«ایران» چالشهای امریکا در مواجهه با دو جنگ اوکراین و غزه را بررسی میکند
امریکا در باتلاق سرگردانی
فائزه سادات یوسفی
خبرنگار
ظهور طوفان الاقصی به عنوان نقطه عطفی در تاریخ منطقه غرب آسیا و جهان، تحول شگرفی را در روندهای حاکم بر جهان ایجاد کرد و توانست عصر جدیدی از به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده را به تصویر بکشد. این در حالی است که پیش از این از جنگ اوکراین به عنوان محرکی در تغییر نظم بینالملل و تغییر در آینده سیاست جهانی یاد میشد.
در مقیاسی کلیتر اکنون این دو جنگ به طور همزمان اما با ریشهها و فرمتهای متفاوت قوام اردوگاه غربی را در توانایی دیسیپلین قدرت و ادعاهای پیرامون آن زیر سؤال برده است. روند تحولات و تنازعات نشان میدهد، مهلکه موجود در این مناطق، سرنوشتی ناملموس را برای غرب به وجود آورده که با گذر زمان تعمیق یافته و راه برون رفت را برای ایالات متحده در رأس هرم نبرد غرب دست نیافتنیتر کرده است. از این رو، آنچه در این میان اهمیت پیدا کرده، چگونگی اهداف غرب در دستکاری امنیتی در منطقه برای جلوگیری از تقویت ژئوپلیتیک قدرتهای مستقر و هموارسازی مسیر تثبیت هژمونی در جهان از این طریق است.
غرب با ایجاد زمینهها و تحریک روسیه، تلاش کرد مصافی را با پیش فرض پیروزی ناتو راهاندازی کند و از این طریق مسیر تغییر نظم جهانی و چند قطبی شدن جهان به نفع «شرق» را تغییر دهد. در این بین آنچه مهم است، این است که دایره استراتژی غرب برای این جنگ محدود به روسیه نیست و اراده گسترش نفوذ ناتو به سمت شرق، تهدیداتی امنیتی را برای سایر بازیگران آسیایی به وجود آورده است. حال در این برهه زمانی، وقوع طوفان الاقصی و تبدیل سرزمینهای اشغالی به کانون درگیریهای بین غرب و جبهه مقاومت و حضور مستقیم کشورهای اروپایی و امریکایی به این منطقه بر این تهدیدات افزوده است.
علاوه بر آن، قدرتهای بزرگ و برخی از بازیگران مهم شرقی و جنوب جهانی به دنبال یک نظم جهانی جدید مبتنی بر نظام چند قطبی هستند. این امر مستلزم از بین بردن نظم جهانی تحمیلی موجود است. این اراده پس از جنگ اوکراین و تحولات مهم پس از آن در عرصه سیاست جهانی سرعت پیدا کرد و اجماعهای جهانی را برای کسب حداکثری منافع اقتصادی و سیاسی خارج از مدار تعیین شده از سوی غرب را ظاهر کرد. پس از طوفان الاقصی لزوم تغییر نظام بینالملل، با مشاهده حمایتهای آشکار ایالات متحده از جنایات اسرائیل و بهرهگیری از جایگاه هژمونیک برای یاری رساندن به رژیم صهیونیستی آشکارتر شد؛ چنانچه بسیاری از کشورها جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم کرده و امریکا و متحدان اروپاییاش در اتخاذ تصمیمات حمایتی از رژیم صهیونیستی در انزوا قرار گرفتند.
در این بین، اقدامات ناتو و غرب نشان میدهد، با گذرزمان و نبود چشمانداز آینده برای ترسیم جنگها، اهداف آنها نیز غیر قابل دسترستر میشود. به اذعان تحلیلگران، نه نتانیاهو به ورطه شکست حماس و اهداف اعلامی خواهد رسید و نه ناتو میتواند راهبرد خود در جنگ اوکراین را پیش ببرد. با وجود حدود چهار ماه از نسل کشی و حملات فزاینده علیه نوار غزه اما گروههای مقاومت به طور تپنده همچنان در رویارویی با ارتش صهیونیستی حضور دارند. همچنین کی یف در حملات پر سرو صدا و پر هزینه ارتشاش به اهداف خود نرسیده و ارتش روسیه به آرامی اما به طور اجتناب ناپذیر فشار را در جبهه افزایش داده است.
عواقب امریکا از توسعه درگیریها در دو جبهه
اکنون با داغ شدن تب نبردهای گروههای مقاومت در منطقه علیه مواضع امریکایی و صهیونیستی و دخالت مستقیم امریکا در عملیات نظامی علیه این نیروها و همچنین تهدید به جنگ مقامات صهیونیستی علیه لبنان، خطر گسترش جنگ در منطقه غرب آسیا روز به روز بیشتراحساس میشود. کاخ سفید از یک سو از توسعه تنش و درگیری نگران است و از سوی دیگر حملات مقاومت، منجر به کاهش بازدارندگی و تهدید منافع استراتژیک آن شده است.
از سویی دیگر همزمان خطر هستهای شدن جنگ اوکراین سایه سنگینی بر اتخاذ موضع هدفمند امریکا افکنده است. مقامات روسیه بارها هشدار دادهاند که جنگ هستهای میتواند پیامد درگیری اوکراین برای دفاع از «تمامیت ارضی» روسیه باشد. امریکای نگران در غرب آسیا اکنون باید روندی را طی کند که هم سطوح رویارویی را به یک جنگ گسترده نکشاند و همزمان در برابر مسکو هم رویکردی را به کار گیرد که ضمن برخورداری از تارنمای پیروزی اما فرصت استفاده از تهاجم گستردهتر یا حتی سلاحهای اتمی کم بازده را از روسیه سلب کند. این در حالی است که حتی از منظر کاخ سفید آمدن به پای مذاکره برای آتش بس در شرایط کنونی که بخشی از خاک اوکراین به روسیه ملحق شده و همچنین دستاوردی را برای ناتو به ارمغان نداشته یک شکست محسوب میشود.
آنچه حائز اهمیت است این است که کاخ سفید پیش از طوفان الاقصی به دلیل عدم دستیابی به مقاصدش در جنگ اوکراین، در تعیین استراتژی بلندمدت و سرنوشت ساز در این جنگ دچار سردرگمی شده بود. این موضوع بعد از طوفان الاقصی شکل دیگری به خود گرفت و سرگردانی و آشفتگیهای کاخ سفید شتاب بیشتری گرفته و آن را به نقطه غیر قابل بازگشت رسانید. حال با این پیش زمینه، هر گونه توسعه تنش در منطقه غرب آسیا امریکا را در ورطه نبردهایی گرفتار میکند که با تحمیل هزینههای بیشمار عواقب جبران ناپذیر را به ارمغان خواهد آورد.
کاخ سفید؛ گرفتار و مستأصل
تردیدی نیست که هر گونه تغییر فاز جنگ در غرب آسیا یا اوکراین اثرات مستقیمی را بر نحوه مدیریت جنگ در قسمت دیگر ایجاد میکند و این دو جبهه به طور همزمان کاخ سفید را تحتالشعاع قرار داده است. از طرفی، حمایت از رژیم صهیونیستی از نظر امنیتی و ایدئولوژیکی برای واشنگتن دارای ارجحیت است و به همین دلیل اهمیت حمایت از اوکراین در برابر حمایت از رژیم صهیونیستی رنگ باخته است. به همین لحاظ بعد از طوفانالاقصی موضوع اوکراین به حاشیه رفت و اضطرار رسیدگی به وضعیت اسرائیل سبب سرریز شدن کمکهای مالی و تسلیحاتی به سرزمینهای اشغالی شد و از حمایت غرب از اوکراین کاست تاجایی که مقامات اوکراینی اذعان داشتند، اگر امریکا کمکی برای آنها ارسال نکند آنها حتی نمیتوانند یک روز در برابر روسیه دوام آورند.
با وجود آنکه جنگ اوکراین یک موضوع کلیدی برای کاخ سفید تلقی میشود، اما بودجه حمایتی 95 میلیارد دلاری دولت امریکا که هم اسرائیل و هم کییف و تایوان را تحت پوشش خود قرار داده، اکنون در بنبست تصویب مجلس نمایندگان قرار گرفته و نمایندگان جمهوریخواه در این مجلس خواستار خرج این بودجه برای مصارف داخلی چون موضوع مرزها با مکزیک شدهاند. در این میان کاخ سفید تنها بودجه 14 میلیاردی مرتبط با اسرائیل را در اختیار دارد و هنوز خبری از بودجه برای کییف موجود نیست. این امر نشاندهنده شکافهای داخلی امریکا بر سر جنگ اوکراین است که با ایجاد اختلال در حمایتهای کاخ سفید، آینده جنگ اوکراین را با چالش مواجه خواهد ساخت.
از این رو، گسترش جنگ در اوکراین و همچنین غرب آسیا، نقطه هراسی است که ناتو نیز با احتیاط آن را دنبال میکند، چرا که غرب توان بسیاری را در جنگ اوکراین خرج کرده و میزان توانایی خود را به طور غیرمستقیم در برابر مسکو تا حدود زیادی محک زده است. از سوی دیگر تشدید تنشها در غرب آسیا به لحاظ تمرکز بیشتر ایالات متحده و صرف هزینهکردها و ارسال تسلیحات به این منطقه به رویکرد ناتو در جنگ اوکراین لطمه وارد میکند. لذا ناتو با هر خاماندیشی در قالب گسترش تنش و حضور مستقیم در برابر مسکو، وضعیت جدیدی را برای خود بازتعریف نخواهد کرد و در این وهله با عدم دستاورد متقن در برابر کرملین، منجر به شکست و نهایتاً تضعیف اعتبار این سازمان در جهان خواهد شد.
حیات کاخ سفید در گرو پیروزی
در پی جنگ اسرائیل و حماس، برای واشنگتن، مانند کییف، مسأله کلیدی حفظ حمایت از دفاع اوکراین در برابر روسیه است. این امر مستلزم ارائه کمک نظامی و اقتصادی به اوکراین و اسرائیل به طور همزمان و تلاش برای اطمینان از اینکه توجه عمومی از جنگ در اوکراین دور نمیشود، خواهد بود. راهبرد ایالات متحده بر این مبناست تا ناتو را در جنگ اوکراین در رتبه شکستناپذیر قرار دهد و روسیه را عمیقاً تضعیف کند، بهطوریکه مسکو، این دشمن استراتژیک دیگر مانند سابق در طبقه قدرتهای جهانی جای نگیرد. اما اوضاع میدانی جنگ نحوی دیگر را روایت میکند. مسکو اکنون چهار منطقه اوکراین را به خاک خود ملحق کرده و کنترل کامل دو استان شرقی دونباس یعنی دونتسک و لوهانسک را در اختیار دارد.
در مقابل نیز اوکراین از ماه ژوئن در عملیات خود تحت عنوان «تهاجم متقابل» تنها به دستاوردهای بسیار اندکی دست یافته و نتوانسته است با وجود دریافت تجهیزات همهجانبه، راه به جایی ببرد. ارتش روسیه نیز تهاجمات گستردهای را همزمان با جنگ غزه علیه کییف آغاز کرده و با تصاحب دو شهر استراتژیک آودیوکا و باخموت معادلات فشردهای را در این منطقه رقم زده و زمینه تصرفات راهبردی بعدی روسیه در خاک اوکراین را فراهم کرده است. لذا استراتژی ارعاب روسیه با ادعای ورود مستقیم ناتو به جنگ از سوی غرب در روزهای اخیر قوت بیشتری به خود گرفته است.
تحلیلگران غربی معتقدند، کشورهای حامی اوکراین با توجه به تردید کنونی ایالات متحده در حمایت از اوکراین، کمکهای نظامی خود به کییف را به میزان قابل توجهی افزایش دهند؛ موضوعی که با تخصیص بودجه فشار زیادی را بر هزینههای داخلی کشورهای عضو ناتو تحمیل خواهد کرد.
در برهه کنونی هم ناتو و هم رژیم صهیونیستی در پیادهسازی نقشه راه جنگ، به پیروزی میدانی و عدم تمکین به آتشبس تأکید دارند؛ امری که هم در تحکم امریکا برای استمرار جنگ اوکراین و همچنین حملات جنایتبار رژیم صهیونیستی مشاهده میشود. در اخبار هفته گذشته، امریکا بهصراحت تمایل به راهحلهای دیپلماتیک در مورد پایان دادن به جنگ اوکراین را رد و به ادامه رویارویی با مسکو تأکید کرد، چرا که هم نتانیاهو و هم کاخ سفید هر گونه توقف را به منزله پذیرش شکست در برابر حریف قلمداد کرده و برای رهایی از سرخوردگی بینالمللی و داخلی به تداوم حملات اصرار دارند.
در مجموع شتاب تحولات در سرزمینهای اشغالی همراه با جنگ اوکراین که یک جنگ ارادی و غیرارادی را در کنار هم قرار داده، به دردسرهای کاخ سفید افزوده تا جایی که استراتژی متقنی برای برونرفت از آن وجود ندارد. چرا که جنگ اوکراین نیز نتوانست پیشبینیهای ناتو را محقق سازد و اتاق فکر این سازمان در ارائه تدبیری مشخص برای حل و فصل تنگنای به وجود آمده در اوکراین ناتوان است. به همین سبب تنها اندیشهای که برای ناتو باقی مانده حمایتهای مالی و تسلیحاتی از اوکراین در عین نبود استراتژی تعیینکننده در اتاق فکر اعضای این سازمان است.
رسوایی غرب در جنگ غزه
با وجود آنکه اعضای ناتو تلاش کردند، ارزشهای انسانی را در دفاع از اوکراین دلیل حمایتهای بیبدیل خود از کییف تفسیر کنند، اما حمایتهای همهجانبه سیاسی و مالی از جنایات رژیم صهیونیستی و همچنین ارسال تجهیزات نظامی به این رژیم برای تکمیل پروسه نسلکشی، بهخوبی نقاب از چهره آنان افکند و نشان داد که تنها در جهت پیادهسازی سیاستهای خود گام برداشته و اینگونه تفسیرها اغوایی برای جلب توجه نهادهای مردمی در اروپا و همچنین ایمنسازی کمکهای ارسالی از انتقادات مردمی بوده است. در این بین امپراطوری رسانهای در حاکمیت غرب نیز به مدد تفسیرهای توجیهی برای جنایات رژیم صهیونیستی آمد و تلاش کرد در محدوده دیدگاههای دولتمردان غربی گام بردارد.
از طرفی، جنگ اخیر اسرائیل و حماس چندین چالش دیپلماتیک را برای اوکراین به وجود آورده است. از همان ابتدای جنگ در فوریه 2022، امریکا بشدت برای به دست آوردن حمایت جامعه بینالمللی از اوکراین تلاش کرده است. این به معنای درخواست کمکهای نظامی، اقتصادی و بشردوستانه برای مبارزه با جنگ و حفاظت از شهروندان در اوکراین و همچنین حمایت قانونی و دیپلماتیک برای محکوم کردن اقدامات رئیسجمهور روسیه و دیگران علیه آنهاست. اوکراین نیز بارها به مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای محکومیت اقدامات روسیه روی آورده است. این در حالی است که اقدامات صریح و شفاف در جنایات چندوجهی تاکنون توسط غرب نهتنها محکوم نشده بلکه امریکا و سایر متحدان آن تلاش کردند، هم مانعی بر سر اقدامات بینالمللی در محکومیت رژیم صهیونیستی شوند و هم از ظرفیتهای بینالمللی برای مشروعیتبخشی به اقدامات رژیم استفاده کنند. استفاده از حق وتو برای تداوم جنایات رژیم صهیونیستی و عدم آتشبس در فلسطین اشغالی همراه با سفرهای مکرر مقامات امریکایی به کشورهای منطقه و همچنین ارسال سلاح و تصویب بودجه نیز برای یاری رساندن به جنایات نیز از جمله اقدامات شراکتی امریکا در نسلکشی است.
اما این موضوع از دید دولتمردان جهان پنهان نمانده و به دست آوردن رأی لازم برای نشان دادن حمایت مجمع عمومی سازمان ملل متحد از اوکراین که نیاز به جلب دقیق از اعضای مختلف جامعه جهانی دارد به واکنشهای متفاوت بینالمللی به جنگ اسرائیل و حماس وابسته شده و لذا به تهدیدی برای این تلاش طولانیمدت امریکا و اوکراین تبدیل شده است.
رفتار دوگانه امریکا در حمایت از جنایات رژیم صهیونیستی و ممانعت از وقوع آتشبس در شورای امنیت سبب شده است، حمایتهای جامعه جهانی از سیاستهای امریکا کاهش یابد و به روند تضعیف ادعاهای این کشور در صحنه بینالملل منجر شود. به طوری که تحلیلگران انتقادات بسیاری را بر مواضع امریکا وارد کرده و آن را در تناقض آشکار با ارزشهای ادعایی میدانند و تأکید میکنند، این تناقضها سبب شد که تردیدهای بسیاری در تحلیل رفتار غرب در جنگ اوکراین ایجاد شود و اکنون نزاع در این منطقه را بهرغم تبلیغات اما با چالش حمایتهای جهانی مواجه سازد.
در این بین زلنسکی نیز تلاش کرد با حرکت در ریل امریکا و با گره زدن خود به رژیم صهیونیستی و در نقش قربانی، حمایت جهانی را برای خود و رژیم صهیونیستی تجمیع کند، اما دیری نپایید که اعتراضات بینالمللی او را تحت فشار قرار داد تا رنگ و بویی ابهامآمیز در موضع خود بگنجاند. او ابتدا با حمایت قاطع از اسرائیل، حماس را محکوم کرد اما بعد از چندی از محکومیت مستقیم اسرائیل خودداری کرد و خواهان توقف کشتار غیرنظامیان شد.
برش
نقشآفرینی و اهداف مشترک روسیه
بعد از عملیات 7 اکتبر، پوتین بلافاصله حمله حماس علیه اسرائیل را محکوم نکرد و در عوض آن را نتیجه سیاست شکستخورده امریکا در خاورمیانه خواند. روسیه همچنین از کرسی خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای ارائه قطعنامههایی در محکومیت حملات بدون اشاره به حماس و وتوی قطعنامه مورد حمایت ایالات متحده که حماس را تروریستی خوانده، استفاده کرده است.
مسکو بهخوبی میداند که حضور امریکا و ناتو در سرزمینهای اشغالی برای حمایت از اسرائیل از یک سو موجب تقویت ناتو در غرب آسیا میشود و از سوی دیگر تسلیح رژیم صهیونیستی به عنوان تنها شریک استراتژیک امریکا، خود عامل مهمی برای بر هم زدن توازن قوا در منطقه خواهد شد. از همین روی، مجموع عوامل میتواند تهدیدات علیه مسکو را به طور گستردهتری در منطقه توزیع کند. از سوی دیگر، روسیه تقابل خود با بلوک غرب را به سرزمینهای اشغالی تسری داده و میتواند همسو با کشورهای غرب آسیا و دولتهای عرب خلیج فارس که در موضع غیرهمسو با امریکا بودند، موضع آنها از خود را تحکیم بخشد و روابطش با آنها را تقویت کند.
بدیهی است که مسکو تاکنون توانسته جایگاه ژئوپلیتیک خود را در این ورطه تقویت و مستحکم کند و این نقشآفرینی به دلیلی انطباق با استراتژی او در جنگ اوکراین کمک بیشتری به حفظ منافع او کرده است.
بنابراین حتی فراتر از منافعی که روسیه از جنگ در سرزمینهای اشغالی به دست میآورد و توجه جهانی را از جنگ خود در اوکراین منحرف میکند، با کاهش نفوذ ایالات متحده و همراهی با ایران به عنوان یک قطب بالقوه در نظم جهانی پیشبینی شده، سود میبرد.