یادداشتی کوتاه بر مستند جاودانه ناصر تقوایی
این صدای بخشو...
احسان مفیدیکیا
منتقد
مستند «اربعین» با زوم روی شبیه بارگاه و ضریحی شروع میشود که شمعهای نذری دورش میسوزند و از همان جا به کوچههای تنگ و ترش بوشهر میرود که دسته دمامزنها بیوقفه میزنند و سنجهایی که همراهی میکنند و مردمی که دنبال این شور بیامان میآیند تا به مسجد برسند و کار آغاز شود. مسجدی که در و دیوارش پر است از نقاشیهای گلدوزی شده و تمثالهای عاشورا که بوشهریها برای عزای سید و سالار شهیدان آماده میکنند.
شب که میشود سوسوی نور زرد رنگ از مسجد دهدشتی در تاریکی کوچههای بوشهر خودنمایی میکند تا زنها از کوچهها راهشان را بیابند و برسند به مسجد، همان جا که رو یک ضرب سنگین نوحهخوان تنومند که آن وسط پای میکروفن ایستاده، با صدایی محزون میخواند و میاندار شالهایی که به او پیچیده شده را یک به یک باز و همانطور دایرههای گرد او را منظم میکند، مرد سیهچرده میگوید: «لیلا بگفتا ای شه لبتشنه کامان...» همه یک صدا دست از سینه زدن برمیدارند و با او میخوانند: «دستم به دامان... آه و الامان» و صدایشان در دم برخاسته از بدنهای عریان میپیچد که «رودم به میدان میرود، در چنگ گرگان» و هنوز زنگ صدای نوحهخوان بین صداهای یکدست، با تحریری که خوب پیداست ذاتی حنجره اوست، قابل تشخیص است: «از هجر اکبر، مشکل برم جان» و حالا بخواهی یا نخواهی در آن سوگواری سال 1349 در هیأت عزاداران مسجد دهدشتی هستی و خواه یکی از آن همه مردهایی که یک دست در کمر و یک دست رها، یا یکی از زنهایی که لابد از جایی مشرف، سرزیر چادر برده با اشکی که روی گونه میغلتد، میگوید: «آه و واویلا، کو اکبر من، نور دو چشمان تر من» و بعد در سکوت با هر ضربه که به سینه میزنند هُمِّهای بیرون میآید، بلکه کمی از هرم داغ دل نیز کم شود.
آن وسطها در حالی که صدای عزاداری بیوقفه میآید تصاویری از لنجهای پهلو گرفته در ساحل، یا کشاورزانی که گندم باد میدهند و غروب خورشید در دریای بوشهر، فضاسازی کارگردان است که میخواهد ضمن تصاویر آیینی ذهن را با جغرافیای رخداد آشنا و هم با حرکتهایی که روی شیشههای رنگی پنجرههای مسجد میزند سبک و سیاق خودش را در تدوین و استفاده از نماهای فرمی گوشزد کند.
دوربین در این مستند انگار یکی از آنهایی است که از بالکن مشرف به حلقه سینهزنها ایستاده و همین طور که چشم میگرداند و جستوجوگر آدمها را میپاید و در این بین با یکی دوتایشان هم چشم در چشم میشود و به این واسطه حضور فعالش را در جمع عزاداران یادآوری میکند.
«اربعین» ساخته ناصر تقوایی یکی از جاودانههای مستند آیینی است. 21 دقیقه از تاریخ عزاداری در جنوب ایران که هیچ وقت از دیدن و شنیدنش خسته نمیشویم، یک اثر هنری سهل و ممتنع که ماندگاریاش ثابت کرده که به این راحتیها نمیشود شبیهش را ساخت؛ منِ بیننده چندین و چندباره، همین که دسته از واحد به شور میرود و هروله میکند و بعد هم کوچه باز میکنند و نیم خیز و با ضرب تند حسین حسین میگویند، همین که صلوات آخر را میفرستند باز دلم میخواهد برگردم به اول این قطعه محزون و دوباره بخشو بگوید: «لیلا بگفتا ای شه لبتشنه کامان...» و دوباره غم عالم بریزد توی دلم و امان از این صدای بخشو، امان از این صدای بخشو...