کلاه ستارههای پوشالی بر سر مدیران استقلال
حمیدرضا عرب
روزنامهنگار
روزی که مدیران استقلال عملیات نقل و انتقالاتی پیش فصل را شروع کردند، هرگز فکر نمیکردند بازیکنانی که هر یک با سینههایی ستبر و چشمهای براق به دفتر مدیریت میروند و رقمهای آنچنانی درخواست میدهند، روزی به سوهان روح هواداران این باشگاه تبدیل شده و با نمایش ضعیف و اسفبار خود مدیران را به سمت درهای خروجی این باشگاه سوق دهند.
مدیران استقلال تصور میکردند بازیکنانی که در مذاکرات نقل و انتقالاتی رخدررخ آنها قرار گرفتهاند، هریک قادرند بهتنهایی کار چند بازیکن را برایشان انجام دهند و در فصل بیست و چهارم بهتر از فصل قبل عمل کرده و استقلال را به سمت قهرمانی در لیگ برتر سوق دهند اما هیچیک از خریدهای گرانقیمت و دهان پرکن استقلال در لیگ بیست و چهارم عملکرد قابل دفاعی از خود بهجا نگذاشتهاند تا روشن شود که کلاه بزرگی سر مدیران باشگاه استقلال رفته است.
حال شاید بتوان جواد نکونام را نیز به واسطه مهر تأیید زدن روی نام بازیکنان فصل جاری به لحاظ فنی مقصر دانست اما مدیران باشگاه استقلال بیش از سرمربی و دیگر ارکان فنی این باشگاه تقصیر به گردن دارند که به سادگی اجازه دادند ستارههای پوشالی در نقل و انتقالات جولان دهند و پولهای آنچنانی
طلب کنند.
همین حالا که استقلال در نازلترین جایگاه ممکن افتاده و حتی خطر سقوط به دسته پایینتر را نیز احساس میکند، درباره دستمزد برخی بازیکنان که در وضعیت کنونی نقشی انکارناپذیر داشتهاند، مبالغی به گوش میرسد که شنونده را به حیرت وا میدارد.
ستارههای گرانقیمت استقلال که در نقل و انتقالات ادا و اطوار بسیاری بر سر تعیین دستمزد داشتند و با رفتارهای خود، پیدرپی باشگاه را تحت فشار قرار دادند تا صفرهای قراردادشان را زیاد کنند، تبدیل به استخوانی در گلوی استقلال شدهاند و مدیران این باشگاه را در نقطهای قرار دادهاند که در مقابل این حجم از بازیکن ناکارآمد نه راه پس دارند و نه راه پیش!
به این اسامی نگاه کنید: سیدحسین حسینی، محمدحسین مرادمند، سامان فلاح، زبیر نیکنفس، آرش رضاوند، آرمان رمضانی و گوستاوو بلانکو. کدامیک از این بازیکنان در حد و اندازه دستمزدی که قرار است برای این فصل بگیرند، کارایی داشتهاند؟!
هرچند که دایره نارضایتی فقط این بازیکنان را دربر نمیگیرد و امروز حتی میتوان رامین رضاییان را هم به نقد کشید و یا ابوالفضل جلالی را که این دو نیز هیچگاه نیمی از توانایی خود را در ترکیب استقلال به نمایش نگذاشتهاند.
قطعاً درباره عملکرد سیلوا و ماشاریپوف نیز نقد بسیار است و باید این سؤال را هم گوشه ذهن داشت که کاکوتا و حتی اندونگ نیز به اندازهای که برایشان تبلیغ شد، در استقلال مفید نبودهاند.
بیهیچ تعارفی با انبوهی از بازیکنان ناکارآمد مواجهایم که هزینهای هنگفت روی دوش باشگاه استقلال نهادهاند و این باشگاه را عملاً تبدیل به موقعیتی برای سودآوری خود کردهاند، نه اینکه سودی به این باشگاه برسانند.
آنچه مسلم است، در به وجود آمدن این تیم بیتفاوت با دستمزدهای آنچنانی، فقدان دکترین مدیران باشگاه استقلال بسیار پررنگ و اثرگذار است و امروز باید سهم بسیاری برای تصمیمگیران باشگاه استقلال در به وجود آمدن این بحران بزرگ قائل شد.