کبریت انفجار بزرگ بر پیکر فاسد اسرائیل

جامعه جهانی در تدارک دوران پسانتانیاهو

یوسی میکلبرگ،
دکترای حقوق بین‌الملل و کارشناس امور خاورمیانه
مترجم: وصال روحانی

قریب به چهار ماه پس از وقوع طوفان بنیان‌افکن «الاقصی» و ویران شدن فیزیکی و بویژه تخریب روحی نظامیان اسرائیل، باور عمومی در تل‌آویو این است که دیگر نمی‌توان به شرایط و راهبردهای قبل از بحران اخیر بازگشت و باید بساطی نو دایر کرد. نه تنها پس از جنگ خانمان‌سوز غزه که محصول حملات ددمنشانه صهیونیست‌ها به این منطقه بوده، جامعه جهانی باید به فکر تأدیب اسرائیل و ساختن یک روال سیاسی تازه در این منزلگاه نامشروع باشد بلکه فلسطین هم باید با دریافت انبوه کمک‌های جهانی از خاکستر مرگ دوباره برخیزد و حیات سرشار از بالندگی خود را تکرار کند. به واقع آنچه هر دو سوی جنگ غزه به آن محتاج هستند، در پیش گرفتن راهبردهایی تازه است که پس از وقوع هر جنگ گسترده‌ای در جهان در گذشته دور و نزدیک، به آن نیاز بوده است.
 
از وقتی نتانیاهو بازگشت
حمله «حماس» به سرزمین‌های اشغالی که از 7 اکتبر (15 مهر) شروع شد و بزرگ‌ترین ضربات سیاسی- امنیتی و نظامی را به رژیم جعلی تل‌آویو وارد کرد، اسرائیلی را بر جای نهاده که شباهت چندانی با اسرائیل پیش از این طوفان ندارد. امواج این تهاجم بر حق که واکنش‌های رزمنده‌های فلسطینی به 75 سال ظلم پیوسته صهیونیست‌ها به آنان بود، نه تنها در وجه سیاسی و حکومتی بلکه در ارکان اجتماعی نیز زندگی معمولی مردم را در اسرائیل ساقط کرد و این رژیم را با بزرگ‌ترین بحران در تاریخ حیات ننگینش مواجه ساخت. تا پیش از طوفان‌الاقصی دغدغه اصلی اسرائیلی‌ها مسائل داخلی و مشکلات معیشتی و روش‌های دولت تل‌آویو برای ساماندهی امور مردم بود اما حالا آنها با موضوع بسیار بزرگ‌تری مواجه هستند که در یک اسرائیل پساجنگ به کدامین کابینه روی آورند که موجب برآورده شدن نیازهای فعلی جامعه‌شان باشد. از زمان روی کار آمدن مجدد بنیامین نتانیاهو در تل‌آویو که به زعم همگان اقدام به تشکیل رادیکال‌ترین کابینه در اسرائیل طی سال‌های معاصر کرده و دولتی بشدت دست راستی و آپارتایدی روی کار آورد، جامعه اسرائیل با انواع تنش‌ها همزیستی اجباری مواجه بوده است. شدیدترین بحران درون جامعه پوسیده اسرائیل زمانی جریان یافت که نتانیاهو کوشید بافت سیستم قضایی اسرائیل را با تغییر وسیع قضات ارشد تل‌آویو عوض و آن را بیش از پیش وابسته به سیاست‌های فاشیستی خود کند. مخالفت بخش بزرگی از جامعه اسرائیل با این تغییرات تحمیلی وقتی با ناتوانی دولت نتانیاهو در تأمین نیازهای معیشتی و تقویت سیستم‌های ناکارآمد اقتصادی همراه شد، جامعه اسرائیل را به نقطه انفجار نزدیک کرد.
 
همچون یک تومار جعلی
پس از آن فقط به یک بحران بزرگ دیگر نیاز بود تا آتش خشم در جامعه ناراضی اسرائیل شعله‌ور شود. طوفان‌الاقصی و حمله نظامی سازمان حماس و جنبش جهاد اسلامی به تل‌آویو و حیفا از زمین، هوا و دریا این نیاز پایانی را فراهم آورد و کبریت انفجار را بر کل پیکر اسرائیل کشید. با اینکه شهادت قریب به 30 هزار فلسطینی و مجروح شدن نزدیک به 75 هزار نفر در جریان حملات صهیونیست‌ها به نوار غزه و کرانه غربی اسباب تأسف عمیق جامعه جهانی شد اما اسرائیل ضرباتی مهلک‌تری را دریافت کرد. ضرباتی که افسانه‌های ساخته شده دروغین پیرامون شکست‌ناپذیر بودن رژیم تل‌آویو را همچون یک تومار جعلی به زباله‌دان انداخت و مشخص ساخت، اگر کمک‌های نامحدود امریکا نباشد، اسرائیل به آسانی قابل اضمحلال است و حتی با وجود این کمک‌ها هم می‌توان این رژیم را زمینگیر کرد.
 
وقتی دژ تسخیرناپذیر ساقط شد
نتانیاهو در پی اقدامات ضدانسانی چهار ماه اخیرش چنان از چشم همگان و حتی خود اسرائیلی‌ها افتاده که هیچ چاره‌ای جز دفع او پس از اعلام آتش‌بس در غزه و پایان جنگ کنونی نیست؛ این چیزی است که همگان می‌خواهند. فلسطینی‌ها و به واقع کل آزادگان جهان از این سیاستمدار نژادپرست به سبب سال‌ها کشتار فلسطینی‌های شریف و مظلوم نفرت دارند و حالا جامعه اسرائیل نیز از چند بابت از او منزجر شده است. یکی اینکه چرا او در تضاد با ادعاهای بزرگ و همیشگی‌اش اسرائیل را چنان امن نساخت که بابت تهاجم روز 7 اکتبر فلسطینی‌ها، این گونه خلع سلاح و شوکه نشوند و دیگر اینکه به چه دلیل از فردای این تهاجم به بهانه انتقام فقط اقدام به بمباران کور و بی‌رحمانه مردم در نوار غزه کرد. بمباران‌هایی که حدود 75 درصد از قربانیان آن زنان غیرمسلح و کودکان بی‌گناه فلسطینی بوده‌اند و در تضاد با کنوانسیون ژنو حتی بیمارستان‌ها و مدارس نیز از حملات در امان نماندند و در نهایت مردم اسرائیل به این سبب از نتانیاهو قطع امید کرده‌اند که او هرگز طی ماه‌های اخیر سازکارهایی را برقرار نکرد که در جریان معاوضه اسرای دو طرف، اسرائیلی‌ها تعداد عمده‌ای از اسرای اصلی و مهم خود را پس بگیرند و در این زمینه هم بازنده‌ای بزرگ مقابل حماس باشند. همه این سؤال‌های بی‌جواب در شرایطی مقابل نتانیاهو خودنمایی می‌کند که او پیش از طوفان‌الاقصی خود را «آقای امنیت» خاورمیانه و تل‌آویو را دژ تسخیرناپذیر این منطقه خوانده بود اما اینک این شهر بدنام چنان از امنیت تهی شده که بیش از نیمی از ساکنان آن از ترس موشک‌های شلیک شده توسط فلسطینی‌ها از آنجا گریخته و دوباره در اروپا سکنی گزیده‌اند.

مأموریت کمرشکن غربی‌ها
حالا این احتمال قوت گرفته است که پس از اتمام جنگ غزه با توجه به حکم اخیر دیوان بین‌المللی عدالت (موسوم به دیوان لاهه) درخصوص محکومیت حملات سبعانه اسرائیل به باریکه غزه و مناطق متعدد دیگری در جنوب لبنان (در پی شکایت رسمی آفریقای جنوبی به این دیوان) مسئولان این جنایات بزرگ جنگی دادگاهی شوند و به سزای اعمال خود برسند. نتانیاهو در صدر فهرست متهمان قرار دارد و باید جوابگوی هزاران جنایت خود و کابینه نژادپرستانه‌اش در دوران این جنگ نابرابر باشد و مرگ سیاسی و محتوم او اجتناب‌ناپذیر است. نتانیاهو وعده داده بود که در حملات گسترده چهار ماه اخیرش به غزه، حماس را متلاشی و منطقه را از وجود مخالفان رژیم صهیونیستی عاری سازد اما همان طور که از آغاز هم مشخص بود، حماس همچنان پابرجا و قدرتمند است و نتانیاهو فقط سند دفن سیاسی خود را توسط حتی حامیانش امضا کرده و امریکا هم که انبان او را در جریان این جنگ سرشار از سلاح‌های پیشرفته کرد، پشت او نمی‌ایستد و برای جایگزینی وی آماده است. اینکه دولت‌های بزرگ غربی بعد از کنار رفتن این جانی بالفطره چه فکری برای ادامه حیات ننگین اسرائیل خواهند کرد، محل مناقشه و تردید فراوان است اما امکان توفیق آنها در این مأموریت کمرشکن حتی کمتر از امکان موفقیت صهیونیست‌ها در برچیدن بساط گسترده خیل مخالفان‌شان از سطح منطقه است.
 
رجعت پروژه‌های محکوم به ناکامی
در دولت بعدی که در تل‌آویو شکل می‌گیرد، لاجرم برخی میانه‌روی‌ها ولو به شکل صوری اعمال و از تعداد رادیکال‌های عضو کابینه کاسته خواهد شد تا به جهانیان و معترضان به نسل‌کشی بی‌شرمانه صورت گرفته در نوار غزه این پیام غیرواقعی رسانده شود که اعتدال سیاست اصلی دولت جدید است. اما آنچه واقعی و اجتناب‌ناپذیر است، تغییر اجباری نوع برخورد رژیم صهیونیستی با ملت فلسطین خواهد بود که در جنگ اخیر لطمات غیرقابل توصیفی را متحمل شده و از امکانات اولیه زیستی و حتی آشامیدن آب و خوردن بدوی‌ترین غذاها هم محروم مانده‌اند. این اندیشه مذموم هنوز در ذهن امریکایی‌ها پرسه می‌زند که می‌توان پروژه ورشکسته تأسیس همزمان دو دولت برای اسرائیل و فلسطین را ترسیم و اجرایی و آنها را متقاعد به زندگی در جوار یکدیگر کرد اما این پروژه نخ‌نما شده از همان نیم قرن پیش که در ذهن منجمد شده جیمی کارتر رئیس‌جمهور وقت امریکا و همراهان وی شکل گرفت و اجلاس‌های متعدد و بی‌اثر صلح در کمپ دیوید را موجب شد، یک پروژه محکوم به ناکامی و به مثابه یک ورشکستگی بزرگ سیاسی بوده است.
 
مرگ سراسری نزدیک است
واقعیت امر این است که ذات صهیونیست‌ها پلشت و بافت وجودی‌شان جنایت‌آمیز است و هرگز اصلاح‌پذیر نیستند. آنها حتی تا قبل از صدور رأی نهایی اخیر دیوان داوری لاهه امیدوار بودند که با لابی‌های تزویر‌آمیز خود و به مدد بازوهای کمکی خود در امریکا و خریدن آرای این و آن، پاکسازی قومی مخوف اخیر خود در باریکه غزه را توجیه کرده و از تبعات حکم مجازات صادر شده توسط این دیوان رهایی یابند. امروز اما آن حکم صادر شده است و برگشت‌پذیر نیست و حتی داخل خود «کنست» اختلاف نظرهای وسیعی پیرامون نوع گرداندن اسرائیل در دوران پس از جنگ جاری وجود دارد. آنها در مورد اینکه پس از این رسوایی بزرگ چه کسی باید نخست‌وزیر شود تا به حیات شرم‌آور اسرائیل استمرار بخشد نیز اتفاق نظر ندارند و هر روزه دور باطل می‌زنند و اصول غلط همیشگی خود را بازخوانی می‌کنند. این جامعه‌ای است که از درون متلاشی شده و هر روز به مرز یک مرگ سراسری نزدیک‌تر می‌شود.
منبع: Chastham House

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و نود و چهار
 - شماره هشت هزار و سیصد و نود و چهار - ۱۲ بهمن ۱۴۰۲