صفحات
شماره هشت هزار و چهارصد و سی و دو - ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و چهارصد و سی و دو - ۱۸ فروردین ۱۴۰۳ - صفحه ۲۴

کر بویی هنری

 درگیری با ویروس کرونا باعث شد چند ماهی دچار آنوسمیا (کر بویی) باشم. این عارضه بخشی از زندگی روزمره را مختل می‌کند.  مثلاً میل به خوراک را بشدت کاهش می‌دهد. 
امکان تشخیص مواد خوراکی فاسدشده را از بین می‌برد و در نتیجه نوعی وسواس و ترس از خوردن به وجود می‌آورد. کر بوها متوجه خطراتی مثل نشت گاز خانگی نمی‌شوند. اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود. 
اینکه کر بوها در مکان‌های عمومی نمی‌توانند از بوی خوش خود مطمئن باشند یا حداقل بوی ناخوشایندی مثل بوی عرق نداشته باشند، اهمیت حس بویایی را بیشتر روشن می‌کند. حرفه‌های زیادی هم هستند که مستقیماً به حساسیت بویایی احتیاج دارند که با این بیماری، غیرممکن می‌شوند.
تجربه «کر بویی» مرا که از طرفی علاقه و تخصص ویژه‌ای در احساس رایحه عطرها دارم و از طرفی اهل سفر و طبیعت هستم، بیشتر از پیش متوجه اهمیت «لذت بویایی» در زندگی روزمره کرد.
 در واقع این بیماری -علاوه بر اخلال در الزامات حیاتی و ضرورتی در علائم هشداردهنده- یکی از لذت‌های روزمره زندگی را از من گرفته بود؛ لذتی که قطعاً به آزردگی‌های گاه‌گاه ناشی از «بوهای نامطبوع» 
می‌ارزید. آنقدر که از آغاز روند بهبود تدریجی، با اولین فهم بوی تند سطل زباله‌های شهری، احساس خوشحالی کردم.
به گمانم هر کدام از توانایی‌های احساسی می‌تواند مثل حس بویایی، در کیفیت زیست آدمی تأثیرات جدی داشته باشد. بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و... ساده‌ترین اشکال حواس هستند که ممکن است به مراتب والاتری از احساس منجر شوند. به عنوان نمونه می‌توان به توانایی درک و احساس زیبایی در «هنر» و «ادبیات» اشاره کرد، از جمله «شنیدن» توانایی ساده‌ای است برای حفظ بقا و انجام امور معمول که با درک زیبایی و لذت موسیقایی 
به کمال می‌رسد.
به این ترتیب کسانی که از توانایی‌های ذاتی و اکتسابی در درک لذت هنر و ادبیات بی‌بهره‌اند، از بخش بزرگ لذت‌های زندگی و مکاشفات انسانی محروم می‌مانند؛ همان‌طور که یک «کر بو» از شوق و لذت استشمام عطر باغ و گلزار و... محروم است. آیا همه به یک اندازه از دیدن یک نقاشی، خواندن شعر، تماشای نمایش و... لذت می‌برند؟ در مقابل؛ این جنس از لذت، بی‌عوارض و هزینه هم نیست. بوی بد می‌تواند آزاردهنده باشد، هنر و ادبیات جعلی یا سخیف هم ممکن است موجب لطمه به صاحبان احساس باشد. آیا کر بویی چاره درد گنداب است؟
همچنین چه بسا هنر و ادبیات هم کارکردهایی مثل خاصیت حواس اولیه در اعلام هشدارهای زیستی باشد که عده‌ای قادر به درک آن هستند و عده‌ای هم از درک آن عاجزند.
 آیا با چنین مقایسه‌ای، فقدان احساس لذت از هنر و ادبیات می‌تواند نوعی ضعف شخصی و اجتماعی هم باشد؟ آیا مردم به همان اندازه که از کر بویی خود نگران می‌شوند، از «کر هنری و کر ادبی» هم نگران می‌شوند؟ آیا تلاش برای درک لذت هنر و ادبیات را می‌توان با ضرورت سواد خواندن و نوشتن مقایسه کرد؟
 
جستجو
آرشیو تاریخی