«ایران» بررسی می‌کند

مازوت یا برق؛ مسأله این نیست

کمتر کسی به این واقعیت توجه می‌کرد که این مسأله پیچیده، راه‌حل ساده ندارد. دولت‌ها هم عصای جادویی ندارند که با یک تصمیم، یا در یک شب و با یک دستور، همه چیز را حل کنند. کاری که دولت پزشکیان کرد، ابتدا به رسمیت شناختن مسأله بود. اصلاً دولت پذیرفت که مسأله‌ای وجود دارد. دولت ابتدا تصمیم گرفت و بعد اعلام کرد. تا اینجا دولت پزشکیان یک سیگنال روشن برای مردم فرستاده است: ما در حوزه برق دچار بحران هستیم و بین تأمین انرژی مردم و تأمین سلامت مردم، مجبور به انتخاب شدیم. منتقدان این تصمیم ادله خود را دارند، اما در یک موضوع ملی، نفع‌برندگان چه کسانی هستند و زیان‌دیدگان چه کسانی؟ چگونه و با چه تصمیمی می‌توان میان این دو گروه توازن برقرار کرد؟ اصلاً میان نفع و زیان این تصمیم، یعنی مصرف برق یا تنفس مازوت توازنی هست؟ یا اینکه چطور شد که ما مجبور به این انتخاب دشوار شدیم؟

مرتضی گل پور
روزنامه نگار

امروز جدول‌های خاموشی ناشی از کمبود تولید برق اعمال می‌شود. علت این کمبود تصمیم دولت برای توقف مازوت سوزی در سه نیروگاه کرج، اراک و اصفهان است. بحث و اظهارنظر درباره این تصمیم دولت بسیار داغ است. محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، خاموشی برق در زمستان به خاطر توقف مازوت سوزی را به «پوست خربزه زیر پای دولت پزشکیان» تشبیه کرد. «رجانیوز» از آن با عنوان «دست گل جدید دولت بی‌برنامه» یاد کرد. روزنامه نوپای «چارسوق» هم وزرای نفت و نیرو را «مسببان خاموشی» معرفی کرد. «کیهان» هم نوشت «علت ناترازی، مخالفت با پالایشگاه‌سازی و نیروگاه‌سازی بود، نه مازوت!» در شبکه‌های اجتماعی هم بحث‌های موافق و مخالف با همین شدت درجریان است. اما این بحث‌ها، به طور مشخص‌تر، تیترها و نوع مواجهه برخی رسانه‌ها با مسأله‌هایی از این دست، برای ما تازگی ندارد. سال‌هاست که چنین رسانه‌هایی، به این مسأله‌ها به صورت سیاه و سفید نگاه می‌کنند. آنها مسأله‌هایی که بسیار پیچیده هستند را بسیار ساده می‌بینند. عمدتاً هم بسرعت داستان را به سمت ضعیف بودن مدیریت و کاستی‌های تصمیم‌گیری سوق می‌دهند. فوری نتیجه می‌گیرند که علت توقف مازوت سوزی و بروز خاموشی، ضعف‌های مدیریتی است. و بعد ادامه می‌دهند که اینها خوب نیستند، ما خوب هستیم و فقط ما می‌توانیم این مسائل را حل کنیم. گذشته از اینکه داوری درباره مدیریت برعهده مردم است، اما مسأله اصلاً خوب یا بد بودن مدیریت نیست. مسأله، یعنی مسأله پیچیده‌ای به نام ناترازی برق و مازوت سوزی و کاهش آلودگی هوا، نه تنها راه‌حل ساده ندارد، بلکه راه‌حل یک خطی هم ندارد. اینطور نیست که اگر این برود و آن بیاید، همه چیز درست می‌شود. یا چون این آمده است، ناگهان مسأله ایجاد شده است. مسأله‌ها، مانند همین مسأله اخیر، خیلی پیچیده و زمان‌مند هستند. یعنی مسأله‌ها به نوبه خود تاریخ دارند و محصول تصمیمات و رویه‌هایی در گذشته هستند. سال‌های زیادی گذشته است تا آن رویه‌ها و آن تصمیمات (تصمیمات گرفته شده یا تصمیماتی که باید گرفته می‌شد و نشد) به وضعیت نامطلوب امروز منجر شود. بنابراین حل آن هم نیازمند درک این پیچیدگی، اتخاذ تصمیم‌های پیچیده و چندوجهی و درنهایت قدری زمان برای حل آن است.

یک مسأله پیچیده به نام تولید برق
ابتدا بیایید ابعاد متنوع و پیچیده همین مسأله توقف مازوت سوزی و سپس کمبود برق را باز کنیم. ابتدا باید اشاره کرد که یک دلیل ناترازی در برق، شکاف میان تولید و مصرف است. به عنوان مثال در پنج سال گذشته مصرف سالانه برق در ایران رشد ٢٨ درصدی داشت، اما تولید به طور میانگین بین 8 تا 10درصد افزایش داشته است. از سوی دیگر، بخش اعظم تولید برق در نیروگاه‌های حرارتی صورت می‌گیرد. ۷۱ نیروگاه گازی، ۲۵ نیروگاه بخاری با ۳۸ نیروگاه سیکل ترکیبی نیروگاه‌های حرارتی کشور را تشکیل می‌دهند. همچنین ۸۲ درصد ظرفیت نیروگاه‌های کشور متعلق به واحد‌های حرارتی (گازی، بخاری و سیکل ترکیبی) است. تا اینجا مشخص می‌شود که یک دلیل بروز ناترازی، فاصله پرنشدنی «رشد مصرف و رشد تولید» است. یعنی هرقدر در سال به تولید افزوده شود، باز هم نمی‌تواند به تقاضاهای جدید ایجاد شده پاسخ بدهد. بنابراین می‌توان فهمید همزمان که کشور دچار ناترازی در برق است، نیازهای جدیدی در بخش‌های صنعتی، معدنی یا خانگی تولید می‌شود که اساساً بسختی می‌توان برق آنها را تأمین کرد. یا اینکه هنوز تکلیف تولید لوازم برقی با مصرف کم برق در کشور معلوم نیست. از سوی دیگر این واقعیت که ۸۲ درصد ظرفیت نیروگاه‌های کشور مربوط به واحدهای حرارتی است، عملاً نشان می‌دهد که عمده برق کشور باز هم از طریق نفت و گاز تولید می‌شود. به عبارت دیگر، ثروتی به نام نفت و گاز که باید صرف اموری با ارزش افزوده دیگری شود، به برقی برای مصرف روزمره ما تبدیل می‌شود. این آمارها، از یک واقعیت دیگر هم حکایت می‌کند و آن، شکست کشور در تولید انرژی‌های تجدیدپذیر از باد یا خورشید است. علت این شکست هم این حقیقت است که باوجود نفت و گاز ارزان، وام‌های میلیون دلاری صندوق توسعه ملی و وام‌های ریالی بانک‌ها، ساختن نیروگاه‌های حرارتی سود بیشتری دارد تا ساخت نیروگاه خورشیدی.

آلودگی ماجرا را پیچیده‌تر می‌کند
آنچه بالا گفته شد، نشان می‌دهد که مسأله ناترازی برق، یک مسأله واقعاً پیچیده است. اگر نیروگاه جدید بسازیم، دلارهای آن را باید از صندوق توسعه ملی تأمین کنیم و سوخت آن، یعنی نفت و گازش را از وزارت نفت. تازه اگر این نیروگاه ساخته شود، باز هم دولت برق تولیدی را به قیمتی می‌خرد که خودش تعیین می‌کند، نه قیمت بازار و در مرحله بعد، برق همین نیروگاه تولید شده، باید از شبکه برقی عبور کند که درحال حاضر حدود 20درصد آن عمر 30 ساله دارد و دارای فرسودگی شدید است و تازه به همه اینها باید مسأله آلودگی هوا را نیز اضافه کرد. آنطور که معاون اجرایی رئیس‌جمهور گفته است، سه نیروگاه حرارتی کرج، اراک و اصفهان سالانه 160 میلیون تن آلودگی تولید می‌کنند. این آلودگی‌ها که وارد ریه‌های جوانان، زنان و مردان ایرانی در چهار کلانشهر کرج، تهران، اراک و اصفهان می‌شد در کوتاه مدت یا بلندمدت، باعث بیماری‌ها و مرگ و میرهای بسیاری می‌شد. دست‌کم هزینه‌های درمان حاصل از این بیماری‌ها به نوبه خود، فشار مالی بسیاری را به خانواده‌ها و دولت و نظام بهداشت و درمان کشور وارد می‌کند.

راه حل‌های یک بعدی
یک علت ادامه پیداکردن مسأله ناترازی برق و آلودگی هوا، این بود که هم دولت‌ها و هم ناظران بیرونی، نگاه یک بعدی به مسأله داشتند. عده‌ای می‌گفتند باید نیروگاه ساخت. اما نمی‌گفتند نیروگاه را چه کسی باید بسازد، با رانت وام‌های ارزی چه کسی، نفت و گازش را از کجا بیاوریم یا اینکه برق تولیدی را با شبکه فرسوده انتقال دهیم؟ نکته جالب ماجرا اینجا است که همه راه‌حل‌ها متوجه بخش تولید است. مدام می‌گویند تولید را زیاد کنیم. انگار کسی نه توجهی و نه برنامه‌ای برای ساماندهی عرضه مصرف ندارد.
عده دیگری راه‌حل‌های دیگری داشتند، که آن هم راه‌حل‌های یک بعدی بود: مازوت سوزی.  در این صورت چه کسی جواب سرفه‌های مردم و افزایش بیماری‌ها را می‌داد؟

 

بــــرش

دولت‌ها عصای جادویی ندارند
کمتر کسی به این واقعیت توجه می‌کرد که این مسأله پیچیده، راه‌حل ساده ندارد. دولت‌ها هم عصای جادویی ندارند که با یک تصمیم، یا در یک شب و با یک دستور، همه چیز را حل کنند. کاری که دولت پزشکیان کرد، ابتدا به رسمیت شناختن مسأله بود. اصلاً دولت پذیرفت که مسأله‌ای وجود دارد و در عین حال، با توقف مازوت سوزی، به نوعی اعلام کرد که نمی‌توانم هم خدا را نگه دارم و هم خرما را، مجبور به انتخاب شدم. نکته اینجاست که دولت ابتدا تصمیم گرفت و بعد اعلام کرد. بهتر آن بود که ابتدا مسأله را به بحث می‌گذاشت و بعد تصمیم می گرفت. یا حالا که اعلام کرد، به صورت مبسوط‌‌تری دلایل و اسناد پشتیبان تصمیم خود را به اطلاع مردم برسانند تا مردم هم در جریان پیچیدگی این تصمیم قرار بگیرند. اما تا این جا دولت پزشکیان یک سیگنال روشن برای مردم فرستاده است: ما در حوزه برق دچار بحران هستیم و بین تأمین انرژی مردم و تأمین سلامت مردم، مجبور به انتخاب شدیم. منتقدان این تصمیم ادله خود را دارند، اما نکته اینجا است که بسیاری از آنان کسانی هستند که از آن آلودگی‌ها به صورت مستقیم تأثیر نمی‌پذیرند و اینجا خود مسأله دیگری رخ می‌نماید: در یک موضوع ملی، نفع‌برندگان چه کسانی هستند و زیان‌دیدگان چه کسانی؟ چگونه و با چه تصمیمی می‌توان میان این دو گروه توازن برقرار کرد؟ اصلاً میان نفع و زیان این تصمیم، یعنی مصرف برق یا تنفس مازوت توازنی هست؟ یا اینکه چطور شد که ما مجبور به این انتخاب دشوار  شدیم؟ این بحثی است که رسانه‌ها باید به آن بپردازند که نمی‌پردازند، نه بحث تکراری و خسته کننده که، چه کسی مقصر است و چه کسی مقصر نیست.