اشتباه بزرگ مناطق مسلمان‌نشین ایالات متحده چه بود؟

عرب‌تباران امریکایی خیلی زود توبه می‌کنند

وصال روحانـی
روزنامه نگار

راضی نبودن مردم امریکا از «کامالا هریس» به سبب حمایت تمام عیار وی از صهیونیست‌های نسل‌کش در جنگ غزه احساسی کاملاً قابل فهم است و همین مسأله در شکست وی در انتخابات روز 15 آبان‌ماه امریکا نقشی اساسی داشت اما مردم امریکا باید بدانند که رأی دادن‌شان به دونالد ترامپ نماینده حزب جمهوریخواه هم که او را به کاخ سفید بازگرداند، می‌تواند تاوان سنگینی برای آنان داشته باشد.
هریس که پس از خارج شدن جو بایدن بیمار از کورس انتخابات امسال جانشین وی و به نماینده حزب دموکرات در این کارزار تبدیل شد، طی سه ماه و نیم اخیر در هر پیچ و خمی که در ارتباط با جنگ غزه و جنایات عظیم اسرائیل در این منطقه مواجه شد، گاف بزرگی داد و هر کاری که برای جبران خطاهای گذشته انجام داد، اثر عکس گذاشت و بر بار گناهان عظیم وی و سایر سران کاخ سفید به عنوان شرکای جنایات عظیم جنگی اسرائیل در غزه و اخیراً لبنان افزود. تجهیز شگرف تسلیحاتی و مالی رژیم صهیونیستی توسط جو بایدن و سپس کامالا هریس سبب شد اقلیت‌های پرشمار قومی، نژادی و مذهبی ساکن در امریکا که آرای بی‌شماری دارند، از هریس خطاکار زده شوند و در انتخابات امسال به او رأی ندهند و سرآمدان این اقلیت‌ها، مسلمانان، عرب‌ها، مهاجران و رنگین‌پوستان و بویژه سیاهان هستند. بسیار بعید بود که آنها در روز 15 آبان رأی خود را به سود هریس در صندوق بریزند؛ یا اصلاً انتخابات را تحریم می‌کردند یا اگر به پای صندوق‌ها می‌رفتند، نام ترامپ را روی برگه‌های رأی خود می‌نوشتند و این اتفاقی بود که دقیقاً افتاد.

آنچه ترامپ با اقلیت‌ها کرد
سیاه‌تر شدن هر چه بیشتر کارنامه هریس و کل حزب دموکرات در ارتباط با وقایع خونبار غزه که بیش از 45 هزار شهید و فزون‌تر از 112 هزار مجروح را روی دست فلسطینی‌ها گذاشته تا آنجا پیش رفته که اخیراً چند مجمع و انجمن عرب و مسلمان مستقر در امریکا رسماً اعلام کرده بودند که از ترامپ در انتخابات پیش رو حمایت می‌کنند. با وجود این آنها باید به یاد بیاورند که ترامپ هم مخالف سرسخت همه اقلیت‌های نژادی و مذهبی است و از سرکوب سیاهپوستان و مسلمانان استقبال می‌کند و معتقد است همه پناهجویانی که از اقصی نقاط جهان طی سنوات اخیر به کشور 50 ایالتی امریکا روی آورده و آنجا سکنی گزیده‌اند، باید اخراج شوند زیرا امریکا متعلق به خارجی‌ها نیست و فقط به مردم همین کشور تعلق دارد. از دید ترامپ اکثریت «سفیدپوست» امریکا که بیش از 75 درصد از جمعیت 280 میلیونی این کشور را تشکیل می‌دهند، حق تملک کامل بر امکانات و دارایی‌های امریکا را دارند و هر چه در این کشور وجود دارد، باید نصیب مردم آن و بویژه سفیدها شود و نه مهاجران و اقلیت‌ها و رنگین‌پوستانی که به امریکا گریخته و از نعمات آن استفاده می‌کنند و فرصت‌های شغلی را هم از جوانان امریکایی می‌گیرند. ترامپ در مرتبه قبلی به قدرت رسیدنش در کاخ سفید بلافاصله ورود اتباع شش کشور عرب و عمدتاً مسلمان را به خاک امریکا ممنوع اعلام کرد و در مانورهای بعدی‌اش مردم مکزیک را مشتی قاچاقچی و جنایتکار نامید و حتی کوشید مرزهای وسیع مابین امریکا و این کشور را دیوارکشی کند تا از ورود غیرقانونی مکزیکی‌ها به خاک امریکا جلوگیری کند. این کار غریب هرگز به طور کامل سامان نگرفت اما نشانگر این بود که این سیاستمدار پوپولیست تا چه میزان یکسویه‌نگر و افراطی است و تمایل دارد هر قشری را که به سفیدها تعلق ندارد و رویکردهایی به سود اقلیت‌ها دارد، از صحنه خارج کند.
 سهم محسوس «او» در عادی‌سازی روابط اسرائیل و عرب‌ها
نشانه‌های زیادی هست که می‌گویند ترامپ یک عامل خطرساز برای کل جوامع است و یکی از بارزترین آنها، همسو بودن وی با «راست»های افراطی و برخوردهای خشونت‌بار با اقلیت‌ها و اقوامی است که به امریکا کوچ کرده‌اند. ترامپ در ترسیم خطوط سیاست خارجی امریکا هم ابتدا ایده‌های خود را مبنا قرار می‌دهد و ابایی ندارد از اینکه با پای فشردن بر منافع امریکا یک رهبر دیکتاتور به نظر آید و کارهای فاشیستی انجام بدهد. اگر به مقوله‌های مرتبط با خاورمیانه بنگریم، دلیلی در دست نیست که بپنداریم وی سیاستگذاری‌های عادلانه‌تری را در قیاس با دموکرات‌ها در این عرصه در پیش خواهد گرفت و به همان حد با اسرائیلی‌های نسل‌کش کنار نخواهد آمد که هریس و بایدن کنار آمده‌اند. البته ترامپ بارها تأکید کرده که با جنگ و جنگ‌افروزی مخالف است ولی باید پرسید اگر جنگی قبل از ورود وی به صحنه برپا شده باشد، او تا چه میزان برای مهار آن اقدام خواهد کرد. در دوران چهار ساله زمامداری ترامپ جنایات جنگی در سرزمین‌های اشغالی و برخی نقاط دیگر جهان صورت نگرفت و ترامپ از ورود به آنها خودداری می‌کرد و برعکس مدعی بود که درصدد شکار افرادی است که او از آنها به عنوان تروریست و ناقضان امنیت در جهاد یاد می‌کرد.
ترامپ در اقدامات اولیه‌ای هم که امریکا برای عادی‌سازی روابط بین رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عرب خاورمیانه ساماندهی و اجرایی کرد، سهم محسوسی داشت و سرآمد این اقدامات در ریاض بود که واشنگتن از هیچ کاری برای نزدیک کردن عربستان به رژیم جعلی تل‌آویو خودداری نکرد. این واقعه البته هیچ گاه تحقق نیافت زیرا بعد از رفتن ترامپ از کاخ سفید و روی کار آمدن بایدن، کاخ سفید مدتی از نزدیک شدن به عربستان پرهیز می‌کرد و بایدن سران ریاض را برنمی‌تافت. پس از شروع جنگ غزه و جاری شدن خون هزاران هزار شهید فلسطینی به دست سفاکان تل‌آویو هم باب هر مذاکره‌ تازه‌ای بین ریاض و تل‌آویو بسته شد که چنین وضعیتی طبعاً تا امروز هم برقرار است.
بدتر از همه اینها، اقدام امریکا برای انتقال سفارتخانه خود به اورشلیم (قدس شریف) بود که این هم در دوره فرمانروایی ترامپ مطرح و اجرایی شد. در روز گشایش این سفارتخانه در محل مذکور در حالی که ترامپ و سران اسرائیل در حال جشن گرفتن بودند، سربازان رژیم صهیونیستی به سوی شهروندان فلسطینی که در ضدیت با این اقدام در مدخل ورودی به غزه اجتماع کرده بودند، آتش گشودند و تعدادی از آنها را به شهادت رساندند.
 
پیامدهای جهل سیاسی ترامپ
مداخلات نسنجیده ترامپ در سایر معادلات منطقه هم اندک و بی‌تأثیر نبود. او اندک زمانی بعد از ورود به کاخ سفید متن توافقنامه موسوم به «برجام» را که بین ایران و 6 کشور بزرگ غربی با هدف کنترل تسلیحات هسته‌ای امضا شده بود، مقابل دیدگان ناظران بین‌‌الملل و مردم جهان پاره و خروج رسمی امریکا را از این تفاهم چندجانبه اعلام کرد و به این ترتیب نام توافقنامه مزبور از «پنج به اضافه یک» را به «چهار به اضافه یک» تغییر داد. ترامپ بر اثر عدم اشرافش بر مسائل حساس و خطیر غرب آسیا و جهالت سیاسی‌اش، ریاض را که با قطر سر ستیز داشت، در این رویارویی تقویت کرد و موجب بلوکه شدن هر چه بیشتر روابط بین‌‌الملل در دوحه و منزوی شدن قطر در خاورمیانه شد و این وضعیت چند سال دوام داشت و هنوز هم روابط ریاض با دوحه اصلاً بخوبی رابطه ریاض با دوبی نیست که یاران و شرکای سیاسی نزدیک یکدیگر طی دو دهه اخیر بوده‌اند. با اوصاف فوق بسیار مهم است که بفهمیم ترامپ برای دوره دوم ریاست جمهوری‌اش که از روز اول بهمن ماه آغاز خواهد شد، کدام سیاست‌ها را برای اداره منطقه ملتهب خاورمیانه برخواهد گزید. یک سوی ماجرا اتفاقاتی است که در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ روی داد و وصف آن آمد و قسمت دیگر قضیه چیزهایی است که ترامپ اینک در سر دارد.
 
آنها پشیمان می‌شوند
با همه این اوصاف بعید است ترامپ به جنگ غزه پایان دهد و اسب سرکش نخست‌وزیر کودک‌کش تل‌آویو را مهار کند ولی تحت هر شرایطی سیل سلاح‌های ارسالی امریکا به اسرائیل را متوقف نخواهد کرد زیرا پیروزی او و هر کاندیدای دیگری در انتخابات امریکا بدون مشارکت لابی صهیونیستی و کمک‌های مالی عظیم یهودیان امکان‌پذیر نیست و حالا که وی پیروز شده، باید بهای آن را به تل‌آویو بپردازد. این هم بخشی از رویدادهای ناگواری است که می‌تواند «امریکای ترامپ» را به سمت و سویی ببرد که حتی افراد منزجر از هریس را از رویکرد مجدد به این «تاجر سیاستمدار شده» و این «شومن» فرصت‌طلب پشیمان سازد. مردی که نژادپرستی جوهره ذاتی وی و تاراندن اقلیت‌ها کسب و کار اصلی اوست.
منبع: Middle East Eye

 

برش

ترامپ: حق اسرائیل را تأیید می‌کنیم!

ترامپ البته درباره این نکات صحبت نمی‌کند زیرا مباحث سیاست خارجی در تخصص وی نیست و بسیاری از رؤسای جمهوری دیگر امریکا هم در این زمینه بدون تسلط و فاقد آگاهی‌های لازم بوده‌اند. بعضی اظهارات ترامپ در این خصوص نشانگر راهی است که او در صورت به قدرت رسیدن مجدد برای خود و امریکا برخواهد گزید. وی در مورد تلاش صوری دولت جو بایدن برای متوقف کردن جنایات ماشین جنگی اسرائیل در غزه گفته است: «راه متوقف کردن بنیامین نتانیاهو، کند کردن اقدامات ارتش اسرائیل نیست بلکه باید نتانیاهو را وادار به پایان دادن هر چه سریع‌تر تهاجمش به فلسطین اشغالی با هر وسیله و روشی کرد.» وی افزوده است: «نتانیاهو با طولانی‌تر کردن هر چه بیشتر جنگ غزه، موجودیت اسرائیل و عمر سیاسی خودش را به خطر انداخته و به دامان بدنامی افتاده است. به نفع نتانیاهو است که بیش از این خود را تخریب نکند، هرچند ما حق او و اسرائیل را در دفاع از خود در قبال تهاجم سازمان تروریستی(!) حماس تأیید و از آن حمایت می‌کنیم.»