فضای مجازی

تلاش برای قطع صدای عادل!
با بازگشت عادل فردوسی‌پور به عرصه گزارشگری، تلاش‌هایی برای جلوگیری از گزارش‌های آتی او به گوش می‌رسد. بهروز عزیزی، فعال رسانه در این باره نوشته است: «پس از استقبال بی‌سابقه از بازگشت عادل فردوسی‌پور به گزارشگری، عده‌ای علاوه بر پرونده‌سازی و بولتن پراکنی، به دنبال تعطیلی گزارش‌های فوتبال ‎او هستند. البته قوه قضائیه نشان داده تسلیم هوچی‌گری‌ها نمی‌شود. محمدرضا مهاجر فعال رسانه‌ای با خطاب قراردادن خانم سخنگوی دولت در شبکه ایکس نوشت: «‏اقلیت مدعی پر سروصدا که پای عادل را از صداوسیما بریدند، احتمالاً در تلاشند گزارش‌های زنده او را هم تعطیل کنند. هر چیز که موجب آسایش، شادی، امید و همبستگی مردم باشد، این نئوخوارج را مکدر می‌کند. باید دید دولت پزشکیان حمایتی از فردوسی‌پور می‌کند یا نه!» عادل فردوسی‌پور گزارشگری است که بعد از ۵ سال و نیم از آخرین گزارش زنده‌اش، ۱۵ آبان ۱۴۰۳ مسابقه رئال مادرید و آ. ث. میلان را از آپارات و سایت فوتبال۳۶۰ خودش به صورت زنده گزارش  و صحبت‌هایش را با این عبارات آغاز کرد: «مردم صبور ایران سلام! بعد از ۲۰۶۴ روز صدای من رو از ایران می‌شنوید.» فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت اما در واکنش به بازگشت عادل فردوسی‌پور نوشته است: «بازگشت از برخی تصمیم‌ها که مردم را شاد می‌کند، هم به نفع دوستداران فوتبال است، هم توان افزایش سرمایه اجتماعی را دارد؛ گاه با یک تصمیم ساده می‌توان ‎وفاق بزرگی در جامعه ایجاد کرد.»
 
رحمت و اوس موسی در پشت صحنه «پایتخت ۷»
هومن حاجی‌عبداللهی تصویری همراه با هدایت هاشمی در اینستاگرام منتشر کرد و از ادامه‎ فیلمبرداری «پایتخت ۷» در شیرگاه خبر داد و نوشت: «بزرگ‎ترین رسالت پایتخت، شاد کردن دل مردم است.» این بازیگر به همراه هدایت هاشمی از فصل اول در این سریال حضور داشتند و نقش‎های رحمت و اوس موسی را ایفا کردند. حاجی‌عبداللهی نوشته است: «بزرگترین رسالت سریال پایتخت، شاد کردن دل مردمه، ولی برای خودمون علاوه بر اون، تازه شدن دیدارها و تجدید دوستی‌ها و خاطرات این رفاقت‌های دیرینه‌اس. یکی از اون زلال‌های جذاب دوست داشتنی که ۲۵ سال از رفاقت باهاش می‌گذره هدایت هاشمیه. بماند به رسم یادگار از روزهای فیلمبرداری پایتخت هفت در شیرگاه زیبا در کنار دوستانی که خود، خانواده‌اند. در تمام این سال‌ها گاه با هم خندیدیم و گاه غصه همدیگر را خوردیم و برای هم اشک ریختیم و این، تقدیم به تمام یوزپلنگانی که با ما دویدند.»
 
خاطره شنیدنی رضا کیانیان از مرحوم فردین
رضا کیانیان طرح جلد کتاب «ناصر و فردین» که شامل گفت‌و‌گوی کیانیان با ناصر ملک‌مطیعی و محمد‌علی فردین است را به اشتراک گذاشته و در یادداشتی در صفحه اینستاگرام خاطره‌ای از نوشتن این کتاب را روایت کرده است. او در این متن آورده: «فردین، ناصر و بهروز سه قله بازیگری سینمای قبل از انقلاب بودند. هنوز پس از گذشت حدود نیم قرن که اجازه بازی در سینمای ایران را نداشتند، نام‌شان و یادشان همچنان می‌درخشد. چند سال پیش رونمایی فیلم «سینما سینماست» به کارگردانی ضیاءالدین دری در سینما صحرا بود. وقتی وارد شدم، مدیر سینما به من گفت فردین در لژ مخصوص است و می‌خواهد شما را ببیند! بلافاصله به لژ مخصوص رفتم. فردین را دیدم. سلام کردم و او با بزرگواری مرا بغل کرد و گفت، تمام نوشته‌های مرا خوانده و تمام فیلم‌های مرا دیده! من پیش او خجالت‌زده شدم. تا آن شب فکر نمی‌کردم او تا این حد به روز است. گفت بیا ببینمت. دفترش در سینما جمهوری بود. فردا رفتم دفترش. حرف زدیم و تازه به دانش و تجربه او پی بردم. از فردین اجازه گرفتم زمانی بیایم و با ایشان مصاحبه کنم، با روی باز پذیرفت. مصاحبه‌ روشنگر و غم‌انگیزی شد. زمانی که مصاحبه را ویرایش کردم و در مجله مرحوم گزارش فیلم چاپ شد، فردین پرواز کرده و ما را ترک کرده بود. تشییع او آنقدر پر ازدحام شد که باور نکردنی بود. تازه بعد از انتشار مصاحبه بود که خیلی‌ها به من گفتند، ما تازه این مرد بزرگ را شناختیم. با سواد بود. دنیا دیده بود و بسیار به رشد سینمای ایران کمک کرده بود که می‌توانید در این کتاب بخوانید. بعد از آن تصمیم گرفتم با ناصر و بهروز هم مصاحبه و در یک کتاب منتشر کنم. جناب ملک مطیعی پذیرفت. بعد وقتی به امریکا رفتم، متأسفانه آقای وثوقی مصاحبه را نپذیرفت و کتاب من شد «ناصر و فردین» که به چندین چاپ رسید و چاپ جدید آن هم در انتشارات اردیبهشت در حال انتشار است. فردین تکرار نشدنی است. آن همه محبوبیت، آن همه پهلوانی و آن همه جوانمردی، افتادگی و دستگیری که کرده بود. مراسم تشییع‌اش از جلوی ورزشگاه امجدیه بود. دربان ورزشگاه بعدها برایم تعریف کرد که پیرزنی چادری با ظاهری فقیر خیلی زار می‌زد. از او پرسیده مادر تو از کجا فردین را می‌شناسی؟ پیرزن گفته بود وقتی می‌خواستم دخترم را شوهر بدهم، پول جهیزیه نداشتم. یکی به من آدرسی در میدان ونک داد و گفت برو آنجا یک فرش فروشی است، کمک‌ات می‌کند. رفتم و پشت شیشه‌اش داخل را نگاه می‌کردم که یک آقایی آمد و مرا به داخل دعوت کرد و گفت چه مشکلی داری؟ تعریف که کردم، همانجا یک اجاق گاز، یک یخچال و مقدار قابل توجهی پول به من داد و یک وانت گرفت و مرا راهی کرد. من نمی‌دانستم او کیست، بعد که عکس او را دیدم، فهمیدم فردین بوده است.»
 
رمان‌های فرهاد حسن‌‌زاده برای کودکان قمی
فرهاد حسن‌زاده، ‌نویسنده سرشناس ادبیات کودک و نوجوان‌ که در عرصه جهانی نیز به نامی شناخته شده در میان فعالان حوزه کتاب تبدیل شده است، تازه‌ترین استوری خود در فضای مجازی را به انتشار فیلم کوتاهی از خوانندگان تازه برخی آثارش اختصاص داده است. دراین فیلم، تصاویری از کتاب‌های حسن‌زاده و جمشید خانیان، دیگر نویسنده باسابقه کتاب‌های نوجوانان دیده می‌شود؛ «هستی» رمانی از حسن‌زاده و «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» هم یکی از آثار داستانی خانیان است که دراین فیلم در دستان چند نوجوان دیده می‌شود. حسن‌زاده در توضیح این فیلم نوشته: «کتاب‌ها با کلی عشق میهمان خانه نوجوان بهزیستی شهر قم شد.»

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و یک
 - شماره هشت هزار و ششصد و یک - ۲۰ آبان ۱۴۰۳