوص ادبیات عرفانیمان بیشتر به شکل استعاری به کار رفته است و کمتر به سراغ معنای حقیقی آن رفتهاند. یلدا در ادبیات کهن ایران نماد بلندی و سیاهی است و با آنکه از یلدا به عنوان یک جشن یاد میکنیم اما در ادبیات کهن، شاعران ایرانی از یلدا به عنوان شبی طولانی و البته تلخ یاد کردهاند. ایرانیها کنار هم نشسته و با قصه و شعرخوانی برای گذر از سختی و سیاهی این شب میکوشیدند. ایرانیان این یلدا را با شبنشینی به امید فرارسیدن روزهای خوب و روشن سپری میکردند. نکته جالب توجه درباره این آیین کهن آن است که حتی با ورود اسلام به کشورمان نیز شاهد تغییر چندانی در چگونگی برپایی مراسمهای این شب نیستیم؛ مفهوم اصلی برپایی این شب به همان دورهمیاش بازمیگردد که هنوز مورد توجه است. در گذشته به بهانه برپایی این مراسم، دورهم جمع میشدند تا با شبهای سرد و تاریک زمستان روبهرو شوند؛ بهخصوص بلندترین شب زمستان که آن را تاریکترین شب سال میدانستند.
حالا که سبک و سیاق زندگیمان عوض شده، برای خورشید دیگر نمیتوان آن جایگاه سابق زندگی کشاورزی را قائل شد، اما برپایی یلدا همچنان از اهمیت زیادی برای ما ایرانیان برخوردار است. بخشی از راز ماندگاری یلدا با گذشت قرنها را باید در ضرورتی دانست که ما ایرانیان برای حفظ هویت فرهنگی و ملیمان قائل هستیم. حفظ خاطره و به اصطلاح خودمانیاش، حفظ نوستالژی برای مردممان از اهمیت زیادی برخوردار است. ایرانیان چنین آیینهایی را بخشی از هویت تاریخی خود میدانند و برای حفظ آن میکوشند. مردم احترام به شب یلدا و آیینهایی از این دست را راهی برای احترام به مرزهای فرهنگی خود میدانند؛ بهخصوص که شب یلدا بخشی از حافظه تاریخی و هویت فرهنگیمان است.