صفحات
شماره هشت هزار و چهارصد و شصت و سه - ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و چهارصد و شصت و سه - ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ - صفحه ۲۰

به مناسبت روز پاسداشت زبان فارسی

«قصه‌های تصویری کیمیای سعادت» برای نسل جوان

فهیمه ایمانی
مربی کتابخوانی و مروج کتاب کودک و نوجوان

امروزه آشنایی کودکان با تاریخ و فرهنگ کشور از مسائلی است که دغدغه بیشتر والدین است. در این زمینه آثاری که به بازنویسی متون کهن برای کودکان پرداخته‌اند، اهمیت زیادی دارند. مژگان شیخی از نویسنده‌هایی است که آثار زیادی در زمینه آشنایی کودکان با متون کهن دارد. او در زمینه سیاست‌نامه، گلستان، بوستان، الهی‌نامه، کلیله و دمنه، کیمیای سعادت و… آثار درخشانی دارد. از جمله ویژگی‌هایی که این دسته از آثار مژگان شیخی دارد این است که به حفظ اصالت و ادبی ‌بودن متن توجه زیادی داشته است. متن به اندازه کافی برای فهم کودک رسا و روان است، اما در عین حال از میزان ادبی‌ بودن متن نیز چندان کاسته نشده است. در این زمینه می‌توان از کتاب پنجم از سری «قصه‌های تصویری کیمیای سعادت» با عنوان «نگهبان نخلستان» نام برد. «کیمیای سعادت» از امام محمد غزالی و یکی از شاهکارهای او است و دارای نثری شیوا و حکایت‌هایی بسیار زیباست. در پایان کتاب نیز کیمیای سعادت در یک نگاه به کودک معرفی شده است.
جلد پنجم از «قصه‌های تصویری کیمیای سعادت»، قصه‌ای با عنوان «نگهبان نخلستان» است که حکایت از بخشندگی و مهر است. دو شخصیت از سه شخصیت اصلی داستان در ویژگی بخشندگی اشتراک دارند، اما بخشندگی عبدالله مورد توجه مردم بوده و مرد سیاه‌پوست بدون اینکه کسی متوجه آن باشد، تمام دستمزدش را به سگی در نخلستان می‌بخشد.
در این کتاب، قلم مژگان شیخی مانند سایر آثار او بسیار روان و ساده است. اگر کودک عنوان کتاب را نخواند شاید متوجه این مسأله نشود که این داستان از کتابی در قرن پنجم نوشته شده است. زبان، بسیار نزدیک به زبان معیار است. گاهی به اقتضای اینکه متن به متن اصلی نزدیک‌تر شود، ارکان جمله را جا‌به‌جا کرده و این امر به زیباتر شدن متن کمک شایانی کرده است؛ مثل «روزی بود و روزگاری.» این تغییرات گاهی برای آشنایی‌زدایی و زیباتر شدن متن است. در بخشی از کتاب به جای «خدایا شکرت»، «خدایا تو را شکر» به کار برده می‌شود. حتی به جای «درختان»، «درخت‌ها» را به کار می‌برد. نویسنده در رعایت علائم نگارشی نیز با دقت و با وسواس عمل کرده است. او به هیچ وجه زیاده‌گویی ندارد و از این حیث می‌توان ادعا داشت نمی‌توان متن را کم و زیاد کرد؛ مثل بخشی از داستان که در جواب «مزدت در روز چقدر است؟» گفته می‌شود «همین سه نانی که دیدی.» اگر ابتدای پاسخ، «مزدم در روز» تکرار می‌شد، می‌توانستیم به نویسنده خرده بگیریم.

 

جستجو
آرشیو تاریخی