آذری‌ها برای رئیس جمهور شهید سنگ تمام گذاشتند

تشییع تاریخی در تبریز

پیکر مطهر همراهان رئیس جمهور، دکتر امیرعبداللهیان، حجت‌الاسلام آل‌هاشم، دکتر رحمتی و دیگر شهدا نیز بر دوش مردم آذربایجان بدرقه شد.
باران هنگامه کرده بود، رشته‌هاى باران آسمان را به زمین مى‌دوخت، سرمای زمستان برگشته بود، زمین را غم گرفته و بغض‌ها یکی پس از دیگری جای خود را به شیون و گریه می‌دادند، اما سکوتی بغض‌آلود همچنان برقرار بود. همه منتظر بودند و ایستاده کنار یکدیگر، انتظار تابوت‌های پیچیده شده در پرچم ایران را می‌کشیدند. آخرین سفر استانی دکتر رئیسی طور دیگری رقم خورد. برخلاف سفرهای پیشین، این بار خبری از شور و نشاط همیشگی در استقبال از رئیس‌جمهور نبود. شادی از شهر رخت بسته و جای خود را به غم و اندوه داده بود؛ غمی که مثل سراسر کشور، تبریز را هم به رنگ خود در آورده بود.
هزاران نفر از مردم آذربایجان شرقی که خود را به تبریز رسانده بودند، با تشکیل جمعیتی میلیونی، پیکر مطهر شهدای خدمت را بدرقه کردند. پیکر رئیس جمهور شهید دکتر رئیسی، حسین امیرعبداللهیان، حجت‌الاسلام آل هاشم، مالک رحمتی، سه خلبان شهید و سرتیم حفاظت رئیس‌جمهور، به باشکوه‌ترین شکل ممکن روی دست مردم تبریز تشییع و به سمت پایتخت بدرقه شد؛ بدرقه‌ای که به زعم مردم و مقامات استانی، بی‌سابقه بوده است.
اقشار مختلف مردم، با تفکرهای سیاسی متفاوت به بدرقه ابراهیم رئیسی و همراهانش آمده بودند تا نشان دهند که او رئیس جمهور شهید همه مردم ایران و فقدانش یک غم ملی است.
مراسم قرار بود رأس ساعت 9:30 صبح آغاز شود، اما مردم خطه آذربایجان از ساعات ابتدایی صبح خود را به میدان شهدا رسانده‌ بودند تا میدان شهدای تبریز مملو از جمعیتی شود که انتظار پیکر شهدای خدمت را می‌کشیدند. کثرت جمعیت به قدری بود که 4‌ساعت زمان برد تا پیکر دکتر رئیسی و همراهانش به مصلای تبریز برسد.
«لبیک یا خامنه‌ای»، «آذربایجان اویاخدی‌، انقلابا دایاخدی» و «‌آذربایجان جانباز، خامنه‌ای‌دن آیریلماز» شعارهایی بود که از جمعیت حاضر در مراسم شنیده می‌شد. حاج مهدی رسولی مداح اهل بیت(ع) نیز با زمزمه نوحه مورد علاقه شهید رئیسی، برای مردم روضه می‌خواند.
مردم می‌گفتند آمده‌اند تا قدردانی‌شان از سیدالشهدای خدمت را نشان دهند و یادآور شوند که زحمات چند سال اخیر فراموش شدنی نیست. برخی‌ها از مردمی بودن، تواضع و روحیات جهادی و خستگی ناپذیر رئیس‌جمهور شهید می‌گفتند و برخی دیگر معتقد بودند که شهادت در راه خدمت به مردم، حق آیت‌الله رئیسی بود. در لا به لای جمعیت صدای لرزان خانمی شنیده می‌شد که با اشک سرازیر زمزمه می‌کرد: ای کاروان آهسته ران، آرام جانم می‌رود....
بازار دست نوشته‌ها هم داغ بود. گویی کسانی که بغض جلوی صحبت‌شان را گرفته بود، می‌خواستند با دست‌نوشته‌های خود با رئیس جمهور شهید سخنی بگویند. دوربین‌ها فردی را به تصویر کشیده‌اند که در کاغذی نوشته بود: داغ حاج قاسم را زنده کردی. دیگری نوشته بود: در دفاع از تو فحش خوردیم ولی ما به یک شهید رأی دادیم، نوش جانمان هر چه ناسزا خوردیم.
نهایتاً در میان بغض‌ها و اشک‌ها، پیکر مطهر شهدای خدمت که حالا نامشان در تاریخ پرافتخار جمهوری اسلامی ایران جاودانه شده، عازم تهران شد تا به قم و حرم مطهر حضرت معصومه(س) منتقل شود.
 

جستجو
آرشیو تاریخی