«زخمِ کاری»؛ سَمتِ راستی

همایون تاک‌نشان

روزنامه‌نگار

ویلیام شکسپیر نویسنده انگلیسی، در عصری زندگی می‌کرد که انتظار جامعه از ادبیات، ارائه یک بیان وزین بود. در واقع نوشته‌هایی که ارزش‌ها و ذائقه‌های یک طبقه خاص را مجسم می‌کرد و تجسم بخشیدن به ارزش‌های اجتماعی را تسریع می‌بخشید، در دایره ادبیات، می‌گنجید. تفکر او، محصول جنگ‌های موسوم به یکصدساله میان انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها، و بعد از آن، تغییرات دائمی شاهان انگلیس و خیانت و برآمدن سلاطین تازه بود. این جنگ‌ها، سبب شد تا هویت اجتماعی و جغرافیایی انگلیسی‌ها و البته فرانسوی‌ها شکل بگیرد و استحکام یابد. الیزابت یکم، گرچه یک زن بود، اما توانست حکمرانی موفقی را در طول تاریخ انگلیس، بر جا بگذارد و یک دوران طلایی، ایجاد کند. از طرفی دیگر، فرانسیس بیکن، توانسته بود با اندیشه‌های تجربه‌گرایانه‌اش، فضایی تازه برای اندیشیدن در جامعه انگلیسی به وجود آورد و شکسپیر جوان، توانست از این فضا، بهره ببرد و نمایشنامه‌هایی به جا بگذارد که هنوزاهنوز، در سراسر دنیا پس از چند قرن، همچنان مورد توجه قرار می‌گیرد.
فصل سوم سریال زخم کاری ساخته محمدحسین مهدویان، در تداوم اقتباس از آثار شکسپیر، این بار سراغ دو نمایشنامه دیگر این نویسنده رفته است و با برداشتی آزاد از «لیرشاه» و «ریچارد سوم»، فصل «انتقام» را پیش روی مخاطبان گشوده است. در اثر مهدویان، آن «بیان وزین» که دوره شکسپیر انتظارش را داشت، دیده نمی‌شود. شاعرانگی در کار نیست. «تجسم بخشیدن به ارزش‌های اجتماعی» هم در این سریال، قابل رؤیت نیست. اما روح حاکم در آثار شکسپیر، در ساخته تازه مهدویان، کاملاً هویداست. آدم‌ها در این اثر، به دنبال توطئه‌چینی برای همدیگر هستند. جملگی، شخصیت‌هایی دارند که در برابر هر کس، تغییر می‌کند. آنچه که در کار مهدویان قابل تحسین است، عریان بودن ذات و چهره واقعی شخصیت‌هاست؛ چیزی که شکسپیر نیز آن را رعایت می‌کرد و با تماشاگران و خوانندگانش، صادق بود. مهدویان، مخاطب را گول نمی‌زند. تصویرهای جعلی برایش ایجاد نمی‌کند تا به یکباره او را غافلگیر کند. بلکه تلاش می‌کند با او، یکرنگ باشد و هر آنچه که در پشت نقاب آدم‌هایش وجود دارد، برای مخاطب نمایان سازد. در واقع مخاطب زخم کاری (در هر سه فصل) دانای کل است و از همه ارتباطات و دروغ‌ها، نیرنگ‌ها، راستی‌ها و ناراستی‌های قصه، آگاهی دارد. این موضوع، علاوه بر اینکه اعتماد به نفس قابل قبول عوامل زخم کاری را نشان می‌دهد، گشودن فصل تازه‌ای در سریال‌سازی کشورمان است که در آن، مخاطب نامحرم نیست، ذهن مخاطب به بازی گرفته نمی‌شود و برای ایجاد جذابیت، به او دروغ گفته نمی‌شود. مثلاً مقایسه کنید سریال زخم کاری را با سریال افعی تهران ساخته سامان مقدم. کار مقدم تا آخرین قسمت، با مخاطب ناصادق عمل می‌کند تا او را به اصطلاح میخکوب کند و با شوکی که به او وارد می‌کند، مثلاً جذابیت رمانتیک به وجود آورد. در سریال جنگل آسفالت هم، چنین نقیصه و ایراد مهمی وجود دارد. نتیجه ناصادق بودن سازنده سریال با مخاطب، این می‌شود که مردم دیگر سراغ آن سریال نخواهند رفت.  فصل سوم «زخم کاری» که عنوان «انتقام» را بر خود دارد، تلاش می‌کند جامعه‌ای را نشان دهد که برنده آن، بازندگانی هستند که در سوی دروغ، نیرنگ و نامردی نمی‌ایستند. بلکه سمت‌شان، سمت درستی و صداقت است. بازندگان آن هم، برندگانی هستند که همه بردهایشان را به یکجا خواهند باخت و تاوان ظلم‌هایشان را خواهند داد. «زخم کاری» در واقع، نور امید به کسانی است که می‌توانند جهانی فکر کنند و ایرانی بسازند و فرصت این را دارند که جهان، آنها را ببیند.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و شش
 - شماره هشت هزار و پانصد و شش - ۱۹ تیر ۱۴۰۳