یادداشتی کوتاه به مناسبت اکران موفق مستند بلند «قوی دل» ساخته علی فراهانی صدر

دل قوی دار...

محمد احسان مفیدی‌کیا
منتقد

همان روزی که در هفدهمین جشنواره مستند حقیقت، در آن سالن تاریک، از بازتاب نور پرده نقره‌ای بر صورت تماشاگران، اشک و لبخند همزمان‌شان را دیدم، دانستم که علی فراهانی صدر کارش را خوب انجام داده و همین که قهقهه و آه حسرت، یکی در میان، فضای سالن را پر می‌کرد، برایم متصور بود که این فیلم پس از جشنواره هم می‌تواند مخاطب عامی که شاید پیش از این، مستند را در سینما ندیده، به دیدن خودش دعوت کند و هم اینکه دهان به دهان بچرخد و یکی به دیگری بگوید: «ببین، مستند قوی دل رو دیدی؟» و اگر گفت نه ادامه دهد: «تا رو پرده‌س برو ببین، تو سینما یه چیز دیگه‌س»
حالا از 28 فروردین به این طرف که اکران این فیلم در گروه «هنر و تجربه» آغاز شده، بازخوردها از سوی تماشاگران و منتقدان در فضای مجازی و هم نشریات عمومی و تخصصی نشان از این دارد که: بله، اگر مستندساز بخواهد و کارش را بلد باشد، می‌تواند یک اکران موفق داشته و مأموریت خود را به تمام معنی انجام دهد.
«قوی‌دل» با آن تکنیک خاص و منحصر به فردش، با آن طنز سیاهی که تلخ‌ترین خنده‌ها را از مخاطب می‌گرفت و نمی‌گذاشت در سیاهی محض غوطه‌ور شود و با آن کورسوی امیدی که همیشه از ته نماها می‌تابید، برای مستندسازها یک نمونه خوب ارائه کرد که بدانند اگر سیاق سوژه را خوب بشناسند و آگاهانه انتخاب کنند و هم اینکه جسارت داشته باشند تا آن چیزی که خوب بلدند را به منصه ظهور برسانند، سربلند خواهند شد.
گذشته از اینکه سخت است که فیلم مستند بتواند تماشاگر را مجاب به رفتن به سینما کند، نیک می‌دانیم که مستندساز هم عموماً و در مقایسه با داستانی‌سازها مظلوم است. از همین روست که مسئولان امر باید شرایط را برای مستندهایی که ظرفیت دیده‌ شدن دارند فراهم کنند و به آنهایی که لیاقتش را دارند فرصت دیده شدن بدهند. این همان اتفاقی است که خوب و به‌موقع برای فیلم فراهانی صدر افتاده است.
البته «قوی دل» هم با جوایزی که پیش از این اکران گرفت به خوبی نشان داد که سزاوار توجه و امتیاز خوب دیده شدن بود؛ اثری که جایزه بهترین فیلم مستند از نگاه تماشاگران را در هفدهمین جشنواره مستند ایران، سینما حقیقت برد و هم در آن جشنواره جایزه شهید آوینی را از آن خود کرد که می‌دانیم این یک جایزه ویژه با رنگ و بوی خاص است و در کنار این دو در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر هم سیمرغ بلورین بهترین مستند را کسب کرد که بیشتر جنبه تخصصی دارد و این سه در کنار هم بیانگر این است که علی فراهانی صدر، کارگردان جوان و خوش آتیه فیلم مستند، کار بزرگی انجام داده و توانسته نگاه‌ها و سلایق متنوعی را به اثرش معطوف کند و از این رو شایستگی حمایت مسئولان را دارد.
مع‌الوصف، این همه نباید ما را از نقش فراموش نشدنی و روایت جذاب احمد قوی دل دور کند. او که بخش اعظمی از جذابیت کار از سرسختی و سماجت و طنز پنهانش سرچشمه گرفته، او که در بیشتر مراسم‌ها و جشن‌های اکران همراه فیلم بود و این را تتمه‌ای بر 20 سال پیگیری‌اش درباره پرونده خون‌های آلوده می‌دانست. احمد قوی دل مجسمه مطالبه‌گری است. دیدن او امیدبخش کسانی است که می‌گویند از هیچ راهی نمی‌شود حق را از لابلای دستگاه‌های عریض و طویل قضایی و سیاسی درآورد و اگر با قدرت‌های آنچنانی درگیر شوی ناچار از شکست و سرافکندگی هستی. قوی دل به ما ثابت می‌کند که نه! ایمان به حق و پی گرفتن از راه درست و بهره بردن از ابزار کارا، اگر کمی هم چاشنی امدادهای غیبی را کنارش داشته باشد، به هر حال تو را به نتیجه‌ای که قانعت کند، خواهد رساند.
اگر بخواهم یک صفت را به مستند قوی‌دل نسبت دهم، آن شجاعت است، که به همه ابعادش قابل تسری است، هم به احمد قوی دل که شجاعانه ایستاد و برابر هرچه ناعدالتی بود سینه سپر کرد و هم به علی فراهانی صدر که برای بیان داستان قوی‌دل شجاعانه از راهی رفت که هر کسی یارای آزمودن آن را نداشت و نتیجه شجاعتی که از روی ایمان و آگاهی باشد، البته درخور تحسین است.
سخن آخر اما از زبان آن شیرین سخن باشد که فرمود:
«سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر، دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست!»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و پنجاه و چهار
 - شماره هشت هزار و چهارصد و پنجاه و چهار - ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳