حس خوب انسانی با موسیقی بَهجت‌آمیز

محسن نفر
  آهنگساز، مدرس موسیقی و نوازنده

نوعی از موسیقی هست که احساسات در آن محور است. یعنی غم، شادی، دوستی و صمیمیت، عشق، مهربانی، محبت، نوع دوستی، اوصاف نیک و... در این نوع، تفکر، سهمی است که برای مصنف است. از آن روی که اندیشیده واین مسیر را برگزیده ولی سهم مخاطب، بهره و استفاده و لذت است. گاه باید تفکر کنی تا به لذت برسی و گاه بی‌تفکر، لذت می‌بری. این نوع از موسیقی، چنان است. این نوع را که موسیقی بَهجت‌آمیز، نام نهاده‌ایم آنچنان است که گویی کتابی خوب را خوانده‌ای و در آن با سرگذشت‌ها و سرنوشت‌ها آشنا شده‌ای و رد نیکی و نیک‌کرداری شخصیت‌های آن، بر ضمیرت نشسته و از آن در لذتی عمیق و دلنشین فرورفته‌ای. نوعی خوشایندی، رضایت و تحسین در وجودت مشاهده می‌کنی. اصلاً بَهجت همین است. لذت ناشی از خوشایندی و رضایت. این لذت، البته، شاد و شادمان می‌کند ولی با شادی (های جاری) متفاوت است. بسیار چیزهاست که آدمی را شاد می‌کند ولی خوشایند و مرضی نیستند. شادی همه خلافکاران ازهمین نوع است. بگو وقتی پول کلانی سرقت می‌کند، شاد است.
چون هم راضی است و هم خوشایند. درست است. ولی به ظاهر. واقعاً آنگاه که کسی حقوق خود و دیگران را از سارقی سرقت می کند، به خوشایندی و رضایت می‌رسد ولی این 1- اعاده حقوق گمشده و مسروق است. 2- حق به حق‌دار رسیده است ولی با سرقت. یعنی همان عمل مذموم و ناحق. اگر قانون و متصدیانش چنان کنند، احقاق حق است با روش و اقدام صحیح و منطقی.
 ولی اگر توسط شخص و یا غیرآن باشد، به هر حال روشی ناصحیح و نامعقول را آموزش می‌دهد و در پایان، شرورش بیش از خیراتش است. مگر اینکه متصدیان قانون، خود شریک مجرمان باشند و با سارقان هم پیاله. در آن صورت، چاره‌ای نیست وعیاران چنین می‌کردند! پس بَهجت، رضایت و خوشایندی مُنتج به لذت است. ولی یک تفاوت بزرگ با هر لذت دیگردارد. چون به هر حال لذت، حاصل خوشایندی و رضایت است. تفاوت لذت با عذاب، فقدان آنهاست. عذاب، حاصل اعمال ناخوشایند و نامرضی است. گاهی موضوع از این هم ظریف‌تر می شود. آنگاه که خوشایند، ولی نامرضی است. مانند دعوتت به میهمانی پرسورو ساتی که بسیار خوشایند است ولی یا عزیزانت همراهت نیستند یا میزبان معقول نیست. در این صورت رضایت فراهم نمی‌شود و البته عموم کارهای حرام که حاصلشان خوشایند و کارساز است ولی مشمول رضایت نیستند. در این موارد به جای لذت، عذاب حاضر است.
 به استثنای وجدان‌مردگانی که جز به حرام، عادت و قرابتی ندارند و زندگی را بدون فصل‌الخطاب آدمیت، سپری می‌کنند. البته آنها هم همیشه در مظان و مسیر انتقام و قصاص و مجازات عینی و غیبی قرار دارند و زندگی سراسر آشفته و مملو از هراس را به پیش می‌برند. باری پس بَهجت، لذت ناشی از خوشایندی و رضایت است ولی شادی چنین نیست. اگر چنین بود، حتماً بهجت است و شادی تعبیرمی شود. یک تفاوت عمده شادی و بهجت در این است که بهجت، لذت ناشی ازخوشایندی و رضایت است، هم برای فاعل (صاحبش) و هم برای عموم. گاهی دیگران (که البته تهی از حب و بغض هستند) از شادی تو شاد نیستند، زیرا برای آنها موضوع شادیت، خوشایند و مرضی نبوده است. در بهجت، خوشایندی و رضایت همگان موجود و مشهود است.
و الا سارق بی‌وجدان، ازسرقت خود بسیار شاد است چون هم برایش خوشایند بوده و هم از آن رضایت دارد و به بسی لذت نایل آمده است. اما دیگران را در غمی جانکاه  فرو برده. زیرا هیچ‌کس از عمل او خوشایند و مرضی نیست. در بهجت، همگان لذت می‌برند. هر کسی که از آن مطلع می‌شود، لذت می‌برد و برایش خوشایند و مرضی است.(سلیم النفس‌ها نه حسودان). چرا؟ این رمز دیگری است که در بهجت است و آن «تحسین است». بهجت، موجب تحسین است. هر عملی که تحسین شود، بهجت‌آمیز است. برای همگان. همگان از مشاهده نیکی وخیر، مبتهج می‌شوند و آن را تحسین می‌کنند. یعنی برای همه، خوشایند و مرضی است و همگان از اطلاع از آن لذت می‌برند و شاد می‌شوند. این شادی، همان ابتهاج است. بهجت، حالی است که این چنین دست داده است و این‌گونه لذت را که حاصل خوشایندی و رضایت است، نصیب کرده است. این لذت و این بهجت، البته قابل تحسین است. برای همگان! موسیقی بهجت آمیز، موسیقی‌ای است که بهجت می‌آورد. یعنی شادی با خوشایندی، رضایت و تحسین. نقش اصلی این موسیقی (و هر کاری که بهجت‌آمیز است)، شادی است ولی نه شادی به معنای رایجش. بلکه فراتر از آن. یعنی هم برای فاعلش (مُصَنفش) و هم برای دیگران(مخاطبش). بگو پس موسیقی بهجت‌آمیز، همیشه شاد و خوشحال کننده است؟ یعنی هیچ‌گاه غمگین نیست؟! خیر. نه چنین است! موسیقی بهجت‌آمیز، همیشه شاد نیست ولی منجر به شادی است! یعنی چه؟! کارهای فداکارانه و ایثارگرانه، همیشه شاد ومفرح نیستند. گاهی با خطرات و اندوه همراهند. ولی منجر به شادی افراد هدف می‌شوند. موسیقی هم چنین است! یعنی گاهی خودش شاید نیست ولی منجر به شادی می‌شود؟! آری. چگونه موسیقی غمگین، شاد می‌کند؟! اگر چنین باشد، پس موسیقی شاد چه می‌کند و اصلاً چه تفاوتی بین شاد و محزون است؟ و این تضاد و تناقض چگونه رفع می‌شود؟!
ببینید. گاهی مخاطب، موسیقی غمگین می‌خواهد. زیرا این موسیقی، غم او را تسکین می‌دهد و این تسکین او را آرام و راضی می کند و اگر موسیقی شاد بشنود، ناآرام و خشمگین می‌شود. موسیقی شاد برایش مانند ناصح نابوقت است. نصیحت نابجا، موجب شادی نیست و بالعکس موجب خشم وعصبانیت است. نصیحت، آنگاه مؤثراست که 1- ناصحش شایسته باشد (خود عامل به نصایحش باشد)، 2- در وقتش انجام شود، 3- شنونده درموقعیتش باشد!

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و نود و سه
 - شماره هشت هزار و پانصد و نود و سه - ۱۰ آبان ۱۴۰۳