فضای مجازی

 فصل جدیدی از آقای قاضی
صفحه منتسب به برنامه تلویزیونی «آقای قاضی»، از انتشار نخستین تصویر از فصل جدید آن خبر داده است. در متن این پست آمده: «آقای قاضی: شعبه 121، عنوان فصل جدید سریال آقای قاضی است که بزودی از شبکه دو تلویزیون پخش خواهد شد. براساس آنچه تولیدکنندگان (آقای قاضی: شعبه 121) منتشر کرده‌اند، فصل دوم آقای قاضی با تفاوت‌هایی نسبت به فصل اول تولید شده است. از جمله این تفاوت‌ها، آشنایی بیشتر مخاطب با جنبه‌های دیگر زندگی شخصیت قاضی، با بازی بهزاد خلج است. فصل دوم سریال (آقای قاضی) به کارگردانی سجاد مهرگان و تهیه‌کنندگی سیدحسام‌الدین حسینی تولید شده و سرپرستی گروه نویسندگان را نیز سیدمحمد حسینی بر عهده داشته است.»
نوشته یامین‌پور درباره اعتراض جهانی به اسرائیل
وحید یامین‌پور، نویسنده و مجری در پست تازه خود در شبکه‌های اجتماعی با درج تصاویری از دانشجویان امریکایی معترض به جنایات اسرائیل علیه مردم غزه نوشته: «آیت‌الله حائری شیرازی (ه) در پاسخ به گروهی از خبرنگاران غربی درباره آینده انقلاب اسلامی گفته: بجز هرزه‌ها هیچکس زیر پرچمتان نخواهد ماند و ما تمام پاکان جهان را، از چنگ شما بیرون می‌آوریم. ما با شما عالم را قسمت می‌کنیم. پاکان عالم را از شما خواهیم گرفت و شما هرزه‌های ما را از ما خواهید گرفت؛ هرزه‌های ما برای شما و پاکان عالم برای ما. اگر در عمق اروپا و امریکا یا حتی در درون اسرائیل، پاکی هست، بالاخره از صفوف شما خارج خواهد شد و به ما خواهد پیوست و اگر در درون خانه‌های ما ناپاکی وجود داشته باشد، بالاخره از بین ما خارج خواهد شد و به شما خواهد پیوست. این قرار ما با شما»
یادی از زنده‌یاد نصرالله شیرین‌آبادی
علی اکبر شکارچی، نوازنده کمانچه، آهنگساز و خواننده تازه‌ترین پست خود را به نصرالله شیرین آبادی اختصاص داده، در بخشی از نوشته او آمده: «ای دریغ و صد دریغ، شیرین عزیز رفت. شیرین خوش‌نواز و شیرین سخن رفت. با استاد نصرالله شیرین‌آبادی در دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا دهه 50 همکلاس بودم. همه او را شیرین صدا می‌کردند. همیشه ظاهرش آراسته بود؛ با کت و شلوار و کراوات. شیرین، با فکر و سنجیده سخن می‌گفت؛ همین‌طور هیچ نُتی بدون آگاهی از زیر انگشتانش نمی‌گذشت. هرگاه کاروان دشتی یا قطعات پُر تکنیک صبا را با ویولن، پُر سوز و مسلط و زیبا می‌نواخت، با خود می‌گفتم: او با موسیقی فریاد می‌زند: (الا ای برآورده چرخ بلند، چرا مرا سزاوار دو چشم بینا ندانستی.) وقتی پنجه در پنجه، دستان او را برای همراهی و عبور می‌گرفتم، از گرمای انگشتانش مهر و دوستی و عشق می‌چکید. بعد از چهار سال، به شایستگی فارغ‌التحصیل شد و دیگر او را ندیدم.» در بخش دیگری از یادداشت علی اکبر شکارچی آمده: «چگونه می‌شود هنرمندی بلند مرتبه که به قامت دماوند پُرامید، پُر شوق و آسمانی می‌نواخت، این‌گونه ساز و هزاران نغمه را از خود براند. پس از شنیدن خبر درگذشت او، پیوسته می‌شنوم که شیرین می‌گوید: اکبرجان، من که مُرده‌ام؛ هرچه گریه کنی من متوجه اشک‌های تو نمی‌شوم. آن موقع که در شرایط سخت و تنها زندگی می‌کردم، چرا نیامدی با هم گریه کنیم؟»
نوشته‌ای در گرامیداشت مسعود اسکویی
سعید اسلام‌زاده روزنامه‌نگار، تازه‌ترین پست خود را به درج یادداشتی درباره مسعود اسکویی اختصاص داده، در بخشی از نوشته او آمده: «مرگ آدم‌هایی مثل مسعود اسکویی، فقط فقدان یک انسان صاحب صدا نیست، نبودن یک میراث ارزشمند است. هر هنری، هر رسته کاری، هر رسانه‌ای برای خودش آدم‌ها و اسم‌هایی دارد که بین مردم با آنها می‌بالد و قد راست می‌کند. سینما، تئاتر، نقاشی، ادبیات، رادیو و... یکسری اسم و رسم دارند که اعتبارشان را از آنها می‌گیرند. گاهی اشتباهی می‌گویند که شما اعتبارتان را از فلان هنر و رسانه گرفته‌اید، نه! این غلط محض است. این آدم‌ها هستند که به مکان و هنر و رسانه آبرو می‌دهند، وقتی اینها از دنیا می‌روند، آن هنر و رسانه یک‌دفعه خالی می‌شود و حالا صبر کن ببین چه زمانی جایشان پر شود. مزرعه بلال نیست که هر سال محصول بدهد. گاهی یک نسل و دو نسل باید بگذرد تا کسی مثل «مسعود اسکویی» بیاید، آن‌هم اگر بیاید و حالا چقدر رادیو و صدا خالی شده. بی‌آنکه کسی بیاید. اصلاً هیچکسی به فکر نبوده که از این دست آدم‌ها را نگه دارد و کشف و جذب کند. یک صدا، یک انسان و یک گوینده تمام قد حرفه‌ای رفته و دیگر برنمی‌گردد. اما، مسأله ما همین اماهاست. در این سال‌ها آیا کسی «حسین آهی» شد؟ کسی، مجموعه‌ای یا نهادی تلاش کرده بود کسی را مثل «جواد مانی» تربیت کند؟ و مطمئنم که هیچکس هم مسعود اسکویی نخواهد شد چون این آدم‌ها از دل این ساختار بیرون نمی‌آیند، از دل یک میراث حکیمانه‌ای بیرون می‌آیند.»

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و پنجاه و چهار
 - شماره هشت هزار و چهارصد و پنجاه و چهار - ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳