صفحات
شماره هشت هزار و پانصد و بیست و سه - ۱۱ مرداد ۱۴۰۳
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و پانصد و بیست و سه - ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ - صفحه ۹

مرد جهاد

محسن فایضی
کارشناس فلسطین

هنیه مردی بود که سال‌ها بالاخص در این اواخر، به مرد «جهاد» تبدیل شده بود.
 و جهاد هیچ پایانی ندارد جز انتخابی که میان دو راه انتخاب مخیر شده است: زندگی با ذلت یا مرگ با شهادت.
هنیه وقتی دوباره با انتخاب اعضای حماس در زندان و خارج و داخل فلسطین، به رهبری حماس انتخاب شد، اولین تصمیمش بازگشت به قلب مرگ و ترور بود.
چند ماه بعد از حضورش در نوارغزه تصمیم گرفت به سفرهایی برای رایزنی برود.‌
هنیه و تیمش از غزه خارج شدند و از مالزی تا روسیه و...سفر کردند.
بعد از سفرها، تیم حماس دو هفته‌ای در قطر بودند که با یکی از دوستان نزدیک به دفتر حماس گفت‌و‌گویی داشتم و پرسیدم آخر تصمیم‌شان چه شد؟ تهران می‌آیند یا نه؟ که گفت در حال استخاره یا همان مذاکره با مصری‌ها هستند.
دو سه روز بعد این گفت‌و‌گو؛ داستان حاج قاسم در بغداد رقم خورد و هنیه بدون درنگ به تهران آمد و لقب «شهید القدس» را روی حاج قاسم ماندگار کرد.
رفتار هنیه و پاسخ اسرائیلی‌ها قابل حدس بود؛ هرگز اجازه بازگشت به نوارغزه از رفح داده نخواهد شد  و هنیه از آن سال آواره میان قطر و ترکیه و بیروت شد...درست مثل همه حیران‌های جهاد...
و آن هم گذشت...
7 اکتبر، هنیه در کنار العاروری سجده شکرش تیتر اخبار شد...اولین واکنش اسرائیلی‌ها یک چیز بود: دو سال آرامش فریب بود، این مردان هیچ گاه لباس جهاد را رها نمی‌کنند!
جنگ به درازا کشید، صالح العاروری در قلب بیروت ترور شد؛ بهترین رفیق اسماعیل...
جنگ به درازا کشید، فرزندانش و نوه‌هایش در قلب اردوگاه الشاطی در شهر غزه ترور شدند...
 مگر نه اینکه پسران هنیه هم مانند همه رهبران جهان باید به جای امن می‌رفتند، یا حتی به جنوب نوارغزه، یا حتی خروج‌شان هم از نوارغزه خیلی راحت و ممکن بود... یا اصلاً مگر فضای عربی پر نبود از کنایه به اینکه هنیه و پسرانش فرماندهان هتل‌ها هستند....
وقتی خبر شهادت را شنید تنها گفت، الحمدلله.‌‌...خون پسران من ارزشمندتر از خون کودکان غزه نیست...هدف تغییر تصمیم است، اما من‌مصمم‌تر شدم...
و باز جنگ به درازا کشید و خون خودت در قلب تهران سرخ شد. خونی به سرخی بغداد و بیروت و غزه و تهران....
تحلیل‌ها به جای خود...اما دشمنی که آن سوی جهاد ما ایستاده، یک راه بیشتر پای تو نمی‌گذارد؛ یا جنگ را رها کن یا بجنگ تا بجنگیم. پازل تنها یک چیز است: ما همیشه در جنگیم؛ همیشه....ما در وسط جنگیم؛ نه آنکه از ترس عدم جنگ تصمیم بگیریم و نگیریم...
منبع: کانال تلگرامی محسن فایضی

جستجو
آرشیو تاریخی