ضرورت توجه جدی به آرمانشهر در ادبیات معاصر
محمد نصراوی
نویسنده و پژوهشگر ادبیات فارسی
اگر قرار به بررسی مختصری از نمودهای ادبیات آرمانشهری در ادبیات معاصر باشد، به عقیده من آرمانشهر، اتوپیا یا مدینه فاضله از زمان فارابی به بعد دنبال نشده و به همین دلیل طبیعی است که در ادبیات معاصر کمرنگ باشد. البته ناگفته نماند مسأله رمان، مسأله شهر و زندگی مدرن است؛ وقایع تاریخی، همچون حمله مغول در ناخودآگاه مردم ایران باقی مانده و همین امر باعث شده است مسأله آرمانشهر را فراموش کنند. از سوی دیگر ایرانیان هنگام روبهرو شدن با مدرنیته، دچار سرگشتگی شدهاند که این مواجهه تا همین امروز ادامه دارد.
امروز و در این بزنگاه تاریخی، انسان ایرانی باید رؤیای اجتماعی خود را پیدا کند. ایرانیان باید داستان مشترکشان را بیابند؛ مواردی از جمله مواجهه ما با مدرنیته باعث نوعی ازخودبیگانگی هستیشناختی شده است، به همین دلیل نتوانستهایم آن گفتوگویی که باید و شاید را با خود ایجاد کنیم. ایرانی به سمت توسعه رفته اما این توسعه متعلق به او نبوده است.
امروز جنگ واقعی، جنگ رؤیاهاست و هر امت و کشوری که رؤیای مشترک داشته باشد، پیروز است. امروز اگر کشوری رؤیا نداشته باشد، مجبور است برای رؤیاهای دیگران کار کند. ادبیات و رمان نتوانسته برای رؤیای مشترک ایرانی و مدینهاندیشی کار کند؛ زیرا در نیازهای اولیه خودش گیر کرده است. انتشارات شهرستان ادب، به همت محمدحسن شهسواری، مجموعه پنج جلدی در زمینه ایرانشهر منتشر کرده که در این کتاب به این دغدغه و همچنین مسأله آرمانشهر و اتوپیای ایرانی پرداخته شده است. قهرمانی که در ادبیات معاصر میشناسیم، قهرمان انسانگراست. انسان ایرانی نمیتواند چنین قهرمانی را بپذیرد و آن را بپروراند. قهرمانی که در ذهن انسان ایرانی قابل پذیرش است، خدامحوری و تسلیم برابر اراده حق بودن، مسأله اصلیاش محسوب میشود. این سابقه در ادبیات عرفانی و حماسی ما وجود دارد که اوج این ماجرا را در منطقالطیر عطار میبینیم. ما نمیتوانیم خدا را حذف کنیم و این در ذات انسان ایرانی است. در این بین رؤیای انتظار فرج امام عصر(عج) در اندیشه ایرانی جایگاهی جدی دارد. امام حسین(ع) نیز قهرمان ایران فرهنگی است و در تمام خردهفرهنگها رسوخ کرده است. برخی جریانهای روشنفکری سعی در نادیده گرفتن نقش امام حسین(ع) در رؤیای ایرانی دارند اما نمیتوان این نقش را نادیده گرفت. سیاوش هم در نگاه اساطیری در ناخودآگاه انسان ایرانی وجود دارد و این قربانی شدن و این جان دادن برای حق، قهرمان انسان ایرانی است. اندیشه اتوپیایی در باور شیعی در قالب انسان کامل به عنوان امام تجلی مییابد. من در کتاب «امید در آستانگی» نشان دادهام که چگونه مفهوم امام، معماری امید را در انسان شیعه میسازد. عاشورا انتقامی دارد که با ظهور انجام میشود و مفهوم امامت در یک پیوستار بلند تاریخی، دارای یک چهره عدالتمحور و عدالتپیشه است. از زمان سیدالشهدا تا امروز و باور به مهدویت، این اندیشه در ذهن انسان ایرانی وجود دارد. «پشت دریاها» که سهراب میگوید، یک آرزو است. نکته مهم در مورد شعر معاصر فارسی هم این است که بیشتر به دیستوپیا (ویرانشهر) پرداخته است. جای خالی یک قصه مشترک در شعر امروز هم احساس میشود.