مونولوگ نابینایان در تماشاخانه پردیس
سیدعلی تدین صدوقی
نویسنده، کارگردان و منتقد
نمایش «قلادهای برای یک سگ مرده» به نویسندگی «محمد چرمشیر» در شهریورماه سال 1379 و کارگردانی آتیلا پسیانی و حسین عاطفی و با بازی آتیلا پسیانی، در تئاترشهر به روی صحنه رفت. این نمایش داستان سگی بود که با خوردن گوشت مسموم، لحظات آخر عمرش را میگذراند و گذشتهاش را به یاد میآورد و واگویههایی با خود دارد؛ سگی که احوالات انسان را به تفسیر و تحلیل از نگاه حیوانی خود وامیدارد.
این بار اما «محمد عربی» که سالهاست با گروه تئاتر«نابینایان و روشندلان» کار میکند، این نمایشنامه تکنفره را با یازده نفر از بازیگران نابینا به روی صحنه برده است. دراماتورژی عربی به عنوان کارگردان، نه تنها از متن و محتوا چیزی نکاسته، بلکه به قابلیتهای ساختاری آن نیز افزوده است و این امکان را به متن داده که در ساختار دراماتیک وسیعتری، لایههای زیرین و محتوایش را به منصهظهور برساند که این امر موجب شده نمایش ارتباط پویاتری را با مخاطبش برقرار کند. محمد عربی یازده سال است که با نابینایان و روشندلان، گروه تئاتری را تشکیل داده و این پنجمین نمایش این گروه است. من طی این یازده سال کارهای این گروه را دنبال کرده و تمامی نمایشنامهها و نمایشنامهخوانیهایشان را دیدهام، باید بگویم «عربی» با این بازیگران و گروه هر بار مرا شگفتزده میکنند؛ بازیگرانی که دیگر حرفهای تئاتر شدهاند. تمرین نمایش «قلادهای برای یک سگ مرده» از ابتدای سال 1402 شروع شده و بعد از یک سال و نیم تمرین، در آبان 1403 به مرحله اجرا رسیده است. محمد عربی با مشکلات فراوان، یازده سال است که این گروه را سرپا نگه داشته، کار میکند و نمایشهایی در خور و حرفهای با بازیها، بیان، حس، کنش و واکنش و کلاً بازیهای درست و دراماتیک که به خوبی با تماشاگران ارتباط برقرار میکند را به روی صحنه میبرد. در این میان متأسفانه نه بهزیستی و نه مرکز هنرهای نمایشی و متولیان تئاتر، کمکی به این گروه نکردهاند. هر چند که این مرتبه یکی از تهیهکنندگان پرکار تئاتر، «مسعود والا» هم در کنار گروه قرار گرفته و با تلاش او مدیریت تماشاخانه شهرزاد نیز یکی از تالارهای بزرگ خود را برای سانس مناسبی در اختیار این گروه قرار داده است. این در حالی است که برخی متولیان تئاتر به جای تمرکز بر حمایت از گروههای تئاتری، به خصوص هنرمندان اینچنینی که به همراهی بیشتری نیاز دارند، درگیر جنبههای تبلیغاتی شده و با کمال تعجب باید گفت در میان برنامههای آنان هیچ خبری از گروه تئاتر نابینایان نیست. کسانی که طی سالها، به معنای واقعی تئاتر درمانی انجام داده و قابلیتهای آن را شکوفا کردهاند، اما در جشنها و مراسمهایی با این محور هیچ گاه از گروه تئاتر نابینایان دعوت و تقدیر نشده است. حالا شاید عدهای بگویند که آن مراسمها خصوصی بوده که درجواب آنان باید گفت پس چرا میزبانیشان در تالار دولتی تئاتر انجام شده! جای صد افسوس که در این ماجرا برخی دوستیها به کناری گذاشته میشوند. هر چند که باید گفت گروه تئاتر نابینایان در دل مردم و تماشاگرانش جای دارند که این از همهچیز مهمتر است. گروهی که طی سالیان نشان داده و اثبات کردهاند که معلولیت را میتوان به فرصت تبدیل کرد و با کارشان یادآوری کردهاند که به واسطه برخی معلولیتها، نباید ناامید شد و دست روی دست گذاشت و نشست. از این گلایهها که بگذریم، گروه تئاتر نابینایان هربار یک شگفتی تازه خلق میکند که شاید گاهی از عهده هنرمندان بینا نیز برنیاید. رهایی و راحتی روی صحنه، بازیهای نرم و بدون اغراق، ریتم مناسب، آن هم با بهکارگیری آکسسوار فراوان که استفاده از آنها برای بازیگران بینا نیز دشوار است. خلق لحظات دراماتیک که طنز، تراژدی، واقعیت و خیال را در هم میآمیزد و لحظات خاصی را به مخاطبانش ارزانی میدارد که اینها از خصایص بالقوه و ذاتی این گروه حرفهای تتاتر است. باید به این گروه با تمامی عوامل آن دست مریزاد گفت که هر بار به یاد ما میآورند که هنر نمایش تا چه میزان میتواند زیبا، وسیع، دارای قابلیتهای فراوان، تأثیرگذار و در عین حال ژرف باشد. هنری که در آن نقشآفرینی بینا و نابینا، سالم و معلول، معنا نمیدهند و همه در یک سطح میتوانند در آن بدرخشند و به جامعه اندیشه، تفکر، فرح و روح امیدواری را ارزانی دارند.