مروری کوتاه بر کتاب «آپاراتچی»
آپاراتچی و بیاعتنایی
امیرعباس شهسواری
فعال فرهنگی
«آپاراتچی» را نزدیک یکسال پیش هدیه گرفتم؛ از عزیزی که خیلی از کتاب تعریف میکرد اما کتاب بُر خورد بین کتابهای دیگرم و گم شد. اگرچه که طرح جلد نارنجیرنگش توی پسزمینه ذهنم باقی ماند.
روزی که شنیدم در جشنواره فیلم فجر، فیلمی به نام «آپاراتچی» در حال پخش است، اول از همه گمان کردم تشابه اسمی است اما خیلی زود واژه اقتباسی دهانبهدهان گشت و مخاطبان جشنواره با پدیده اقتباسی از همان کتاب نارنجیرنگ مواجه شدند؛ اقتباسی که ظاهراً همه از تولدش راضی بودند.
معمولاً در آثار اقتباسی، بین شخصیت اصلی کتاب و نویسنده از یک طرف و بازیگر نقش اول و کارگردان از طرف دیگر، هارمونی وجود ندارد و نارضایتی دو طرف، پای ثابت اقتباسهاست؛ درست مثل کتاب دیگری از همین نشر که در همین جشنواره زمستان گذشته، فیلمی از آن به اقتباس درآمد و کشمکشها بالا گرفت.
اما دیدن قاب مشترک بازیگر فیلم و کارگردان و جلیل طائفی که گرد پیری بر چهرهاش نشسته و با تصویر مرد روی جلد نارنجیرنگ، توفیر دارد، نشان از هماهنگی کتاب و فیلم داشت.
بالاخره عزمم را جزم کردم تا کتاب را بخوانم و این بار که در دریای کتابخانه شخصیام شنا کردم، نیافتمش. یادم آمد به همراه چند کتاب به مجموعهای امانت دادهام. رفتم و گرفتمشان. وسط کتابهای درون مشمای سفید، یک کتاب کوچک نارنجی آلارم میداد.
جلیل طائفی با آن سبیلهای گَنگش، روی جلد به چشم میآمد، اما نمیدانم چه شد که برای بار سوم، بین بقیه کتابها سُر خورد و دیده نشد. بالاخره با شروع اکران فیلم در سینما، انگار طلسم مطالعه هم شکست و کتاب را دودستی چنگ زدم و یکنفس خواندم.
در مقدمه کتاب مثل مقدمه خیلی کتابها، خبری از تشکرات و محتواهای بینسبت با کتاب نبود. مقدمه، بخشی از خود کتاب بود؛ ایده شکلگیری کتاب و اینکه بین این همه سوژه معروف، چرا دست گذاشتهاند روی جلیل طائفی؛ کسی که هیچکس سراغش نرفته است. از همان مقدمه، قلاب زردرنگ، یقه مخاطب را که بنده باشم گرفت و به قول شاعر «او را خود التفات نبودی به صید من/ من خویشتن اسیر کمند نظر شدم»
با جلیل طائفی بزرگ شدم و با جلیل طائفی همذاتپنداری کردم که او هم مثل من مدام از شاخهای به شاخه دیگر میپرد و پیگیر علایق و محکزدن خود در کارهای مختلف است.
اوج احساس همدردیام با جلیل در جایی بود که همواره تلاش میکرد برای دیدهشدن، ولی دیده نمیشد. هنرمند، یک پای شغلش، مخاطب و مردم هستند. اگر او را نبینند و تحسین و نقد نکنند، گویی کاری انجام نداده است. پایان خوش جلیل ولی حاصل تلاش روحالله رشیدی است که امروز ما آن را میخوانیم و روی پرده میبینیم. کتاب 144صفحهای «آپاراتچی» به قلم روحالله رشیدی از سوی انتشارات «راه یار» منتشر شده است.