درام شیعی یا تاریخی؟
نگاهی به ادبیات دراماتیک عاشورایی
سعید اسلامزاده
روزنامهنگار
عاشورا به منزله فرهنگ مستمر در طول تاریخ، کارکردهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری و دینی و اسطورهای ممتازی داشته است. از دورههایی که حاکمیتهای اهل تسنن در جهان اسلام و ایران سلطه داشتند و طبعاً اجازه سوگواری بر امام حسین(ع) را نمیدادند و راه بر بروز و جلوههای هنری هم قاعدتاً بسته بودند، بگذریم؛ رشد بیبدیل هنر دینی در همه شئون در عصر صفوی به عنوان مرکزیت شیعه در جهان اسلام، رخ نمود. و تعزیه همواره هنری ترکیبی و شگفت انگیز بوده که از نمایش و موسیقی و ادبیات منظوم فولکلور و نمادشناسی دینی بهره میبرد.
در این عرصه است که اشعار ادبیات فارسی را که هزار سال سابقه مکتوب دارد از پنجره سوگسرودههای عاشورایی شنیده ایم و شاهکارهای زبانی شاعران و حکیمان را و همچنین تابلوها و نگارههای عاشورایی را که مهمترین جلوههای هنر دینی بودهاند با نگاه مفهومی و فرمی نگریسته و ستوده ایم؛ اما در دوره کلاسیک و معاصر، گسستی عجیب در خلق آثار دراماتیک عاشورایی میبینیم درمییابیم که در ادبیات داستانی عاشورایی فقر ادبی داریم. اول شاید به این فکر کنیم که به دلیل بزرگی و عظمت حادثه، روایت هیچ راویای، توان بازگویی این واقعه را ندارد، ولی میبینیم که طی قرون، مقاتل از پس این ماجرا برآمده و به شیوه زمانه خود روایتهای روز واقعه را ثبت و ضبط کرده و به ما رساندهاند.
اما اینکه ما چرا در دوره معاصر اینقدر در زمینه درامنویسی عاشورایی و توسعاً درام شیعی کم کار کردهایم، مسأله پرسشبرانگیزی است. اینکه چرا داستاننویسان و فیلمنامهنویسان ما از ظرفیتهای شگفتانگیز این واقعه در بیان دراماتیک غافل بودهاند و جز معدودی اثر که به شمار انگشتان یک دست هم نمیرسد و آن هم با فاصله زمانیهای بلند، داستان و فیلم بلندی نداریم که به آن ببالیم، به نظرم مسأله مهمی است که باید در محافل ادبی، کنکاش شود، و طرفه آنکه این آثار هم بیشتر آثار تاریخیاند نه دینی. اینها رمانها و داستانهای تاریخیاند نه درام شیعی. اصلاً این درام شیعی چیست که از آن حرف میزنم. درام شیعی یک ویژگی مسلط دارد و آن هم وجود امام به عنوان دالّ مرکزی اثر است. الان به ذهنتان رجوع کنید و در خاطره ادبی و سینماییتان دنبال اثری بگردید که امام دالّ مرکزی اثر باشد. چیزی یافتید؟ گمان نمیکنم. به این دلیل که قریب به اتفاق آثار تاریخ را محور کار خود قرار دادهاند و رمان و داستان تاریخی نوشتهاند و نه حتی رمان دینی.
در این میان تنها اثر دراماتیکی که رمان نیست و فیلمنامه است و اما خلاف دیگر فیلمنامهها واجد ویژگی ادبی ممتازی است و به زبان و زیباییشناسی کلام و تصویر توجه کرده و از همه مهمتر از ابتدا تا انتها، ما حضور امام را به عنوان دال مرکزی اثر مدام حس میکنیم، روز واقعه است.
از سوی دیگر ما در زمینه اقتباس از تاریخ هم کم کار بودهایم . ما داستانهای فراوانی داریم که تاریخ دین و امامان و زندگیشان را بیان کرده است. اما خب هیچکدام از آنها حتی اقتباس از تاریخ هم نیستند و صرفاً بازنویسی تاریخاند و این شیوه با درام تاریخی و دینی فرسنگها فاصله دارد.
ادبیات دراماتیک برای رسیدن به ویژگیهای درونی درام شیعی نیاز به بازنویسی تاریخ ندارد، بلکه باید از تاریخ اقتباس کند.
نمونههای درخشان اینگونه اقتباس از واقعه عاشورا را در صفحات پایانی جلد دهم رمان کلیدر محمود دولت آبادی میبینیم. آنها که خواندهاند میدانند چه میگویم. بازتولید شب عاشورا در دل کویر در میان خانواده گلمحمدها هم درام اثر را تقویت میکند و هم با اقتباس از تاریخ قوت روایی اثر را بیشتر میکند.
در پایان باید ادای دین کنم به نویسنده محترم ابراهیم اکبری دیزگاه که مسأله درام شیعی را با او در یک برنامه تلویزیونی که درباره آثار دراماتیک عاشورایی گفتوگو میکردیم مطرح کرد و به این نکته اشاره کنم که این یادداشت کوتاه صرفاً برای یادآوری به خودمان است تا فراموش نکنیم که واقعه عاشورا ظرفیت بیبدیلی برای تبدیل شدن به اثر دراماتیک بزرگی را دارد که میتواند نه فقط جهان اسلام را که کل جهان را شگفتزده و البته مغموم از این همه ظلم کند.