روایتی از دیدار با یار دیرین

اکبر ایرانی
نویسنده و پژوهشگر

اوایل دی ماه با قطار عازم همدان شدم، شهری که دیگر وطن دوم من شده است. چند سال پیش که مرحوم پرویز اذکایی تلفن کرد و از من خواست ریاست هیأت امنای موقوفه فرهنگی وی را عهده‌دار شوم، برای ادای دین و انجام این خدمت فرهنگی، اعلام آمادگی کردم. دو ماه پیش، با تشکیل شورای علمی جایزه در تهران، آیین‌نامه اعطای جایزه، بررسی و بعد به تصویب هیأت امنای موقوفه رسید.
در این سفر یک‌ونیم روزه، با تنی چند از دوستان استاد اذکایی دیدار و مذاکره داشتم. به لطف حسین زندی مدیر نشریه همدان‌نامه به کتابفروشی مهدی رفتیم. مهدی به‌خیال، مؤلفی است که به سبک قدما هم کتاب می‌فروشد و هم نویسنده‌ای است سخن‌سنج. درگذشته به این افراد ورّاق می‌گفتند. چند کتاب از اذکایی را چاپ کرده و خود صاحب چندین اثر است. دستخطی هم از آن مرحوم دیدم که اجازه چاپ مکاتبات و نامه‌هایش را به او داده است. تشویقش کردم آماده کند تا برای سالگرد استاد اذکایی چاپ و رونمایی کنیم. جشن‌نامه‌ای هم در زمان حیات استاد آماده کرده بود که مشمول مرور زمان شده و مانند خیلی جشن‌نامه‌های دیگر، تبدیل به یادنامه شده و قرار شد آن را هم آماده نشر کند. سپس به دفتر هفته‌نامه همدان‌نامه رفتیم. حسین زندی علاوه بر این نشریه، انجمن ادبی شاهنامه‌خوانی چکاد را هم اداره می‌کند. ناشر است و خوش‌قلم. مدام در شهر کتاب همدان، نشست‌های رونمایی کتاب برپا می‌کند؛ وجودش مغتنم است.
قبل از بازگشت، ساعتی در کتابخانه تخصصی مرحوم اذکایی با خانم دکتر زارعی متولی خدوم موقوفه گفت‌و‌گو کردم، مدتی بود که سراغ ترجمه قانون مسعودی را می‌گرفتم، اما اظهار بی‌خبری می‌شد. یادش بخیر مرحوم صنعتی‌زاده از اذکایی خواسته بود که آن را ترجمه کند. گاهی بنده هم پیگیری می‌کردم. گلایه صنعتی بالا گرفت و نامه‌ای را چاپ کرد؛ البته خبر نداشت که اذکایی تا یک‌سوم کتاب را که حدود ۴۰۰ صفحه‌ای خواهد شد، همراه با تعلیقاتی ترجمه و تألیف کرده است. قرار شد دوستان در موقوفه همت کنند و این یادگار ابوریحان بیرونی را هم آماده نشر سازند. بلافاصله در زیر عنوان که به خط زیبای اذکایی بود، افزودم: «تقدیم به همایون صنعتی‌زاده که ترجمه این کتاب را به من (اذکایی) سپرد و بخشی از هزینه ترجمه را پرداخت نمود.» بحمدالله توفیق شد در این سفر کوتاه به دیدار یار دیرین آن مرحوم، استاد علیرضا ذکاوتی قراگزلو مؤلف، محقق و مترجم متون عربی بروم. با اینکه ایشان سال‌هاست از رنج دیالیز در شکنجه است و با درد آن مدارا می‌کند و با دارو مداوا، هنوز در غم فراق دوست می‌نالد. نام اذکایی که رفت، نتوانست اندوه خود را پنهان کند و اشک بر گونه‌های تکیده‌اش جاری شد. گزارشی از جایزه اذکایی دادم گفت مگر شما که دوست او بودید، با این جایزه یاد ایشان را حفظ کنید.
گفت ما در نوجوانی در کتابفروشی با هم آشنا شدیم، با هم درس خواندیم، سفر کردیم و برای بار چندم گفت: «دریغ! حیف شد اذکایی» دستمالش را برداشت و اشک‌هایش را پاک کرد. یاد این بیت سعدی افتادم که: «ترک جان عزیز بتوان گفت/ ترک یار عزیز نتوانیم» دعایمان کرد که با اجرایی کردن مفاد موقوفه فرهنگی اذکایی، نام و یاد او را زنده نگه می‌داریم و با این کار ارزشمند، هم جوانان تشویق می‌شوند و هم جریان فرهنگی در شهر همدان با نام او رونق می‌گیرد. خداوند این دانشمند همدانی را حفظ کند.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و شصت و هشت
 - شماره هشت هزار و سیصد و شصت و هشت - ۱۱ دی ۱۴۰۲