صفحات
شماره هشت هزار و چهارصد و سی و دو - ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و چهارصد و سی و دو - ۱۸ فروردین ۱۴۰۳ - صفحه ۲۴

شهادت عادت ماست

پرستو علی عسگر نجاد
نویسنده

سوگواری آدم‌ها با هم فرق می‌کند. سوگ برای بعضی‌ها شکل اندوه است. برای بعضی‌ها شکل خشم، برای بعضی دیگر، شکل غیرت و تمنای انتقام. همه، مراحل پنجگانه سوگ را مثل هم طی نمی‌کنند.
ما سوگواران حرفه‌ای هستیم. ما ملت امام حسینیم و هزار و چهار صد سال است شهادت عادت ماست. همیشه برابرمان نامردمانی بوده‌اند که از پشت سر می‌زنند. ابن‌ملجم بار آمده‌اند. زورشان به میدان نمی‌رسد، کمر نمازمان را می‌شکنند. روی بیشتر سنگ مزارهای شهدای چند سال اخیر نوشته «شهید ترور»، چه بر سینه دماوند ایران، چه بر بلندی‌های جولان، چه در سوریه، چه لبنان. ما سال‌هاست برای فرماندهانی گریه می‌کنیم که کسی جرأت مواجهه مستقیم با آنها را نداشت.
ما سوگوار جان‌فداهایی هستیم که میز کارشان بیابان و قتلگاه‌شان خیابان است، مردانی که در فرودگاه و خانه و سفارت برات شهادت می‌گیرند. کسی اگر اندکی «میدان» بفهمد می‌داند ـ هزاران بار بلاتشبیه ـ این یعنی زخم‌های ذوالفقار بدر و احد را با سنگ و چوب در کربلا تلافی کردن... به سوگواری هم خرده نگیریم. این آه اندوه و خشم و انتقام که از سینه‌ها بلند می‌شود، حب وطن است، غیرت ملی است، نشان لیاقت عشق است. بگذار عده‌ای‌مان انتقام سخت‌طلب کنند و عده‌ای‌مان مقدادوار دست بر قبضه شمشیر چشم بر دهان ولی منتظر بمانند.
بگذار برخی‌مان مویه کنند و برخی رجز بخوانند. صدای همه‌مان به ناخدا می‌رسد سکاندارمان پیش‌تر گفته فریاد انتقام ما مردم سوخت موشک‌هایی بود که به سینه اعتبار دشمن خورد. داغ انقلاب خمینی و ملتش هنوز این آوارگان نفرینی، این صهیون‌های بی‌سرزمین را می‌سوزاند که پاچه می‌گیرند.
 بگذار آنها که سینه سپر کرده‌اند تا صدای پارس حیوان‌صفت‌ها به ما نرسد خودشان برای ادب کردن این بی‌مایگان تصمیم بگیرند. ما دعای شب قدرمان را نذر سلامتی قهرمان‌هایمان می‌کنیم. ما به خدا التماس می‌کنیم اجابت دعای شهادت‌شان را به تأخیر بیندازد و بگذارد معاصر قهرمانان بیشتری باشیم. ما مشت گره کرده، بالا می‌بریم که هر وقت پهلوانان‌مان سری به عقب چرخاندند، بدانند صف در صف هوادار و دعاخوان و یاری‌رسان دارند. مردان تهمتن را با نیش زبان و تمسخر زمینگیر نکنیم.  غیرت ما باید قوت بازویشان باشد نه وبال گردن‌شان. در روزگار تصمیم‌های سخت، اگر به همت همین مردان، نفیر گلوله‌ای از کنار گوش‌مان نگذشته، به آنها که با مرگ زندگی می‌کنند کنایه نزنیم. بنشینیم سر حوصله تماشا کنیم چطور اسرائیل را پشیمان خواهند کرد.

جستجو
آرشیو تاریخی