سیاستمدار بزرگ مقاومت فلسطین
محمد علی
حسننیا
کارشناس غرب آسیا
یار و دست راست شیخ و رهبر حماس بود. احمد یاسین همواره اسماعیل را یکی از بالقوهترین جایگزینهای خودش میدانست. ابوالعبد خود میراث آوارگی مردم فلسطین را تجربه کرده بود؛ زمانی که در سال 1948 خانوادهاش از عسقلان آواره شدند و به منطقه آوارگان شاطی آمدند.
در جوانی در عسقلان به عنوان گچبر و کارگر ساختمانی مشغول به کار شد. او تحصیل کرد و رئیس شورای دانشجویی دانشگاه اسلامی غزه بود و در انتفاضه اول، زمانی که این سازمان هنوز در مرحله تأسیس بود، به جنبش حماس پیوست.
او در سال 1987 به مدت 6 ماه در بازداشت اداری زندانی شد. در سال 1997، هنیه به عنوان رئیس دفتر و دست راست شیخ احمد یاسین، بنیانگذار و رهبر جنبش حماس منصوب شد. او هرگز در شاخه نظامی حماس فعال نبود و اساساً یک نیروی سیاسی برای حماس محسوب میشد.
توان دیپلماتیک و سیاسی او باعث شد از همان ابتدای فعالیتش در حماس وارد شاخه سیاسی این گروه شود. هنیه سالها در زندانهای رژیم صهیونیستی بود و بعد از آزادی، مسئول دفتر شیخ احمد یاسین شد و تمام کارهای سیاسی دفتر حماس را انجام میداد.
هنیه در سال 1987 و در آغاز «انتفاضه» فارغالتحصیل و اندکی پس از آن به دلیل شرکت در تظاهرات توسط مقامات اسرائیلی دستگیر شد، اگرچه مدت زندان او کوتاه بود.
در سال 1988، زمانی که حماس در غزه به عنوان یک «جنبش مقاومت پیشرو» به شهرت رسید، دوباره دستگیر شد، اما این بار به مدت 6 ماه زندانی شد. سال بعد هنیه دوباره دستگیر و به 3 سال زندان محکوم شد.
او سالهای تبعید را هم دیده است، ابوالعبد در راه تلاش و مجاهدت برای فلسطین روزهای تلخ و شیرینی را دید؛ از زمان آزادی جنوب لبنان به دست حزبالله تا آزادی غزه در سال 2005. پس از آزادی در سال 1992، اسرائیل او را به همراه رهبران ارشد حماس، عبدالعزیز الرنتیسی، محمود الزهار و بیش از 400 فعال دیگر به جنوب لبنان تبعید کرد.
این فعالان بیش از یک سال را در اردوگاه مرجالظهور سپری کردند؛ جایی که گروه اسلامی بازتاب بیسابقهای در رسانهها داشت و در رسانهها به شهرت رسید. هنیه در دسامبر 1993 به غزه بازگشت و به ریاست دانشگاه اسلامی منصوب شد و کار را برای ارتقای سیاسی و دینی حماس شروع کرد. هنیه همواره بال کمکی شاخه نظامی جنبش فلسطین یعنی القسام شناخته میشد. هنیه در انتخابات 15 ژانویه سال 2006 هم شرکت کرد و با پیروزی در این عرصه که مانند زلزله، منطقه و فلسطین را تکان داد به عنوان نخستوزیر منتخب دولت فلسطین انتخاب شد.
اسماعیل هنیه چندین بار مورد سوءقصد قرار گرفت که آخرین آن در سال 2003 بود؛ زمانی که هواپیماهای اسرائیلی در پی عملیات گردانهای قسام، گروهی از رهبران مقاومت را هدف قرار دادند. هنیه یک چهره عملگرا در درون حماس محسوب میشد، او اعتقاد داشت باید برای متر به متر خاک فلسطین جنگید و فعالیت سیاسی صورت داد.
یکی از دلایل ترور وی توسط اسرائیل به مهارت او در امر دیپلماتیک اشاره دارد. الجزیره او را «جعبه سیاه سیاسی» حماس معرفی میکند. ناظر و گواه این لقب آن است که هنیه به دیپلماسی شاتل یا رفت و برگشتی اعتقاد داشت. یعنی باید از تمام ظرفیتها جهت احقاق حقوق ملی مردم فلسطین استفاده کرد، به همین علت بود که هنیه به عنوان یک فرد جامعالاطراف از تهران گرفته تا دوحه، آنکارا و ریاض روابط خوبی برای حماس ایجاد کرده بود.
هنیه بعد از 7 اکتبر در قامت یک دیپلمات برجسته هم ظهور و بروز کرد. به تمام پایتختهای عربی و اسلامی سفر کرد تا بتواند برای آتش بس در غزه کاری انجام دهد و در یک مرحله هم 10 روز آتشبس در غزه صورت گرفت. این فعالیت سیاسی هنیه برای ثبت در تاریخ فلسطین بسیار ارزشمند است.
البته او در مقابل اسرائیل هم سر خم نکرد. روزی که خبر آوردند سه فرزندش به همراه دو نوه وی در عملیات هوایی اسرائیل به شهادت رسیدند با خندهای از سر غرور فقط گفت: «الحمدلله». او همانی بود که روزی که رژیم صهیونیستی به نوار غزه حمله زمینی کرد، میگفت: «آنها در شنهای غزه دفن خواهند شد.»
هنیه از همان ابتدا اعتقاد داشت، حماس علاوه بر میدان نبرد باید در میدان سیاست هم حضور داشته باشد. طرفدار تأسیس حزب توسط حماس برای شرکت در سازکارسیاسی و انتخابات فلسطین بود. همین فعالیتهای او به نتیجههای مثبتی در جنگ غزه رسید و حماس را به عنوان یک نیروی سیاسی که برخی از کشورهای اسلامی و عربی قبول دارند، بالا کشاند. همین اعتقاد او بود که وقتی خبرنگار رویترز از وی پرسید، آیا حماس دست از اسلحه میکشد؟ جواب داد: نه! ولی نبرد ما فقط نظامی نیست، بلکه مقاومت دیپلماتیک و سیاسی هم ادامه دارد.