فضای مجازی

مهندسان اهوازی به طبقه آخر جهنم رفتند
ویدئوی دو مهندس در فضای مجازی ایران دست به دست می‌شود و همه از کاری که این دو جوان ازخودگذشته کرده‌اند، آگاهند. رضا خسروی و محمدمهدی امیری دو مردی هستند که این روزها تصاویر فداکاری‌شان در فضای مجازی پربیننده شده است. عملیات نشت‌یابی در شرایطی انجام شد که نیروگاه خاموش نشد. نیروگاه رامین تا خرابی و توقف فعالیت به دلیل نشتی کندانسور فاصله چندانی نداشت اما مهندسان و اپراتورها با تعمیر توربین در حالت آماده به کار، مانع توقف تولید برق نیروگاه شدند. خاموش شدن نیروگاه اهواز به خاموشی بخشی از شهرهای استان خوزستان در گرم‌ترین دوره سال ختم می‌شد و این یعنی حمل گرما در گرم‌ترین شهر جهان. در هوایی که در جنوب به آن خرماپزان می‌گویند. رضا اپراتور نیروگاه می‌گوید: اگر هوای اهواز در تیرماه جهنم باشد، محیط نیروگاه رامین خوزستان «طبقه آخر این جهنم خواهد بود». این بخشی از صحبت‌های وی است که در سایت نیروگاه رامین درج شده است.
 
کلیدواژه ترور ترامپ
خبر سوءقصد به ترامپ در صفحه‌های مجازی بازنشر و واکنش‌های زیادی به دنبال داشت. داده‌های گوگل‌ترندز نیز نشان می‌دهد جست‌و‌جو درباره ترامپ به زبان فارسی و انگلیسی در گوگل افزایش بسیاری داشته و کلیدواژه «ترور ترامپ» از کلیدواژه «فینال یورو 2024» که تا قبل از آن در صدر جست‌و‌جوهای یک هفته اخیر کاربران ایرانی قرار داشت سه برابر بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است. خبر دیگری که درباره ترور ترامپ پربازدید شد پیشگویی این حادثه توسط یک پیشگوی لبنانی بود «میشل حایک» پیشگوی لبنانی، پیش از ترور نافرجام «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور سابق امریکا، درباره «احتمال سوء‌قصد به جان ترامپ در آینده» صحبت کرده بود. حایک در این‌باره گفته بود: «عقربه‌های ساعت متوقف می‌شود و در انتخابات امریکا این صحنه تکرار می‌شود.» طی عملیاتی، یک شخصیت سیاسی هدف قرار گرفته می‌شود که به نیویورک مرتبط است. هدف، یک شخصیت نام آشنای امریکایی در سکوی سخنرانی خواهد بود که باعث ایجاد اختلال در زمان برگزاری انتخابات امریکا می‌شود.
اتفاقاتی مرتبط بین ترامپ امریکایی و مسی آرژانتینی رخ خواهد داد و گروه دلتای امریکا به سمتی حرکت خواهد کرد که با موارد غیرمنتظره مواجه خواهد شد.
 
با واکر راه می‌روم
رضا ایرانمنش به دلیل عوارض شیمیایی در بستر بیماری است. خبر بستری شدن رضا ایرانمنش و ممنوع الملاقاتی‌اش در شبکه‌های مجازی به اشتراک گذاشته شد.
این بازیگر درباره وضعیت سلامتی‌اش نوشت: در حال حاضر روی ویلچر هستم یا با واکر راه می‌روم و یک ماهی باید دوره نقاهت را بگذرانم به هر حال جا به جایی برایم سخت است اما خدا را شکر حالم بهتر است. به دلیل حضور در دوران جنگ تحمیلی در این سال‌ها ۶ گلوله و ۳۲ ترکش در بدن من بود و سه بار شیمیایی شدم که به تدریج در بیمارستان برخی از این ترکش‌ها و گلوله‌ها را درآوردند. سال گذشته ۳ گلوله و یک ترکش باقی مانده بود که باعث آسیب به استخوان لگن شد. بعد از عمل جراحی برای خروج آنها، طی یک سال اخیر در پی عوارض مختلفی لگنم دچار آسیب شد که دوباره باید عمل می‌شد.
 
دلنوشته آیدا پناهنده برای علیرضا داوودنژاد در «در انتهای شب»
آیدا پناهنده کارگردان «در انتهای شب» متقاعد کردن علیرضا داوودنژاد برای بازی در نقش آقای زرباف در سریال «در انتهای شب» را یکی از سخت‌ترین چالش‌های زندگی کاری‌اش دانست.
آیدا پناهنده در دلنوشته اینستاگرامی درباره راضی کردن علیرضا داوودنژاد برای حضور در پروژه در انتهای شب نوشت: متقاعد کردن علیرضا داوودنژاد برای بازی در نقش آقای زرباف یکی از دشوارترین فرازهای زندگی کاری من بود. شمال زندگی می‌کرد، حال و حوصله چندانی برای کار، آن هم تازه، بازیگری در یک کار بلندمدت در مدیوم سریال نداشت، دل‌خسته بود؛ من را خوب نمی‌شناخت ولی من خوب می‌شناختمش؛ از فیلم نیاز که بارها در کودکی دیده بودم و دریچه‌ای به روی یک جور سینمای تازه و نو به رویم گشوده بود. از بی‌پناه که در آن سال‌های دشوار دهه شصت بارها با مامان دیده بودیم و آنقدر تأثیر عاطفی عجیبی بر من گذاشته بود که موقع نوشتن فیلمنامه «در انتهای شب» از آن فیلم و قصه‌ا‌ش و دیالوگش در اپیزود ۴ یاد کرده بودم. از حیرتم وقت تماشای مصایب شیرین و کلاس هنرپیشگی بر پرده سینما. او استاد نادیده من بود در تمام این سال‌ها. نمی‌خواستم تسلیم شوم. می‌خواستم آنقدر در بزنم که یا آب پاکی را بریزد روی دستم یا نرم شود. بارها تلفنی گفت‌و‌گو کردیم، رضای عزیز، رضای مرحوم را واسطه کردیم تا بالاخره فیلم‌هایم را دید، فیلمنامه در انتهای شب را خواند، آمد تهران، من را دید و ساعت‌ها حرف زدیم و بالاخره دل استاد به شاگردش نرم شد.
روزهای فیلمبرداری، ناهار را دوتایی می‌خوردیم.
از سینمای پیش از انقلاب، از ورودش به سینما، و از مهرجویی که آن طور بی‌رحمانه سلاخی شد حرف می‌زد. می‌گفت راز و رمز مهرجویی، خلق زندگی در سینما بود. می‌گفت که چقدر از مهرجویی بزرگ یاد گرفته است، و چه خوب و تحسین‌برانگیز هم یاد گرفته بود؛ فیلم‌های خودش، خود خود زندگی بود؛ و من چه خوشبخت بودم که با هرچه سرسختی در چنته داشتم ایستادم برای متقاعد کردن و ثبت لحظات درخشان بازیگری‌اش.
آقای داوونژاد، سینمای ما وامدار و سپاسگزار مرد بزرگی مثل شماست. دوستتان داریم پدر نازنین ما، پدر داغدارِ ما. سینمای ایران به وجود مبارکتان افتخار می‌کند.
صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و یازده
 - شماره هشت هزار و پانصد و یازده - ۲۷ تیر ۱۴۰۳