مرجعیت زیباییشناسی
سعید فلاحفر
پژوهشگر هنر
تعطیلی و بینظمی در برگزاری دوسالانههای نقاشی و... و البته گرایشات سلیقهای و غیرفراگیر در داوری و انتخاب آثار و شیوه برگزاری گهگاه این رویدادها در کنار ناکارآمدی و بهروز نبودن ـ و گاهی حتی واپسگرایانهـ آموزشهای آکادمیک و رسمی، میدان زیباییشناسی هنر را به واحدها و نهادهای فرعی و کوچکتری واگذار کرده است که عمدتاً به دلیل منافع مالی، تمایلات فکری، مقاصد سیاسی، محدودیت فهم هنری و... صلاحیت و جامعیت چنین مرجعیتی را ندارند.
اولین دوسالانه نقاشی بعد از انقلاب اسلامی در سال 1370 و هشتمین دوره آن با تأخیری 9 ساله از دوره پیشین در سال 1400 برگزار شد. به عبارتی بعد از شکلگیری اولین دوسالانه نقاشی، هفت دوره از این رویداد دوسالانه برگزار نشده است. جوانان و هنرجویان نقاشی در این سالهای غیبت دوسالانه، تحتتأثیر کدام الگوها قرار گرفتهاند؟ طبیعتاً این جای خالی با سایر رویدادهایی که یا کاملاً غیرحرفهای هستند یا اهدافی غیر از هنر دارند، پر میشود. بنابراین جشنواره هنرهای تجسمی فجر که همواره درگیر سیاستگذاریهای پراکنده و ناپایدار بوده است، حراجهایی که یا چشم به اقتصاد و درآمد دارند یا از منابع خارج از عرف خطومشی میگیرند، نگارخانههایی که معمولاً از سویی خود را متصل به بازار میدانند و از سوی دیگر عملکردهای غیرحرفهای و کوتاهمدت با جاذبههای کاذب دارند، جشنوارههای فرمایشی و آمارسازیهای آن، رویدادهای محدود نمایشگاهی و صنفی، جشنوارههای متمرکز بر محتوا و مضمون، فعالیتهای آموزشگاههایی که اغلب از حداقل کیفیتهای لازم برخوردار نیستند، سیاستهای سلیقهای و فرمایشی و غیرمستمر نهادهایی مثل موزه هنرهای معاصر تهران و... متأسفانه در جای خالی بیینالهای باکیفیت، مرجعیت پیدا کردهاند. شدت تأثیر هر کدام هم متناسب با جاذبههایی که دارند، کم و زیاد شده است.
مقایسه شرکتکنندگان دورههای آغازین دوسالانه نقاشی و فهرست بلندی از نامهای تأثیرگذار و ماندگار هنر ایران با اسامی شرکتکنندههای متأخر، یکی از معیارهایی است که میتواند نشانهای بر عدم تمایل هنرمندان برای حضور در بیینال و در نتیجه تنزل کیفی این رویداد پایه در هنر معاصر کشور باشد. کاهش ارزش مادی جوایز، محدودیت بودجه، اختلاف سلیقه و رویکرد با انجمنها و هنرمندان و... هم هر کدام سرفصلهای مهمی برای ارزیابی دوسالانهها هستند.
دوسالانهها که مدتهاست صاحب دبیرخانه دائم شدهاند، هیچ وقت مکان نمایشگاهی مناسب و ثابتی در اختیار نداشتهاند. در یک دهه گذشته غیر از دوسالانه خوشنویسی (آنهم با سیر نزولی)، هیچکدام از دوسالانههای نقاشی، تصویرگری، سفال و سرامیک، عکاسی، کاریکاتور، گرافیک، مجسمهسازی و نگارگری به طور منظم و بموقع در تقویم مشخص برگزار نشدهاند. به عنوان نمونه آخرین دوسالانه عکاسی به دوره سیزدهم در سال 1393 برمیگردد؛ جایی که با طرح موضوع فستیوال هنر ایران، آخرین رمق بیینالها هم از دست رفت. به نظر میرسد پایان پاندمی کرونا هم گره دوسالانهها را باز نکرده است. اعلان نظر مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر توان برگزاری حداکثر دو دوسالانه در هر سال هم نشان میدهد فعلاً امیدی برای بازگشت نظم به بیینالهای هنری وجود ندارد.