در وصف امام جمعه شهید تبریز
این غم به نظم کشیده نمیشود
امیر علی رستمی
شاعر اهل بیت و جوان برتر استان آذربایجان شرقی
اولین باری که با نام خانوادگی آل هاشم آشنا شدم، مربوط به پدر این شهید بزرگوار «حجت الاسلام محمد تقی آل هاشم» بود که در رسانه محلی تبریز ایام ماه مبارک احکام بیان میکردند. چنان شیفته ایشان شدم که با ذوقی سرشار هر بار راهی جلسات میشدم. همین رفت و آمدها بود که مرا با مردی از دیار نور و خدمت آشنا کرد. روز عید غدیر خم بیت ایشان حال و هوای عجیبی داشت. در واقع محل تجمع عاشقان امام علی(ع) بود.
به گواه بسیاری از نزدیکان ایشان و مردم تبریز حضور شهید آل هاشم در مسند امام جمعه بود که باعث آشتی دوباره عموم مردم با نماز جمعه شد. از روزی که در این سمت مشغول خدمترسانی شدند در اولین اقدامشان نردههای محل نماز جمعه را جمعآوری کردند و همواره با مردم ارتباطی نزدیک داشتند که در مدت کوتاهی لقب امام شنبه تا جمعه را گرفتند.
همیشه تأکید داشتند آمدهام برای رهبری رفیق زیاد کنم. هیچ گاه خود را از مردم جدا نمیدانستند برای همین همیشه با مترو و اتوبوس تردد میکردند تا از نزدیک در جریان مشکلات قرار بگیرند.
نزدیکی بنده با ایشان سبب شد توفیق داشته باشم بیشتر اشعار خطبههای نماز جمعه را برایشان بسرایم. اما چه حیف که نمیدانستم خیلی زود از نعمت حضور این بزرگوار محروم میشویم.
از اولین نفراتی بودم که جریان سانحه رو شنیدم. عمق فاجعه برایم بسیار سنگین بود اما از خود حاج آقا یاد گرفته بودم در این مواقع تنها دست به دامان خدا شوم. خواندن آیتالکرسی را شروع کردم اما بیتابی پدربزرگوار این شهید وادارم کرد یک رباعی برای ایشان بسرایم.
«ای کاش دوباره وقت دیدار شود
پس دست به دامان علمدار شود
یعقوب برای یوسفش بیتاب است
تاریخ دوباره کاش تکرار شود.
اکنون که این چند سطر پریشان را در مدح ایشان مینویسم، راهی بیت ایشان هستم، بیتی که فقط برای دهه محرم و ایام فاطمیه سیاهپوش میشد. اما حالا سیاهپوش سید شریف آذربایجان است.
از دوستان شاعر تماس میگیرند که شعر گفتی؟ شب شعر برگزار کنیم؟
ولی مگر میشود این همه غم پریشان را به نظم کشید
حیف بود حاج آقا شهید نشوند
ولی نه به این زودی…