یادداشت

قمحانه و جنگ طائفه‌ای در سوریه

شاید کمی اغراق‌آمیز باشد اما اگر کمی جسارت به خرج دهم می‌توان ادعا کرد قمحانه سنی‌مذهب نقشی اساسی در ممانعت از سقوط سوریه داشت. مثل عمده جنگ‌های دیگر تاریخ، بحران سوریه نیز در واقع جنگ بر سر قدرت بود. مذهب در آن پوششی برای توجیه اقدام و عاملی برای بسیج اجتماعی و یارکشی شد.

هادی معصومی زارع
خبرنگار اعزامی روزنامه ایران به لبنان


در روزهای آتش‌بس میان حماس و ارتش رژیم اسرائیل که از شور خبری  در مرزهای جنوبی لبنان افتادم، راهی سوریه شدم، به دمشق و حلب. در مسیر رفت به حلب و درست در ابتدای اتوبان حماه-حلب ارتفاع مشهوری است به نام جبل زین‌العابدین. منقول است که منزلگه اسیران کربلا در مسیر انتقال به شام بوده و حضرتش آن بالا نمازی خوانده‌اند و نیایشی کرده‌اند. حالیه در بلندای جبل، مسجدی به همین نام و به میمنت قدوم زینت عابدان ساخته‌اند.
پایین پای جبل و در سمت چپ اتوبان اما شهرکی به نام قمحانه است که اسفند ۱۳۹۳ و فروردین ۱۳۹۴ نقطه عطفی از جوانی‌ام در آن سپری شد. روزهای سخت و البته سخت شیرینی بود. جدای از کمین‌خوردن‌های مرگبار روزانه و حملات خونین مستمر داعش و جبهه‌النصره در محوری به طول دوصد کیلومتر از سلمیه تا شیخ‌هلال و اثریا و از محرده تا قمحانه که خواب و خوراک از ما گرفته بود، ادلب سقوط کرد و بصری‌الشام در پی آن. رفته‌رفته زمزمه‌های سقوط قریب‌الوقوع تدمر نیز شنیده می‌شد. هرچه از دشواری آن روزها بگویم کم است. در ویترین رسانه‌ای آن روزهای رسانه‌های مخالف اما جنگ سوریه، جنگی طائفه‌ای و مذهبی قلمداد و ترویج می‌شد. در ظاهر هم درست می‌نمود. به جبهه مقابل که نگاه می‌کردی همه اهل‌سنت بودند. نظام سوریه هم اگرچه سکولار مسلک اما در واقع علوی‌تبار و بیش از هر چیز حافظ منافع این طائفه به شمار می‌آمد.
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که من خودم تا پیش از آمدن به قمحانه، ماهیت جنگ را سخت مذهبی می‌دیدم. تا آن‌که دست تقدیر پایم را به حماه و قمحانه باز کرد. شهرکی کاملاً سنی‌نشین (به استثنای یک خانواده شیعه) در استراتژیک‌ترین موقعیت، در حاشیه شهر بسیارحساس و مهم حماه.
در اهمیت ژئوپولیتیک قمحانه به اختصار همین‌قدر می‌توانم بگویم که اگر قمحانه می‌رفت، جبل زین‌العابدین می‌رفت و اگر جبل می‌رفت، حماه می‌رفت و اگر حماه می‌رفت، شمال سوریه می‌رفت و اگر شمال می‌رفت، نظام میهمان یکی دو روزه این دنیای فانی می‌بود. با این حال قمحانه سنی‌مذهب ماندن در کنار نظام علوی را انتخاب کرد. نیروهای شجاعی تقدیم ارتش سوریه و دفاع وطنی کرد که مانندشان به ندرت پیدا می‌شد. یکی‌شان محمد مکاوی. که خدایش بیامرزد. از تنها چیزی که بهره نداشت، ترس بود و من اولین‌بار شجاعت بی‌مثالش را در پیش‌روی پنج‌نفره برای شکست شبیخون داعش در واپسین روز زمستانی سال 1393 دیدم. زیر باران گلوله قناصه داعش و در شرایطی که ده‌ها نفر سر از ترس بالا نمی‌آوردند و هر یک گوشه‌ای پناه گرفته و برای نجات نیروهای محاصره‌شده در ایستگاه برق شیخ‌هلال هم‌راهی نمی‌کردند.
قمحانه جوانان سرسختی داشت که سه بار تا پای جان ایستادند و مانع سقوط شهرکشان و در نتیجه جبل و شهر حماه توسط گروه‌های مسلح هم‌مذهب‌شان شدند. خارج از قمحانه نیز در درگیری‌های متعدد شرق سوریه و حلب حضور یافتند و پیروزی پشت پیروزی ساختند. گواهش شهادت محمد در حوالی رقّه.
شاید کمی اغراق‌آمیز باشد اما اگر کمی جسارت به خرج دهم می‌توان ادعا کرد قمحانه سنی‌مذهب نقشی اساسی در ممانعت از سقوط سوریه داشت. مثل عمده جنگ‌های دیگر تاریخ، بحران سوریه نیز در واقع جنگ بر سر قدرت بود. مذهب در آن پوششی برای توجیه اقدام و عاملی برای بسیج اجتماعی و یارکشی شد. بله! ظاهر جنگ را رسانه و سیاست می‌سازد. اما در جنگ قدرت میان جبهه مخالفین مسلح سنی‌مذهب با نظام سیاسی حاکم علوی‌تبار، برای من، قمحانه نماد غیرطایفی بودن باطن جنگ سوریه بود.