«گردنزنی» قصهای پنهان در سایه هیاهو
الناز برکاتی
روزنامهنگار و منتقد
چند روزی از انتشار قسمت هفتم سریال «گردنزنی» در پلتفرم فیلمنت میگذرد. زمانی که قسمت اول این سریال منتشر شد با شروع خوبی که داشت، بسیاری معتقد بودند که این مجموعه میتواند یک داستان جنایی پرمخاطب را به تصویر بکشد. اما از قسمت دوم، ریتم سریال دچار افتی محسوس شد و ورود خردهروایتها باعث از هم گسستگی داستان شد و «گردنزنی» آنقدر قصه و شخصیتها را در عرض، گسترده کرد که خط روایی اصلی آن گم شد.
این اثر پرستاره، کار خود را با یک پوستر جنجالی و متفاوت و یک تریلر مخوف آغاز کرد و به مخاطب این فرمان را داد که با یک اثر کاملاً جنایی و سوررئال طرف است، اما سریال که آغاز میشود، ما با یک اثر تماماً اجتماعی سروکار داریم که تفاوتی با دیگر آثار سینما و شبکه نمایشخانگی ندارد.
پس از اینکه مخاطب با ژانر اصلی این سریال درگیر میشود، سعی دارد تا با اتفاقهای مختلف اثر نیز به صورت کاملاً رئال برخورد کند، اما هر چه داستان بیشتر جلو میرود، انسانهای سریال و شخصیتها، غیرقابل باورپذیرتر میشوند و در ادامه کارگردان هیچ سعی و تلاشی برای ایرانیزه کردن شخصیتها نکرده و تمامی کاراکترها، در غیرقابل درکترین حالت ممکن خود دستوپا میزنند. چیزی که ما باید به خودمان بقبولانیم، این است که سریال نمیخواهد داستان جدیدی برای مخاطب ایجاد و ما را در فضای خود درگیر کند. نویسنده و کارگردان صرفاً اثری ساختهاند که بیشتر بر محور تراژدی اختلاف طبقاتی میچرخد؛ اختلاف طبقاتیای که دو طرف ماجرا و قصه هم در آن غیرقابل باورپذیر هستند.
نمیدانم در ذهن نویسنده چه میگذشته، اما اینکه حس دو بُعد از جامعه را همزمان نتوانی به مخاطب خودت برسانی، یعنی نتوانستهای موفق عمل کنی. این اثر ایده مردهای دارد که میخواهد با جامعه غیرقابل باور و نسل پولدار تلفیق شود، اما نمیتواند این کار را انجام دهد. نویسنده و کارگردان با ساخت این اثر سعی داشتند تا اختلاف دو طرز فکر را نشان دهند، اما دقیقاً جایی بین این دو، گیر میکنند و اینگونه ایده مانند «خمیر نانی» عمل میکند که به خوبی «ورز» داده نشده و کیفیت بالایی ندارد.
این سریال از لحاظ ساختاری نیز به شدت مشکل دارد و صداگذاری فیلم بینهایت اذیتکننده است. گاهی اوقات صدا به قدری پایین میآید که مخاطب باید ولوم را تا آخر بالا ببرد و بعضی وقتها نیز به صورت ناگهانی صدا بالا میآید و بیننده شوکه میشود.
تدوینها بشدت زیاد هستند و از نیمه دوم فیلم، مخاطب را خسته میکنند در صورتیکه یک اثر درام، نباید تا این تعداد کات بیموقع و پرش بین شخصیتها داشته باشد. شاید اگر با اثر سوررئالی که در پوستر و تریلر دیدهایم، طرف بودیم، میشد این تعداد کات را منطقی دانست، اما با این ایده و داستان، این اتفاق صرفاً ضعف محسوب میشود.
نقدها درباره این مجموعه تنها به منتقدان سینمایی محدود نیست بلکه با نگاهی گذرا میتوان متوجه شد که مخاطب عام و کاربران شبکه نمایشخانگی هم نظرات متناقضی درباره این سریال دارند. در میان صف مخالفان و موافقان سریال «گردنزنی» یک موضوع بیشتر جلبنظر میکند و آن هم ابهاماتی است که برای مخاطب این مجموعه پیشآمده است؛ ابهاماتی که پای آنها به کامنتهای موجود در فضای مجازی هم کشیده شده است.
سردرگمی در ارتباط میان کاراکترها و تعداد زیاد شخصیتهای سریال، از نکات برجسته سریال «گردنزنی» است. حتی پرتکرارترین سؤالات و ابهامات در فضای مجازی هم درباره ارتباط میان کاراکترها و سردرگمی مخاطب در میان تعداد زیاد بازیگران است. با گذشت ۵ قسمت از سریال هنوز ارتباط افراد دو خانوادهای که در داستان هستند، مشخص نیست و مخاطب متوجه نسبتها نمیشود. از دلایل اصلی این مشکل این است که نه تنها شخصیتها معرفی نشدند، بلکه سن و گریم برخی بازیگران از ارتباطی که میانشان وجود دارد، دور است. ارتباطات و تناقض شخصیتها فقط به نسبتهای خانوادگی محدود نمیشود، بلکه جزئیاتی در کاراکترها و خرده روایتهای مربوط به آنها وجود دارد که هرچه بیشتر داستان «گردنزنی» را گنگ و از واقعیت یک قصه جنایی دور میکند.
از طرفی ما با دو خانواده متمول روبهرو هستیم. افرادی که هیچچیز درباره گذشتهشان نمیدانیم و تنها میبینیم که از مرگ عزیزانشان در سوگ هستند؛ سوگی ناباورانه. اما همین افراد دستهجمعی ساعتها در یک گاراژ متروکه دور یک جنازه که خودشان به قتل رساندهاند، جمع میشوند و حرف میزنند! کاش سازندگان سریال ما را هم در جریان زندگی و سرگذشت ۱۰ کاراکتری که در این خانه زندگی میکنند، بگذارند تا برخی سکانسها و خردهروایتها حداقل با توجه به شخصیتپردازی، اندکی رفع ابهام شود. معمولاً سریالهای نمایشخانگی به دلیل تعداد قسمت کمتر، در قسمتهای ابتدایی باید قلاب خود را به خوبی برای مخاطب بیندازند. اما حالا یک سوم از «گردنزنی» طی شده و قصه پرابهامی مانده که پیش نیز نمیرود.