حقیقت این است که...

یادداشت اول؛ یک پرتره خونین

محمداحسان مفیدی‌کیا
منتقد سینمای مستند

حقیقت این است که این روزها، دوباره و با شتاب، کار و بار بزرگ‌ترین رویداد فیلم مستند ایران، جشنواره «سینما حقیقت»، رونق می‌گیرد و هر چه بیشتر به روز بازگشایی نزدیک می‌شویم، اخبار فیلم‌ها و رویدادها بیشتر به گوش می‌رسند، پوسترها رونمایی می‌شوند، تهیه‌کنندگان و کارگردانان کارهایشان را ارائه می‌دهند و تماشاگران برای دیدن مستندها روزشماری می‌کنند. مستندبازها اما، دنبال پنجره‌های نزدیک‌تری به آثارند، آنها پیش از جشنواره در پی نشانگانی از مستندهای خاص و خوبند تا نوبت اکران که رسید، دستشان برای انتخاب باز باشد.
از همین رو نگارنده در یادداشت‌های پیش‌رو قصد دارد، در معرفی آثار راه‌یافته به هفدهمین جشنواره «سینما حقیقت» قلم بزند، بلکه به مخاطبان در رسیدن به سلایقشان کمک کرده باشد.
از بخت خوش، اولین فیلمی که امسال دیدم «قوی‌دل» ساخته ارزشمند علی فراهانی صدر بود. مستندی گیرا، خوش‌ساخت و مسأله‌دار که مایه‌های پرتره و مستند اجتماعی را همزمان داشت. در آغاز، احمد قویدل از خودش می‌گوید، اینکه چطور بالیده و چه کرده و که را به همسری گرفته، حتی تا همینجا که سکانس‌های طولانی معرفی شخصیتِ محوری اثر باشد، کار دلنشین است. کمی چاشنی طنز در کنش و میزانسن نماهای بازسازی شده، نوید یک پرتره آرام را می‌دهد تا اینکه مسأله اصلی رخ بنماید و تکه غمبار ماجرا روایت شود.
از اینجا، به یکباره رنگ خون بر نماها می‌نشیند، یک جنایت تمام‌عیار رخ داده است، فاجعه‌ای انسانی و فراموش نشدنی که زمان زیادی از آن نگذشته.
سوژه اصلی مستند که به کار عکاسی هم مشغول بوده و ذهن کاوشگرش از گذشته با اوست، این بار به سبب ابتلای فرزندش به یک بیماری خونی، که از راه فرآورده آلوده وارد بدنش شده، سرنخی را به دست می‌گیرد که با دنبال کردنش به جماعتی چندصد نفره می‌رسد که همه درد مشترک دارند.
حالا کار به یک مستند تام‌وتمام اجتماعی بدل می‌شود، فیلمی درباره یک کشاکش قضایی با نامسئولانی که نمی‌خواهند بار گناهی که مرتکب شده‌اند را به دوش کشند و خون بی‌گناهانی که باعث رنج و مرگشان شده‌اند را گردن بگیرند.
«قوی‌دل»، تمام مشخصات یک مستند ایده‌آل را دارد، همه چیز در آن به‌قاعده است، سوژه‌های اصلی و فرعی به‌غایت همراهند و خوب به کار گرفته شده‌اند و آرشیو توانسته احساس مردمی که دردی به دردهایشان افزوده شده را خوب منتقل کند. از تسلط کارگردان مستند همین بس که خط پرتره‌ای را که آغاز کرده بود با رسیدن مسأله تراژیک رها نکرده و همچنان به احمد که حالا نقش شاکی و وکیل مدافع پرونده را هم‌زمان بازی می‌کند، آنقدر که باید و شاید می‌پردازد. اگر جز این بود، با یک کار دوپاره مواجه می‌شدیم که دو کار مستقل می‌نمود. حتی آن ته‌مایه طنز ابتدایی در بخش دردناک مستند هم گاه‌گاه به شکل یک تلخند که از گریه غم‌انگیزتر است باقی مانده و ما را با یک کمدی سیاه تمام‌عیار مواجه می‌کند.
در فرود پایان کار، باز برمی‌گردیم به احمد عکاس، با همان جعبه تاریکی که با آن آغاز کرده‌ بود و نفسی که در سینه حبس مانده بود را با آهِ همراه بیرون می‌دهیم و بر همت بلند او غبطه می‌خوریم که آنچه به عهده داشت را به نیکی به انجام رساند.
اگر امسال میهمان جشنواره بودید، «قوی‌دل» ساخته‌ علی فراهانی صدر را حتماً در فهرست خود جای دهید و ۹۰ دقیقه جذاب را بر پرده نقره‌ای تماشا کنید.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و چهل و هفت
 - شماره هشت هزار و سیصد و چهل و هفت - ۱۵ آذر ۱۴۰۲