ماهیت جنسی هنر

مرز هنر مردانه و زنانه کجاست؟

سعید فلاح فر

پژوهشگر هنر

به نظر می‌رسد بخشی از فعالیت‌های بشر اولیه حسب قدرت بدنی و موقعیت جنسی، بین مردان و زنان تقسیم می‌شده است. احتمالاً کارهایی که نیاز به جسارت عملی و قدرت بدنی بیشتری داشته مثل شکار، جنگ (و به واسطه آن روابط با سایر گروه‌ها و قبیله‌ها و...)، کشاورزی، ساخت سرپناه و... عمدتاً به عهده مردان بوده و در عوض اموری مثل ساخت ظروف و ابزار کاربردی در زندگی روزمره و... یا حتی نظافت و ترتیب و زیبایی خانه را زنان انجام می‌داده‌اند. این وسایل با انواع مواد در دسترس و از طریق تراش سنگ‌های نرم، سفالگری، تراش چوب، انواع بافندگی و مانند آن توسط زنان ساخته می‌شدند.
دور از ذهن نیست که روحیه خاص زنانه در ظرافت و زیبایی این دست ساخته‌ها بی‌تأثیر نباشد. اولین آثار نقاشی‌های ساده و هندسی روی ظروف و کوزه‌های سفالی و نقش‌های ابتدایی مثل آنچه هنوز در بافت گلیم‌ها و گبه‌ها به کار می‌رود و... را می‌توان به میراث این خصوصیت نسبت داد. با وجود تغییرات ساختاری در جوامع و تمدن‌های امروزی به اضافه شکل‌گیری اصناف، مشاغل و حرفه‌های وابسته به این قبیل صنایع‌دستی، همچنان هم می‌توان شکلی از این تمایلات و تقسیم‌بندی‌ها را مشاهده کرد.
نسبت آمار زنان در دوخت، قالی‌بافی سنتی، سفالگری و... در صنایع خانگی و سرگرمی، همچنان قابل توجه است. اگرچه هیچ‌کس نمی‌تواند این مرزبندی را یک قانون قطعی و همیشگی تلقی کند.
در میان باستان‌شناسان، پژوهشگران تاریخ هنر و منتقدان هنری، برخی خاستگاه تاریخی صنایع دستی را زنانه و خاستگاه هنر به معنای امروزین آن را مردانه می‌دانند. از قضا عده‌ای از فمینیست‌ها هم به این نظریه باور دارند. چنانکه به عقیده این گروه از فمینیست‌ها، جامعه مردانه تلاش می‌کند با وضع و توسعه هنر به مفهوم مردانه آن، در مقابل صنایع دستی به مفهوم ریشه‌های زنانه آن، به حفظ قدرت مردانه بپردازد. در این نگاه فمینیستی، فضای مردانه در هنر باعث شده بر معیارهایی مانند اهمیت ایده و محتوا یعنی الهام از وقایع اجتماعی، جنگ، اقتصاد، فساد، خشونت و... که معمولاً موضوع‌های مورد علاقه مردان است، بیش از زیبایی‌های عاطفی و احساسی و ظرافت‌های زنانه صنایع دستی تأکید شود.
در عمل ممکن است چنین رخدادها یا نظریاتی را بتوان منشأ تحلیل بعضی تفاوت‌ها اعم از اختلاف معنادار در بازار هنر بین هنرمندان زن و مرد یا اختلاف روشن در قیاس حضور هنرمندان زن و مرد در موزه‌های هنری و تاریخ هنر جهان و صد البته در متن گرایش‌ها و جنبش‌های مهم هنری در قرون اخیر معرفی کرد. آیا هنوز هم هنرمندان، کلکسیونرهای بزرگ، حراج‌گذاران، منتقدان هنری، موزه‌ها، مدیران هنری و... این فرمول تاریخی را برای هنر و بازار هنر به کار می‌برند؟ آیا میان ماهیت تاریخی و اجتماعی هنر، اقتصاد هنر و تحقق آرمان‌های انسانی و اخلاقی، باید به وضوح قائل به تعارض ماهوی منافع بود؟ آیا میزان استقبال از نمایشگاه‌های هنری در نگارخانه‌ها و خرده بازارهای صنایع دستی و سوغات، مؤید تداوم این تقسیم‌بندی تاریخی است؟

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و هفتاد و هفت
 - شماره هشت هزار و پانصد و هفتاد و هفت - ۲۲ مهر ۱۴۰۳