بوی المپیک
محمدحسین نعمتی/ برای ما ورزشدوستها المپیک جشنواره شادی و هیجان است. المپیک قله ورزش است. اصولاً تماشای قلهها همیشه هیجانانگیز است بهخصوص اگر کمتر اتفاق بیفتد.
اما فقط ورزشکاران نیستند که چهار سال منتظر میمانند تا با تلاش به المپیک برسند. این دو هفته برای کسانی که درامِ رقابت، خونشان را به غلیان درمیآورد مثل یک سفر تفریحی جذاب است.
برای عدهای رقابت دو مورچه بر سر دانهای کوچک هم دیدنی است. حالا فکر کنید چقدر منتظر میمانند تا رقابت انسانهایی را ببینند که سالها ممارست ورزیدهاند تا خودشان را در آزمونهایی قرار دهند که شاید تنها چنددقیقه یا حتی چند ثانیه طول بکشد. المپیک میدان ثانیهها، سانتیمترها و گِرمهاست.
به قول هادی عامل آوردگاه دانه درشتها. شاید کسانی که اولینبار المپیک نوین را در آغاز قرن بیستم پایهگذاری کردند هیچگاه فکر نمیکردند زمانی برسد که کشورها المپیک را جایی برای نشان دادن فرهنگ، مذهب، اجتماع و... ببینند. احتمالاً آنها به جشنوارهای ورزشی که نمایانگر صلح جهانی بود میاندیشیدند. به نظرشان نمیرسید صدسال بعد حکومتها برای آنکه پرچم کشورشان در این جشنواره بالا رود چه پولهایی هزینه کنند. حالا المپیک دیگر صرفاً یک جشنواره ورزشی نیست. محل قدرتنمایی دولتهاست.
رتبه کشورها در جدول مدالی پایانی مانند «ضریب جینی» و شاخص «امید به زندگی» اهمیت دارد. المپیک حالا برای اکثریت دنیا رویدادی حیثیتی است. ورزشکاران تنها قدرت، سرعت، چالاکی، هوش و فیزیک خود را به میدان نمیآورند. آنها نماد هر کشور هستند. پیروزی آنها پیروزی یک کشور و شکستشان، شکست کشورشان است. حالا دیگر چیزی به این جشنواره حیثیتی باقی نمانده. بوی المپیک از پاریس به مشام میرسد.
نزدیک به ده هزار ورزشکار، نماینده هشت میلیارد انسان روی زمین هستند و برای دو هفته گرد هم میآیند تا سر حد تلاش خود عرق بریزند، زور بزنند و بدوند تا افتخار را به مردمشان هدیه دهند. اما آیا در المپیک همه چیز گرفتن مدال طلاست؟ معروف است همه چیز برای برنده و هیچ چیز برای بازنده. اما فقط ۳۴۰ مدال طلا در المپیک قبلی توزیع شد. پس یعنی بقیه بازنده هستند؟ به داستانهای المپیک که نگاه میکنیم افراد بسیاری بودند که هیچ مدالی دریافت نکردند اما در تاریخ المپیک جاودانه شدهاند.
«جان استیون آکواری»، نماینده کشور تانزانیا در دوی ماراتن بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۶۸ بود. او در بین کیلومتر ۱۹ و ۲۰ مسابقه به سختی به زمین خورد و آسیب جدی دید. پس از بانداژ پای آسیب دیده به دویدن ادامه میداد. در راه گاهی میایستاد و دست روی پای آسیب دیده میگذاشت و باز به دویدن ادامه میداد. ساعت ۷ شب بود که تماشاچیها در حال ترک استادیوم بودند اما با صدای آژیر و چراغ پلیس متوجه ورود جان استیون آکواری به استادیوم شدند. تماشاچیهای باقیمانده در استادیوم تا جایی که میتوانستند استیون را تشویق میکردند. او پس از ۳ ساعت و ۲۵ دقیقه و ۲۷ ثانیه از زمان آغاز مسابقه از خط پایان گذشت. جان در پاسخ به پرسش خبرنگاری که دلیل اصرارش بر تمام کردن مسابقه را جویا شد، گفت: «فکر نمیکنم شما درک کنید. کشورم مرا ۵۰۰۰ مایل نفرستاده که مسابقه را شروع کنم، مرا ۵۰۰۰ مایل فرستاده که مسابقه را تمام کنم.»