اسرائیل و جامعه‌زدایی از امر مقاومت

هادی معصومی زارع
روزنامه نگار

 
شاید برای بسیاری از ما حجم ویرانی‌ها و کشتارهای صورت‌گرفته در غزه از سوی رژیم اسرائیل در این دوماه‌‌واندی بهت‌آور باشد و آن را تقلایی کورکورانه یا تلاشی برای انتقام بدانیم. این‌ها همه درست است اما وافی نیست.
تجربه‌ بیش از هشت دهه مبارزه با اسرائیلی‌ها نشان می‌دهد که چنین اقداماتی تبدیل به یک رویه‌ ثابت شده است و نه بار اول است که اتفاق می‌افتد و نه بار آخر خواهد بود. تفاوت تنها در بازتاب‌دهندگی حجم جنایات از سوی رسانه‌های اجتماعی در جنگ اخیر است.
واقعیت آن است که از ابتدای تشکیل دولت جعلی اسرائیل، صهیونیست‌ها با همراهی حامیان غربی‌شان و با هدف ممانعت از شکست نهایی خود، بیش از هر چیز بر سیاست جامعه‌زدایی از امر مقاومت تکیه زده‌اند.
این سیاست که در واقع برآمده از ناتوانی رژیم در نابودی نهایی گروه‌های مقاومت و میراندن بذر ایستادگی در میان جوامع مقاوم است، بر سه رکن اساسی بنا شده است:
۱. هولوکاست معیشتی (از طریق وضع تحریم‌ها و محاصره‌ اقتصادی)
۲. نابودی زیرساخت‌های مدنی (با هدف غیرقابلِ سکونت کردن زیست‌بوم مقاومت)
۳. کشتار جمعی
۴. تهجیر و تبعید (با هدف تغییر دموگرافیک و غصب حداکثری خاکِ دیگری)
هدف غایی این سیاست،  تنبیه جامعه‌ مقاوم است. اسرائیل با دنبال کردن چنین رویه‌ای می‌خواهد این پیام را به جامعه‌ مقاوم مخابره کند که میان مرگ تدریجی و مرگ دفعی یا زندگی نباتیِ منفعلانه و زندگی مقاومِ پویا یکی را برگزیند. گزینه‌ سومی در کار نیست.
اسرائیلی‌ها با نابودی غزه و فعال کردن ماشین نسل‌کشی، در حقیقت تنبیه دسته‌جمعی جامعه‌ مقاوم و در نقطه‌ نهایی خلق تقابل میان جامعه‌ مقاوم و سازمان مقاومت را دنبال می‌کنند.
در این میان تقریباً هیچ مانعی نیز فراروی خود نمی‌بینند. از برتری تکنولوژیک تا حمایت‌های نظامی و سیاسی و اقتصادی قدرت‌های غربی و انفعال و بزدلی سران کشورهای عربی و بلکه همراهی برخی‌شان، همگی این رژیم را بر سوخت‌رسانی بیشتر به ماشین کشتار دسته‌جمعی تشویق می‌کنند.
در چنین شرایطی به نظر می‌رسد سازمان مقاومت می‌بایست دو اقدام اساسی را مدنظر داشته باشد؛
نخست، امیدافزایی و دادن افقی امیدوارکننده به توده در خصوص نقطه‌ نهایی نبرد و امکان بازگشت به زندگی عادی در فردای جنگ. دوم، پرهیز از سازمانی کردن مطلق امر نهضت و مقاومت.
 مادام که جامعه‌ مقاومت احساس می‌کند بخشی از امر مقاومت و شریک حقیقی تصمیمات و پیروزی‌هاست، بر دشواری ویرانی‌ها و سختی هزینه‌ها نیز صبر می‌کند.
سازمانی‌کردن مطلق نهضت، در نهایت به جامعه‌زدایی از امر مقاومت خواهد انجامید؛ به دور شدن سازمان مقاومت از جامعه‌  مقاومت و بالعکس.
این دو سیاست تا اندازه‌ زیادی می‌تواند در خنثی کردن دکترین اسرائیلی‌ها برای جامعه‌زدایی از امر مقاومت مؤثر باشد.
تجربه حزب‌الله در بازسازی‌های پس از جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ نمونه‌ موفقی از اقدام نخست است. این روزها که در لبنان حجم بمباران‌های رژیم اسرائیل شدت یافته و گاه مناطق مسکونی در روستاها و شهرک‌های مرزی منهدم می‌شوند به کرات از صاحبان منازل می‌شنویم که فدای سر مقاومت، خانه‌هایمان را دوباره خواهیم ساخت. این مردم که می‌دانند مقاومت هزینه‌ساز نیست، در فردای جنگ تنهایشان نخواهند گذاشت؛ کما اینکه در ۲۰۰۶ نگذاشتند.