گروه های مقاومت مستقل تصمیم می گیرند

«بلوغ‌گرایی» به جای «دست‌های نیابتی»

محمد‌محسن فایضی
کارشناس مسائل فلسطین

گاهی در برون‌داد گفتاری یا رسانه‌ای به‌گونه‌ای رفتار می‌کنیم‌ که گویا حماس، حزب‌الله، انصارالله، حشدالشعبی و... دست‌های نیابتی ایران‌اند در مکان و مسأله‌های خاص و متفاوت. اما اگر کمی عمیق‌تر به واقعیت و راهبرد شکل‌دهنده و معمار پر‌کننده دست‌های این جنبش‌ها نگاهی بیندازیم،  اتفاقاً دلیل پویایی، ماندگاری و حتی تحقق عملیات «طوفان‌الاقصی» را می‌توان نتیجه راهبرد کلان شهید سلیمانی در واگذاری حق تصمیم‌گیری مستقلانه به هسته‌های مقاومت در منطقه و دوری از نگاه دست‌های نیابتی دانست. باور به مردم و رشد نگرش‌ها و فرصت‌دادن به جریان‌ها برای بلوغ و تصمیم‌گیری، نشأت‌گرفته از همان نوع نگاه امام خمینی(ره) به انقلاب اسلامی است. در نگاه انقلاب اسلامی، پیروزی و موفقیت نه فقط از مبارزات چریکی، یا قدرت‌سازی و قدرت‌نمایی برای دشمن بلکه از انقلاب مردم، بیداری مردم و همراه‌کردن همان مردم تحقق می‌یابد. در سناریوی راهبرد دست‌های نیابتی؛ بافت هویتی جریان، منافع ملی و محظوریت و محدودیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داخلی و بین‌المللی آن جریان قهراً از سوی مجری کنار خواهد رفت و پویایی را از آن جنبش یا جریان مورد حمایت خواهد گرفت. راهبرد دست‌های نیابتی، راهبردی غلط و کوتاه‌نظرانه امریکایی‌ها در حمایت‌شان از برخی جریان‌ها در منطقه ماست. حمایت‌هایی که در‌نهایت به انزوا، منفوریت و حذف آن جریان‌ها از جامعه هدف منجر شده است. زیرا حمایت دست‌های نیابتی، بقای آن جریان مورد‌حمایت را منوط به برآورده کردن نیازهای مجری خواهد کرد و آن جریان را از واقعیت مکانی و اجتماعی و منافع اجتماعی‌اش دچار فاصله یا بی‌تفاوتی خواهد کرد. اما راهبرد بلوغ‌گرایی و استقلال، ضمن ممکن‌بودن بقا و حفظ آن جریان‌ها در مسیر مبارزه اصلی یعنی علیه صهیونیسم و امریکا، محبوب و همراه با جامعه هدف خواهد ساخت. همواره بین جریان‌های مقاومت به‌واسطه زیست‌بوم متفاوت‌شان در موضوعات مختلف منطقه‌ای، اختلاف‌نظر یا حتی شکاف تحلیلی وجود‌ داشته و خواهد داشت. اما سردار سلیمانی با سیاستی مثال‌زدنی و هوشمندانه به مدیریت این روابط پرداخت. راهبردی که نه تاکتیکی، بلکه ناشی از باور به ارتباط مستقل و بلوغ‌گرایانه جریان‌های منطقه‌ای از سوی ایشان بود. آیا فقط کمک‌های نظامی، آموزش و ارسال تسلیحات‌ مختلف طی چند دهه، شهید سلیمانی را تبدیل به شهید القدس کرد؟ به باور نگارنده پاسخ مثبت نخواهد بود. دلیل این مسأله، یک گام عقب‌تر و ریشه در نوع نگرش و نگاه دقیق سردار سلیمانی داشت و آن هم جایگزینی راهبرد بلوغ‌گرایی به جای دست‌های نیابتی بود. سردار سلیمانی از نبوغ نظامی خاص و نگرش راهبردی و نظامی برخوردار بود. تسلط وی به موضوعات نظامی و کسب این دانش و مهارت دقیق و حساس به گونه‌ای کاربردی و نه صرفاً نظری، نتیجه حضور واقعی وی در میدان نبرد و حضور مستمرش بود. سردار سلیمانی دست‌کم، سه میدان عمده رزم را آزموده بود: میدان دفاع‌مقدس، میدان مبارزه با اشرار مسلح و سرانجام میدان مبارزه در عرصه فرامرزی و منطقه‌ای در عراق و سوریه. اما مهم‌ترین ویژگی وی، نه توان نظامی و درک میدان، بلکه راهبرد دقیق و اندیشه‌ای او در نوع مواجهه و گسترش محور مقاومت و هسته‌های اندیشه مقاومت بود. یکی از اندیشه‌های مهم و راهبردی سردار سلیمانی که شکل‌دهنده منظومه فکری و شخصیتی این شهید بزرگ بود، نگاه راهبردی کلان در جهان اسلام و محور مقاومت بود؛ امری که امروزه آن را در گستردگی جریان‌ها، نگرش‌ها و تفکرات موجود در میان جریان‌ها و گروه‌های نظامی محور مقاومت شاهد هستیم. تفکری که با درک صحیح از جایگاه فلسطین و مسأله وحدت‌آفرین مسجدالاقصی گره خورده است. راهبردی که او را شهید القدس کرده است، بدون آنکه اتهام طایفه‌گرایی یا مالکیت‌خواهی قدس و جریان‌های فلسطینی بر این صفت زیبا بچسبد.