وظیفه مستندها در قبال هفتم اکتبر 2023 و چند سؤال در نیمه پاییز
جای خالی مستند درکمرکش تاریخ خاورمیانه
محمداحسان مفیدی
منتقد
نیمه پاییز پارسال، با هر نیمه پاییز دیگر از 1948 به این سو متفاوت بود. وقتی طبق عادت برای شروع روز، تلفن همراه را برداشتم و با کرختی سر صبح صفحات شبکههای اجتماعی را مرور کردم، نمیدانستم که قرار است با اخبار یک پیچ مهم تاریخی در غرب آسیا مواجه شوم؛ یک رخداد به غایت مهم که حقیقتاً میتوان تاریخ را به قبل و بعد از آن تقسیم کرد. همانطور که خبر پشت خبر و فیلم پشت فیلم، آنچه را که در جریان بود به چشمهای بهتزده من و لابد بسیاری دیگر در جهان میرساند، تشنگی و ولع نسبت به فهم ابعاد حماسهای که در خنکای پاییز غزه، گروههای مقاومت رقم زده بودند، بیشتر میشد.
همزمان که خورشید میخواست بر فلسطین بتابد، چند هزار راکت از دیوار حائل گذشتند و مجاهدان از هوا با پاراگلایدر و از زمین با هر چه که میتوانستند پا به سرزمین مادریشان گذاشتند تا ضمن اینکه با درختان زیتون دیداری تازه کنند، به حساب غاصبان نیز برسند و شد آنچه که شد.
وقت بازگشت، نزدیک به 250 نفر برای ضمانت بازگشت اسرای فلسطینی در بند رژیم صهیونیستی، به غزه آورده شدند و این سرآغاز سرخط هر روز اخبار سیاسی جهان در یک سال گذشته بود. رژیم صهیونیستی میخواست از ننگ این شکست بزرگ بکاهد و داعیه آزادی اسرایش را داشت و همین باعث شد چشمش را روی همه موازین انسانی و اخلاقی ببندد و از آن صبح تا این روزها که دوباره خنکای نیمه پاییز به صورت میخورد، نزدیک به 42 هزار نفر از ساکنان غزه کم شود؛ فلسطینیهایی که بیشترشان در آرزوی بازگشت به خانه زاده شدند و با همین آرزو دیده از جهان بستند.
برای مستندسازها، مرگ یک مظلوم یک تراژدی کامل است که میتوان از زوایای مختلف به آن پرداخت و هر کس از دید خود آن را روایت کند. رنجهای کمتر از این هم طبع حساس هنرمند را تحریک به تراوش میکند که بداند و بسازد و به گوش و چشم باقی برساند که مثلاً در یک گوشه از جهان فلان گونه جانوری در خطر انقراض است. حالا 40 هزار آرزو در گور خفتهاند که بیشترشان کودکان و زنانی بودهاند که هیچ نسبتی با سلاح نداشتهاند و باقی هم انگار به جرم مرد بودن باکی از مردنشان نیست! هر کدام از اینها یک سوژه تمامعیارند. هر کدام باید به واسطه یک اثر هنری در تاریخ بمانند و رفتن مظلومانه خود را تا همیشه فریاد بزنند تا بلکه خوابرفتگان بشنوند که در این زمین مقدس، پای این درختان مقدس، خونهای مقدسی به زمین ریخته شده که خونخواهی از آن، مرز بین انسان بودن و نبودن است!
برای مثال منی که مستندباز هستم و پیگیر دیدن آنچه در این سالها از سوی فیلمسازها ساخته میشود، طبیعی است که چشم باز و گوش تیز کنم و ببینم طی سالی که گذشت در سپهر مستندسازی ایران اثر قابلتوجهی درباره هفتم اکتبر 2023 و پس از آن ساخته شده یا نه؟! مستندی که شایستگی لازم را برای معرفی به مخاطبان علاقهمند داشته باشد، خواه با قضیه فلسطین همدل باشند یا نه و شگفتا که انگار نیست. نه اینکه هیچ چیز نباشد، در اینجا بیشتر نگاهم به اثری است که از ظواهر اخبار و راشهایی که در شبکههای اجتماعی است فاصله گرفته باشد و کمی عمیقتر به مسائل نگاه کند؛ مستندی که از سطح، پایینتر برود و ریشهها را کندوکاو کند.
باری، حسب اتفاق و از بخت خوش، بین مستندهایی که قصد حضور در جشنوارههای پاییزه را دارند، یک عنوان مستند به چشم نگارنده آمد که صراحتاً در خلاصه خود به موضوع هفتم اکتبر اشاره داشت؛ مستند «زیرخاکستر» ساخته مهدی فارسی که دست بر قضا به ریشههای رخداد پرداخته است و با یک روایت تاریخی جذاب و کمی مایه مطایبه، میخواهد بگوید چه شد که در آن صبح تاریخی دیوارها فرو ریختند و حماس و جهاد اسلامی و دیگران دست به یک عملیات گسترده زدند و همه عواقب قابل پیشبینی آن را پذیرفتند. به قول مستندساز بیایید این سریال را از فصل اول ببینیم و مثل کسانی نباشیم که در فصل پایانی به مخاطبان اضافه شدهاند و از همینجا درباره شخصیتهای اصلی و فرعی داستان قضاوت میکنند.
دیدن این مستند برای من ممکن شد، پس اکنون میتوانم به سیاق و روال گذشته برای مخاطب علاقهمند به فیلمهای مستند از ابعاد روایی و فنی آن و چه و چه بگویم اما آن بماند برای مجال دیگری، امروز مسأله یک سؤال اساسی و مهم است: چرا ما مثل این مستند کم داریم؟ چرا درباره موضوع به این درجه از اهمیت که برای ما رنگ حیثیت و شرف دارد، کمکاریم؟ و سؤال مهمتر اینکه آیا همین یک نمونه هم که حرفی برای گفتن دارد، به سالگرد حادثه خواهد رسید؟ گویا قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد و حالا باید چراغ به دست بگیریم و در هزارتوی پرپیچ و خم نهادها دنبال آن تنگنایی باشیم که لابد راه رفتن را بسته است. فارغ از اینکه مقصر کیست، نتیجه یکی است؛ منِ مخاطب که تشنه دیدن هستم، سیراب دانستن نخواهم شد.
آیا مخاطب از دستگاههای عریض و طویلی که وظیفهشان چنین تولیداتی است انتظار تسهیلگری ندارد؟ آیا مستندسازها نباید دست بجنبانند؟ یک سال زمان کمی برای تولید است؟ ما وظیفه آگاهیبخشی به بدنه جامعه خودمان که سؤالات بنیادینی درباره چرایی رویدادهای اینچنینی میپرسند، نداریم؟ ما مدیون خون آن مظلومان و مجاهدان نیستیم که در صف اول مقابله با استکبار جان شیرینشان را نهادهاند؟ مگر ناقوس جنگ را از عرض موعود نمیشنویم؟ مگر این زمان نیست که ما را با خود میبرد؟