ایران؛ گرانیگاه همکاری منطقهای
حسین واله
استاد دانشگاه
ترسیم سیاست خارجی بر پایه منافع ملی، اقتضا میکند که اصل در روابط و همکاری با کشورها و نهادهای خارجی بر گسترش حد اکثری قرار گیرد و محدودسازی مناسبات استثنا و منحصر به موارد ضرورت باشد. جایگاه طبیعی ایران بخصوص در منطقه، ظرفیت لازم را برای این گسترش حداکثری فراهم آورده است زیرا منافع کلان قدرتهای طبیعی منطقه و نیز بازیگران بزرگ در باشگاه قدرت جهانی، با رعایت مصالح و منافع ایران با هزینه کمتری تأمین میشود. اما در همین حال، دهههای گذشته شاهد مقاطعی از تنشهای تند در مناسبات ایران با پارهای قدرتها بوده است. تبیین این وضعیت پارادوکسیکال نیازمند توجه به دو عامل اساسی است؛ یکم، ساختار تخاصم محور باشگاه قدرت جهانی که با تقسیم جهان به قلمروهای نفوذ، تسلط و کنترل بیشتر را ابزار ضروری موفقیت در رقابت میساخت و میشناخت و دوم، ساختار و نقش قدرتهای متوسط و خُرد بخصوص در منطقه خاورمیانه که با احساس گونهای رقابت هویتی با ایران، منافع خود را در گرو تیرگی روابط ایران
با جهان میدید.
سقوط نظام دوقطبی که میتوانست عامل نخست را تضعیف کند بزودی با شکلگیری وجه دیگری از قطبیسازی و توسعهطلبی برپایه آن، جایگزین شد. خط مشی متحدیابی و دخالت فراسرزمینی تجدید گردید و جنگهای پرشمار و کم حجم و اغلب نیابتی وجه غالب سیاست بینالمللی شد. تعداد جنگهای کوچک و متشتت پس از سقوط اتحاد شوروی نسبت به دوره زمانی مشابه پیش از آن بسیار بیشتر شد. بالکان و آفریقا و اروپای شرقی و خاورمیانه و شرق آسیا عرصه این جنگها با نمودهای اغلب ساختگی متفاوت گردید. با این حال و تا حد زیادی در اثر همین عامل، گرایش غالب در قدرتهای متوسط و خُرد منطقه خاورمیانه تغییری معنادار را به سمت همکاری برای تأمین ثبات و امنیت با هزینه کمتر بروز داد.
سیاست خارجی اعلامی دولت چهاردهم در چنین بستری قوام یافت. سمتگیری برای کاهش و حل تنشها در سیاست خارجی ایران سویهای از همین گرایش غالب جدید در خاورمیانه است. اعلام آمادگی برای رفع سوء تفاهمها با اروپا و مهار خصومت با ایالات متحده امریکا و حتی آمادگی برای مذاکرات تازه با دولت جدید در واشنگتن بر سر موضوعات محل اختلاف، عزم جمهوری اسلامی را برای ورود به دوران تازهای از روابط و همکاری خارجی نشان میدهد؛ دورهای که در آن نقش بیشتر را ظرفیتها و منافع کلان دوطرف رابطه و نه بهرهبرداری طرفهای ثالث رقیب، بازی کند. پیداست که طرفهای متضرر از این روند تازه همکاری منطقهای و گشودگی منطقه به جهان خارج، از هیچ کوششی برای ناکام گذاشتن این چرخش تازه دریغ نکنند. جنگی سازی منطقه، تحریک به درگیری و حتی تحمیل جنگهای تازه، امنیتیسازی بحرانهای جوامع طبیعی خاورمیانه و القای خصومتهای داخلی میان کشورهای منطقه را باید ذیل این پروژه کلان تبیین کرد.
ظرفیت طبیعی ایران به عنوان قدرتی منطقهای به دولت جمهوری اسلامی ایران این امکان را میدهد که به مثابه گرانیگاه همکاری باثبات منطقهای ظهور کند، منافع اساسی خود را با منافع اساسی همسایگان همسو سازد و هزینه ثبات و امنیت دسته جمعی را کاهش دهد و با برقراری توازن در روابط با قدرتهای جهانی، نقش مخرب طرفهای ثالث را تضعیف کند. ناگفته پیدا ست که نیرومندترین مانع بر سر این راه، منافع همان طرفهای ثالثی است که در هر دو سوی رابطه حضور پنهان اما فعال داشته و دارد و تا اطلاع ثانوی، خواهد داشت.