اصغر نوری در گفتوگو با «ایران» از ترجمه تازهاش میگوید
نگاهی متفاوت از تصاویر کارتپستالی به سوئیس
مریم شهبازی
خبرنگار
آقای نوری، شما اغلب به سراغ نویسندگانی میروید که هنوز به مخاطبان ایرانی معرفی نشدهاند؛ همانند کاری که در ترجمه رمان «تماماً مدرنها» انجام دادهاید. در ابتدا از چگونگی آشناییتان با «ژروم مزو»، نویسنده سوئیسی این کتاب بگویید.
ماجرای ترجمه این کتاب به سه - چهار سال قبل بازمیگردد؛ به سال 2019 که فرصتی برای آشنایی با «ژروم مِزو» سوئیسی را پیدا کردم. بخشی از علاقهمندیام به ترجمه آثار مزو به ژانری بازمیگردد که به آن توجه دارد، طنز سیاه که گونه ادبی محبوب خودم نیز هست. بعد از آن آشنایی و جستوجویی درباره ساختار آثارش، سال 2021 تصمیم به ترجمه کتابهای مزو گرفتم. بنابر روال همیشگیام در انتخاب آثار، تعدادی از کتابهای او را خواندم تا ببینم کدام یک برای ترجمه بهتر است.
تا به امروز اثری از «ژروم مِزو» به فارسی ترجمه شده؟
نه. هیچ کتابی! دو کتاب از مزو ترجمه کردهام، اولی همین رمان «تماماً مدرنها» و دومی هم رمانی با نام «زلزلهها» که هنوز منتشر نشده است.
برای ترجمه رمان مزو، با خود او هم گفتوگویی داشتید؟
اتفاقاً این ترجمه در تعامل با صاحب اثر منتشر شده است. چند مرتبهای مزو را دیدم و نظر او را درباره ترجمهام جویا شدم.
امکان این دیدار چطور فراهم شد؟
انتشارات افق کپی رایت هر دو کتاب را خریداری کرد. شرایط دیدار و گفتوگو با نویسنده نیز ازهمین طریق فراهم شد. مزو را چند مرتبهای دیدم و درباره ترجمه کتابها با یکدیگر ملاقات و صحبت کردیم. در انتهای رمان «تماماً مدرنها»، گفتوگوی من با نویسنده نیز منتشر شده است.
پس در کنار ترجمهای که از این کتاب در اختیار علاقهمندان ادبیات جهان قرار گرفته، با مصاحبهای که در انتهای کتاب قرار گرفته، فرصتی برای آشنایی بیشتر مخاطبان ایرانی با «ژروم مِزو» نیز فراهم شده است.
بله و خب این سبک کار برای خودم نیز جالب است.
گفتوگوی شما با نویسنده درباره چه محوری است؟ تنها به رمان «تماماً مدرن ها» تعلق دارد یا در تشریح آثار وی انجام شده؟
هر دو مورد؛ اینکه مزو چه آثاری دارد، با چه نگاهی قدم به دنیای نویسندگی گذاشته و چطور مینویسد.
چه ویژگی خاصی در رمان «تماماً مدرنها» بود که تصمیم به ترجمه آن گرفتید؟
ژروم مزو، بیش از همه به عنوان نویسندهای مسلط به جامعهشناسی شناخته میشود. او ابتدا به سراغ تحصیلات دانشگاهی در رشته جامعهشناسی رفته و بعدتر کار نویسندگی و رماننویسی را هم به شکل آکادمیک و هم عملی دنبال کرده است. همین مسأله، جامعیت بیشتری به نگاه و قلم وی داده است. او در رمانهای خود سعی بر ارائه نگاهی انتقادی دارد.
نگاه سیاسی چطور؟ به خصوص که علم سیاست و جامعهشناسی به نوعی باهم درآمیخته و مرتبط هستند!
شاید تا حدی ردپای سیاست هم در آثارش دیده بشود، اما نه به شکلی که بتوان آنها را سیاسی نیز دانست. مزو عمدتاً نگاهی اجتماعی دارد. او به جامعه معاصر سوئیس با نگاهی انتقادی میپردازد. با توجه به آنکه مزو از جامعه شناسی به سمت ادبیات رفته است، رمانهای او شکلی مستندگونه هم دارند؛ از خاطرات واقعی برهههای مختلف زندگی خودش گرفته تا وقایعی که جامعه سوئیس با آنها روبهرو شده است در آثارش دیده میشوند. به همین دلیل آثار مزو در اغلب موارد روایتی از تاریخ معاصر را پیش روی علاقهمندان میگذارد. البته رمانهای او را نمیتوان چندان هم تاریخی دانست، او به تاریخ نیزهمچون سیاست، در حد ضرورت و برای انعکاس وقایع مورد نظرش میپردازد. شاید بهتر باشد بگویم که او در آثارش یک نگاه مستندگونه بر پایه وقایع و شرایط اجتماعی دارد.
اما نگفتید که چرا نخست به سراغ رمان «تماماً مدرنها» رفتید؟
در این رمان، مزو روایتی از چگونگی مدرن شدن سوئیس بین دهههای هفتاد و هشتاد میلادی را پیش روی خوانندگان میگذارد. او در رمان «تماماً مدرنها» قصه زندگی خودش را تعریف میکند، اینکه تغییرات اجتماعی برهه زمانی یاد شده چه تحولاتی را در محیط خانوادگیاش ایجاد میکند.
او این اطلاعات را به عنوان خود واقعیاش با مخاطب درمیان میگذارد یا شما براساس شناختی که از او و زندگیاش کسب کردهاید این را میدانید؟
مخاطب از همان ابتدا متوجه میشود که با روایتی از زندگی خود نویسنده روبهرو شده است. مزو از خانواده خودش شروع میکند و این نگاه خانوادگی را به وضعیت اجتماعی نیز تسری میبخشد. حتی از یکسری اسناد واقعی و مقالات جامعه شناختی درباره تحول اجتماعی هم استفاده میکند. آنطور که من متوجه شدم درمیان آثار این نویسنده، رمان «تماماً مدرنها» و «زلزلهها» بیش از همه معرف سبک نوشتاری و فکری مزو هستند. معرفی او با این دو کتاب، فرصت خوبی برای آشنایی مخاطبان با مزو را فراهم میکند.
کار رمان «زلزلهها» به کجا رسیده؟
ترجمه این کتاب هم تمام شده که امیدوارم سال آینده منتشر شود؛ کار انتشار رمان «زلزلهها» را هم انتشارات افق برعهده دارد.
برای هردو اثر موفق به کسب کپی رایت شدهاید؟
بله، برای هر دو آنها روند قانونی طی شده است.
آقای نوری، ما هنوز به معاهده برن یا همان قانون مشهور کپی رایت نپیوستهایم، مواجهه نویسندگان غربی با شما یا مؤسسات نشر ایرانی چطور است؟ آن هم در شرایطی که میدانند بدون هیچ اجباری و تنها برای کسب رضایت و موافقت آنها پیشقدم شدهاید!
واقعیت آن است که این اقدام برای ما ایرانیها، بنا به شرایطی که اشاره کردید عجیب است. اما در دیگر کشورها، جلب موافقت صاحب امتیاز کتابها، کاری عادی به شمار میآید.
با این وجود ناشران ایرانی مقید به رعایت معاهده برن نیستند؛ به خصوص که با توجه به قیمت ارز و از سویی تعداد پایین نسخ منتشر شده در کشورمان، به نظر میرسد که این توافق بیشتر مبتنی بر اخلاق است تا روندی که از آن در دیگر کشورها دنبال میشود!
اتفاقاً توافقی که با صاحب امتیاز آثار این نویسنده انجام شده کاملاً قانونی و براساس مواردی است که در خرید کپیرایت مدنظر طرفین قرار میگیرد.
با اینکه میبینند بدون الزام قانونی، این کار را انجام میدهید چه برخوردی دارند؟
طبیعتاً خوشحال میشوند. هرچند بازهم تأکید میکنم که این کار برای ما عجیب است، نه برای آنان! واقعیت آن است که وقتی یک ناشر خارجی تصمیم به ترجمه و انتشار کاری در کشور خود میگیرد باید با صاحب امتیاز اثر وارد تعامل و گفتوگو شود و قرارداد ببندد. نکته غیرطبیعی ماجرا آنجاست که وقتی درصدد دریافت کپی رایت یک کتاب برمیآییم، باید درباره تفاوت پولی خودمان با آنان توضیح بدهیم و ازآنان بخواهیم تا برای ما شرایط مالی ویژهای قائل بشوند که اغلب هم قبول میکنند.
در گفتوگوهایی که با نویسنده کتاب داشتید، او چه واکنشی به تلاش شما برای انتشار آثارش در ایران داشت؟
راستش انتظار نداشت که یک مترجم ایرانی به سراغ آثارش برود. اغلب نویسندگان اروپایی، به خصوص آنهایی که نظیر مزو، سراغ عامهپسند نویسی نمیروند و سبک خاص خودشان را دارند، انتظاری برای انتشار آثارشان در همه کشورها ندارند. تصور میکنند که کتابشان نهایتاً به چند زبان اروپایی ترجمه شود. بنابراین وقتی با تماس ناشری از آسیا، به خصوص کشوری مانند ایران روبهرو میشوند با احترام زیادی برخورد کرده و استقبال میکنند.
درباره این کتاب به یک نکته اشاره کردید، اینکه نویسنده روایتی مستند از کشور خودش را پیش روی مخاطب میگذارد، در انتخاب کتاب «تماماً مدرنها» به این نکته توجه داشتید یا اینکه به دنبال آشنایی نویسندگان جوان کشور خودمان با آثار چنین نویسندهای بودید؟
هر دو اینها برای من مهم بود. در قدم نخست به دنبال این بودم که در این رمان بحث مواجهه مردم با سنت و مدرنیته مطرح است؛ مسألهای که در جامعه ما نیز به نوعی درمیان بوده و البته هنوز هم هست. شاید جالب باشد بدانید سوئیس در دهه هفتاد و هشتاد که این کشور به سوی مدرنیته حرکت میکند، جامعهای کاملاً سنتی و حتی کشوری روستایی بوده است. به مرور این شرایط تغییر کرده و سوئیس به کشوری مدرن و پیشرفته تبدیل میشود. در ایران، از دوره مشروطه به بعد بحث سنت و مدرنیته در زندگی مردم ما مطرح میشود؛ اتفاقی که هنوزهم ادامه دارد. به گمانم مسأله این کتاب با توجه به مضمون آن برای مخاطبان ایرانی هم جالب باشد. از سوی دیگر، نوع روایت این کتاب و ساختار نوشتاری نویسنده آن را برای نویسندگان جوان ایرانی هم نکات قابل توجهی دارد.
و از چه جهت سبک نوشتار او را شاخص میدانید؟
او در این رمان دو کار را همزمان پیش میبرد، از یک طرف زندگی خانوادهای سوئیسی و مواجهه آنان با تحولات اجتماعی را در مقطعی تاریخی روایت میکند، از طرف دیگر و موازی با آن یکسری مجله، سخنرانیها و مطبوعات را هم ورق میزند و با نگاه جامعهشناختی، اتفاقات روز جامعه خودش را با استناد به مدارک مختلف
تحلیل میکند.
کتاب زلزلهها چه ماجرایی دارد؟
در این کتاب نویسنده روایتی از دوران کودکیاش را برای مخاطبان تعریف میکند. اینجا نیز همچنان خود نویسنده به عنوان راوی حضور دارد.
مطالعه این کتاب را به چه مخاطبانی پیشنهاد میدهید؟
من این کتاب را برای عموم علاقهمندان ترجمه کردهام. برای آن دسته افرادی که به کشور سوئیس علاقه دارند هم نکات قابل توجهی دارد. تصوری که ما ایرانیان از سوئیس داریم با تصاویر زیبا و کارتپستالی آن گره خورده است. جالب آن که در رمان «تماماً مدرنها» نیز مزو در یک کارت پستال زیبا از سوئیس، یکسری نقاط سیاه را به مخاطبان نشان میدهد، نقطههای سیاهی که خیلی کوچک اما عمیق هستند. بعد از مطالعه این رمان به درک تازهای از کشور سوئیس میرسیم. آنچه که این کتاب درمقابل چشم خوانندگان خود قرار میدهد با تصویر بهشتگونهای که در تصاویر و کارتپستالها دیده میشود متفاوت است.
جایگاه این نویسنده در ادبیات امروز سوئیس چگونه است؟
مزو در سوئیس، نویسنده مهمی به شمار میآید. هم یک استاد ادبیات سرشناس و هم یک منتقد معروف ادبی است. او در کنار رماننویسی، آثار غیرداستانی زیادی نیز نوشته است. از سوی دیگر به خاطر سبک و سیاق قلمی که دارد هم معروف شده است؛ او هرگز یک روایت پیوسته پیش روی مخاطب نمیگذارد. تکه تکه مینویسد. مدل داستاننویسیاش آنگونه است که تکههایی از یک دنیا را روایت میکند و درنهایت خودمان باید آن تکهها را به هم بچسبانیم.
به غیر ازاین دو کتاب، به سراغ ترجمه آثار دیگرش هم میروید؟
اگر شرایط خوب پیش برود، شاید سراغ ترجمه آثارغیرداستانیاش هم بروم.